پاسخ اجمالی:
علماي اخلاق، «صبر» را به سه قسمتِ «صبر بر مصيبت»، «صبر بر طاعت» و «صبر بر معصيت» تقسيم كرده اند. بهره گرفتن از دنيا مستلزم تحمل مصيبتها است و سختي هاي صبر بر طاعت مانند خلوص نيت، بيداري در دل شب، وضو گرفتن با آب سرد و.... است؛ اما صبر بر معصيت بالاتر و برتر است؛ چراكه مشكل ترين معصيت ها، گناهان قلبي است.
پاسخ تفصیلی:
علماء اخلاق در تقسيمى «صبر» را بر سه شاخه تقسيم كرده اند و اين تقسيم را از منابع روائى اخذ نموده اند، هم در روايت رسول اكرم(صلى الله عليه وآله) و هم در روايت على(عليه السلام) اين مضمون آمده است: «اَلصَّبرُ اِمّا صَبْرٌ عَلَى المُصِيبَةِ اَو عَلَى الطَّاعَةِ اَو عَنِ المَعصِيَةِ وَ هَذَا القِسمُ الثَالِثُ اَعلَى دَرَجَةً مِنَ القِسمَينِ الاَوَّلَينِ»(1)؛ (صبر يا صبر بر بليّه و مصيبت يا صبر بر اطاعت و بندگى و عبوديت يا صبر از گناه و معصيت است و اين قسم سوم از دو قسم اول بالاتر و پرارزش تر است).
1. صبر بر مصيبت؛ اين دنيا دار تزاحم و تضاد است و در نتيجه مشتمل بر مصائب و بلا خواهد بود، بهره جستن از كام دنيا مستلزم اين مصائب است، چنانكه گل چيدن از دامان درخت با فرو رفتن خار در دست چه بسا قرين است و برداشتن عسل از كندوى عسل هم در برخى موارد با نيش زنبور همراه است، بارى دنيا نه گلشن بى خار و نه نوش بى نيش است. اگر دنيا را براى خودش خواهى، يا براى آخرت، در هر دو صورت محفوف و پيچيده به مشكلات و بلايا است: «اَلدُّنيَا مَحفُوفَةٌ بِالبَلَاءِ». در هر دو صورت استقامت لازم دارد، چه مرد دنيا باشى و چه مرد آخرت، هيچكدام از اين قانون «مصاحبت با مصائب» مستثنى نيستند.
صبر بر مصيبت و بلاها را به دو قسم تقسيم كرده اند: 1. به صورتى است كه انسان مى تواند اذيت كننده و بلا رساننده را مكافات و از او انتقام گيرد. 2. به صورتى است كه انسان قدرت انتقام را ندارد، خواه بلا رساننده و آنچه موجب ناراحتى شده، انسان باشد و خواه حوادث روزگار و پيشامدهاى ناگوار.
در صورت نخست اشكالى در عقوبت كردن و انتقام گرفتن نيست، ولى صبر بسيار زيبنده است، خواه طرف مقابل جاهل و يا عامد باشد، چه بسا در اثر صبر شما، بيدار و نادم و پشيمان شده، و براى هميشه حق ادب و اخلاق را نسبت به شما اداء كند، در صورتى كه مقاومت و انتقام پذيرى كارى را حلّ نخواهد كرد، بلكه طرف مقابل جرى تر شده و مسئله دنباله دار مى گردد، لذا خداوند به پيامبر(صلى الله عليه وآله) خود مى فرمايد: «اِصْبِر كَمَا صَبَرَ أُولُوا العَزمِ مِنَ الرُّسُلِ»(2)؛ (صبر كن چنانكه پيامبرانِ اولوالعزمِ پيشين صبر كردند). در جاى ديگر به او فرمود: «وَ اصْبِر عَلَى مَا يَقُولُونَ»(3)؛ (بر آنچه مى گويند صبر كن)؛ يعنى از سخنان دشمنانت ناراحت مباش، در جاى ديگر به مسلمانان فرمود: «وَ إِنْ عَاقَبْتُمْ فَعَاقِبُوا بِمِثْلِ مَا عُوقِبْتُمْ بِهِ وَ لَئِنْ صَبَرْتُمْ لَهُوَ خَيْرٌ لِّلصَّابِرِينَ»(4)؛ (اگر مورد عقاب واقع شديد، پس عقاب كنيد و انتقام گيريد، به مثل آنچه عقاب شده و مورد ناراحتى قرار گرفتيد، ولى اگر صبر كنيد، براى صابرين بهتر است).
پس عفو را سرلوحه زندگى خود قرار ده، و تا مى توانى از ظلمهائى كه به تو مى رود درگذر، تا خدا نيز از تو درگذرد، خصوصاً اگر از ناحيه مسلمان و هم كيشى يا همسايه و دوستى به تو رسد. در همين جا اشاره كنم كه: صبر محرّم (حرام) از اين موارد استثناء است، مثلا انسان صبر كند دست يا پاى او يا فرزندش را قطع كنند، و به طور كلى صبر كند، تا آسيب مالى و جائى به او و خانواده اش رسانند و يا صبر كند تا به ناموس او تعرض كنند، مسلماً در اينگونه امور صبر جائز نبوده، و بلكه موجب عقاب است، و اينگونه صبرها و صبرهائى كه مايه ذلت و فروتنى در برابر ظالم است، همان صبرى است كه ما در اول بحث آن را مطرود دانستيم، و تفسير كسانى را كه صبر را مايه ظلم پذيرى مى دانستند، قبول نكرديم، ولى در غير اين موارد صبر چه بسا واجب و لااقل مستحب است، و صبر در مواردى كه امر به گذشت و عفو داده شده، هرگز ظلم پذيرى نبوده، بلكه يكى از محسّنات اخلاقى است، كه حاكى از درونى سرشار از انسانيّت و بزرگى است، چنانكه پيامبر گرامى(صلى الله عليه وآله) در فتح مكه با امثال ابوسفيانها و همانهائى كه ظلمها كرده، و ستمها بر پيامبر و اصحابش روا داشتند، معامله عفو نموده، و فرمود: «اِذهَبُوا اَنتُمُ الطُّلَقَاءُ»؛ (برويد شما آزاديد) و از اينجا روشن مى شود عفوى زيبنده تر است، كه قدرت بر عقوبت در آن مورد بيشتر باشد، يعنى هر چه انسان بر انتقام گيرى قدرتمندتر باشد، عفو كردن او ارزش بيشترى دارد، و از اين روى مولاى متقيان على(عليه السلام) مى فرمايد: «اَولَى النَّاسِ بِالعَفوِ اَقْدَرُهُم عَلَى العُقُوبَةِ».(5)
و اما نحوه دوم صبر، در قسمت صبر در مصائب، صبر در برابر بلايائى است كه انسان قدرت انتقام ندارد. در اين موارد انسان بايد يقين به خداوند و مقدّرات الهى را بالا برده، و با اتكاء به او صبر كند تا فرجى براى او رسد، صبر در اين موارد محتاج به يقين است. رسول گرامى اسلام(صلى الله عليه وآله) از خداوند مى خواهد: «اَسأَلُكَ مِنَ اليَقِينِ مَايُهَوِّنُ عَلَى مَصَائِبِ الدُّنيَا»(6)؛ (از تو يقينى را مى طلبم كه مصائب دنيا را بر من سبك گرداند. در روايت ديگرى حضرت داود(عليه السلام) به فرزندش سليمان فرمود: از علائم متّقى سه چيز است: 1. حُسن توكل در آنچه به آن نمى رسد. 2. حُسن رضا در آنچه به آن مى رسد. 3. «حُسنُ الصَّبرِ فِيمَا فَاتَ»(7)؛ (حُسْن صبر در آنچه از او مفقود مى شود)؛ يعنى اگر در حادثه اى عزيزى مثل فرزند و يا مالى از اموال را از دست داده، و صبر كرده، و جزع و فزع را به خود راه نداد، اين نشانگر وجود شىء گرانبهائى به نام تقوى در درون او است.
2. صبر بر طاعت و عبادت؛ عبادت هاى سنگين را با خلوص نيّت انجام دادن و در اين راه استقامت كردن كار كمى نيست، نيمه هاى شب در زمستان يخ را شكستن و وضو گرفتن و به درگاه الهى روى آوردن و پيشانى پر غرور را به خاك مذلّت در درگاه او سائيدن بى صبر و استقامت ميسّر نيست، تداوم در عبادت و از كوره در نرفتن و احساس خستگى نكردن بى بردبارى ميسور نيست، قبل از عبادت نيت را خالص كردن براى ربّ الارباب و اشتغال از غير و احتراز از ريا(8) در حين عمل و از سُمْعه(9) و عُجب بعد از عمل، نياز به صبر دارد.
3. صبر بر معصيت؛ عصيان و سركشى نكردن به خداوند با اين همه جاذبه ها و كشش هاى عوامل گناه، آسان نيست، جاذبه زنان زيبا، جاذبه مال حرام و مقام و جاه نامشروع مقاومت لازم دارد، اگر نيروى دافعه و بازدارنده اى در ميان نباشد، انسان جذب اين انسان رُباهائى مى شود، كه بايد گفت ميدان و حوزه جاذبه و كشش آنها به قدرى زياد است كه بسا افراد بسيار مهذّب و عُبّاد 70 ساله را هم به دام خود كشيده و جذب مى كند، چنانچه در وقايع تاريخى منعكس است. بايد دانست كه هر چه انسان بر معصيتى مُصرّ و معتاد گردد ترك آن مشكل تر است؛ زيرا عادت و انس و الفت گرفتن با معصيتى پشت به پشت هوا و هوسها داده، و مسلماً غلبه بر اين دو مشكل تر از غلبه بر معصيتى است كه هنوز انسان با آن انس نگرفته، و به آن عادت نكرده است، گناهان زبان مثل دروغ و غيبت و سخنان بيهوده و آميخته با استهزاء و سُخريّه كه موجب آزار ديگرى مى شود، از جمله گناهانى است كه انسانها با آن بسيار مأنوس بوده، و حتى نُقْل مجالس خود كرده اند از همين روى ترك اينها مشكل تر است و مشكل تر از اين، گناهانى است كه سرچشمه آن قلب است مثل فكرهاى غير صحيح و وساوس و بدگمانى و سوءظن به غير كه قرآن فرمود: «اِجْتَنِبُوا كَثِيراً مِّنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ»(10)؛ (از بدگمانيها بسيار دورى گزينيد؛ زيرا كه بعضى از آنها گناه و معصيت است). دشوارى مبارزه در برابر اين گونه گناهان از اين رو است كه مثل دروغ و غيبت مخاطبى را لازم ندارد، و از اين رو اُنس گرفتن با اينگونه معاصى آسانتر از غير آن است. براى فرار از اين معاصى بايد دل را به درگاه الهى سپرد، بايد به غير از فكر او جاى خطور انديشه اى در آن نباشد، اگر فكر الهى بر اريكه دل جلوس كرد جاى جولان براى افكار پريشان نيست، انديشه الهى جهت دهنده افكار پريشان به مبدأ واحد است، اگر بر اين امر استقامت شد، مسلماً اُنس با اينگونه گناهان از بين رفته و در نتيجه كنترل تمامى اعضاء به دست عقل ساده تر انجام مى پذيرد.
از جمله صبر بر معاصى، صبر بر نعمت است، انسان بايد در رفاه و نعمت و در مال و جاه و كثرت عيال و فرزندان خود حدّ متعارف را برگزيده، و بر آن صبر كند؛ زيرا نفس انسانى دائماً در صدد زياده طلبى است، و به تعبير قرآن: «إِنَّ الاِنسَانَ لَيَطْغَى * أَنْ رَّآهُ اسْتَغْنَى»(11)؛ (انسان وقتى خود را مستغنى ديد طغيانگر مى شود). اگر انسان مُمَحّض در آسودگى و آسايش شد و خود را بى نياز احساس كرد، طغيانگرى كرده و راه عصيان مى پويد و از همين روى قرآن كريم دائماً تذكر مى دهد كه: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لاَتُلْهِكُمْ أَمْوَالُكُمْ وَ لاَ أَوْلاَدُكُمْ عَنْ ذِكْرِ اللهِ»(12)؛ (اى كسانى كه ايمان آورده ايد، مشغول نكند شما را، اموال و اولادتان از ذكر خدا). امان از وقتى كه انسان جلو خود را باز ببيند، چه ها كه نمى كند!(13)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.