پاسخ اجمالی:
ابوطالب(ع) در دوران مختلف حیات خود که سرپرستی و حمایت از پیامبر(ص) را به عهده گرفته بود عملکردهایی داشته که فقط شایسته یک فرد با ایمان و ثابت قدم است، مانند: 1- طلب باران با توسل به پیامبر(ص). 2- دفاع از پیامبر(ص) در یوم الدار. 3- وصیّت به پیروی از رسول اللّه(ص). 4-ابوطالب عاقد پیامبر(ص) و خدیجه. 5- حمایت بی دریغ از پیامبر(ص) در شعب ابی طالب. 6- ایمان کامل به اخبار حضرت نسبت به نابودی صحیفه قریش توسط موریانه. 7- تشویق رسول خدا(ص) به استواری در امر رسالت و ... .
پاسخ تفصیلی:
جناب ابوطالب (عیه السلام) در دوران مختلف حیات خود که سرپرستی و حمایت از پیامبر (صلی الله علیه و آله) را به عهده گرفته بود عملکردهایی از خود نشان داده است که فقط شایسته یک فرد با ایمان و ثابت قدم است، اینک نمونه هایی از عملکرد او را بررسی می کنیم.
1- استسقاء (طلب باران) أبوطالب با توسل به پیامبر (صلی الله علیه و آله):
احمد بن مروان دینورى مالکى متوفاى333هـ در کتاب المجالسة و جواهر العلم و شمس الدین ذهبى در تاریخ الإسلام، جلال الدین سیوطى در خصائص الکبرى و صالحى شامى در سبل الهدى و الرشاد و... نقل می کنند:(1) «زمانى که کفّار قریش لات و عزّى را وسیله طلب باران قرار داده بودند، ابوطالب فرزند برادرش محمّد را پیش خداوند وسیله قرار مىدهد و به برکت او از خداوند طلب باران مىکند و در نتیجه توسل او، باران شدیدی می بارد.
در این جا بود که ابوطالب این شعر را سرود:
وأبیضَ یُسْتَسقى الغَمامُ بِوَجْههِ *** ثِمالُ الیَتامى عِصْمَةٌ للأَرامِلِ
یلوذ به الهُلاّکُ من آل هاشمٍ *** فَهُمْ عِنْدَهُ فی نِعمةٍ وفواضلٍ» (2)
این روایت نشان مى دهد که ابوطالب(عیه السلام) حتّى قبل از نبوّت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به این اعتقاد قطعى رسیده بوده که محمد(صلی الله علیه و آله) در آینده به مقام پیامبرى خواهد رسید.
2- أبو طالب و حدیث یوم الدار:
بعد از سه سال دعوت مخفیانه پیامبر(صلی الله علیه و آله) مامور به دعوت خویشاوندان و بستگان نزدیک خود به دین اسلام شد؛ طبرى مى نویسد: «از على بن ابیطالب (عیه السلام) نقل شده است که فرمودند: زمانى که این آیه «و انذر عشیرتک الاقربین» بر رسول خدا نازل شد ... پیامبر بعد از دعوت همه بستگان و صرف طعام، در اولین خطبه خود براى خویشاوندان فرمودند: ای بنی عبد المطلب، ... من برای شما خیر دنیا و آخرت را آورده ام؛ ... کدامیک از شما من را در این راه یاری خواهد کرد تا برادر من و وصى من و جانشین من در میان شما باشد؟
همه مردم از آن سرباز زدند اما من که کوچکترین ایشان بودم گفتم: من ای رسول خدا در این راه وزیر شما خواهم بود.
پس ایشان فرمودند این شخص برادر من و وصی من و خلیفه من در میان شما است؛ پس از او حرف شنوی داشته و اطاعتش کنید.
همه قوم ایستاده و خندیدند و به ابو طالب گفتند: به تو دستور داده است که از پسرت حرف شنوی داشته و از او اطاعت کنی !!!»(3)
این طعنه قریش نشان دهنده ایمان ابوطالب به رسالت محمّد (صلی الله علیه و آله)؛ بلکه به وصایت امیر المومنین است، چرا که معنا نداشت - اگر ابوطالب مشرک بوده باشد - مشرکین به هم عقیده خود چنین طعنه بزنند و او را مسخره کنند.
همچنین زمانى که ابولهب در اثناى سخنرانى پیامبر به او اعتراض کرد، جناب ابوطالب از پیامبر دفاع کردند؛ ابن اثیر از علماى بزرگ اهل سنت می گوید: زمانى که ابولهب در حین صحبت هاى رسول خدا در دعوت خویشان اعتراض کرد ابوطالب به او گفت: اى مرد یک چشمى این حرفها به تو چه ربطى دارد.(4)
3- وصیّت أبوطالب به پیروی از رسول اللّه (صلی الله علیه و آله):
کلاعى اندلسى در الإکتفاء، صالحى شامى در سبل الهدى و حلبى در السیرة الحبلیة مى نویسند: هنگامى که ابوطالب در حالت احتضار قرار گرفت، همه بزرگان قریش نزد او جمع شدند؛ پس آنها را وصیت کرد و فرمود: «...، شما را درباره محمد سفارش به نیکى مىکنم ... اى گروه قریش، ...، براى او یاور و براى حزب او حامى باشید، به خدا قسم کسى راه او را نمى رود؛ مگر اینکه هدایت مىشود و کسى که هدایت او را بپذیرد، خوشبخت مىشود، و اگر از عمر من باقى مانده بود و در اجل من تاخیر مىافتاد سختىهاى او را به جان مىخریدم و در مقابل بلاها از او دفاع مىکردم».(5)
چگونه ممکن است کسى خود پیامبر را قبول نداشته باشد امّا به خاندان خود وصیت کند که گفتار رسول را تصدیق و از او اطاعت کنید؟! و چگونه ممکن است بگوید اگر اجل به من مهلت مى داد خود همه خطرها را از او دفع مىکردم؟!
4- ابوطالب عاقد پیامبر و خدیجه:
خطبه عقد حضرت خدیجه(سلام الله علیها) براى حضرت محمد(صلی الله علیه و آله) توسط جناب ابوطالب (علیه السلام) خوانده شده است و جالبتر آنکه در ابتداى خطبه خدا را با اوصافى که موحدین خطاب مىکنند خطاب کرده و خود را منتسب به ابراهیم و اسماعیل(علیهما السلام) کرده است.
آلوسى در تفسیر خود مىنویسد: این مطلب صحت دارد که ابوطالب(علیه السلام) در روز نکاح پیامبر (صلی الله علیه و آله) در حضور رؤساء قبیله مضر و قریش این خطبه را خواند: «سپاس خداى را که ما را از نسل ابراهیم و ذرّیّه اسماعیل قرار داد، ... آنگاه گفت: این برادر زاده من محمّد بن عبد اللَّه بن عبد المطّلب با هیچ یک از مردان قریش سنجیده نشود جز آن که برترى یابد، ... و اکنون او را به همسرى با خدیجه رغبتى است و خدیجه را بازدواج با او شوقى، و آنچه از مهریّه و صداق باشد بر عهده من خواهد بود چه نقدینه و چه بر ذمّه، ...» .(6)
زمخشری، مفسر و ادیب مشهور اهل سنت هم به واقعیّت تاریخی اشاره کرده است .(7)
و مبرّد در الکامل مىنویسد: «وخطب أبو طالب ... فقال؛ الحمد لله الذی جعلنا من ذریة إبراهیم وزرع إسماعیل،...». و در پایان مىگوید: «وهذه الخطبة من أقصد خطب الجاهلیة».(8)
آیا اهل سنت مىتوانند بپذیرند که یک مشرک خطبه عقد رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و حضرت خدیجه (سلام الله علیها) را خوانده باشد؟!
5- حمایت بی دریغ از پیامبرگرامی در شعب ابی طالب:
دانشمندان شیعه و سنى بر این مطلب اتفاق دارند که ابوطالب با بنى هاشم به یارى رسول خدا (صلی الله علیه و آله) برخاستند و سه سال در شعب ابىطالب از آن حضرت محافظت و نگهدارى نمودند.
بیهقى در دلائل النبوة، شمس الدین ذهبى در تاریخ الاسلام و ابن کثیر سلفى در البدایة والنهایة مىنویسند: «کفّار بر مسلمانان سخت گرفتند و آنقدر بر آن شدت بخشیدند تا مسلمین به سختى افتادند و زندگى بر آنها سخت شد و قریش هم پیمان شدند که رسول خدا را به طور علنى به قتل برسانند پس زمانى که ابوطالب تصمیم آنها را دید بنى هاشم را جمع کرد و آنها را امر کرد که رسول خدا را به شعبشان ببرند و از او در برابر کسانى که تصمیم به قتل او دارند محافظت کنند.... هنگامى که مردم به بسترشان مىرفتند، ابوطالب رسول خدا را در رختخواب خودش مىخواباند؛ تا کسانى که قصد ترور او را دارند این قضیه را ببینند؛ اما زمانى که مردم مى خوابیدند، یکى از فرزندان یا برادرانش را امر مىکرد تا در بستر رسول خدا بخوابد و رسول خدا را به بستر او مىبرد تا آنجا بخوابد...».(9)
قطعاً اگر ابوطالب موحد نبود و ایمان نداشت، هرگز این چنین تلاشى را براى دفاع از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) انجام نمى داد.
این مطلب نشانگر ایمان قوى ابوطالب(علیه السلام) به آن حضرت است؛ زیرا امکان ندارد که شخصى فقط به خاطر خویشاوندى در حالی که خطر مرگ حتمی است، فرزند دلبند خود را به جاى کس دیگری بخواباند.
6- ایمان کامل به اخبار حضرت نسبت به نابودی صحیفه قریش توسط موریانه:
یکى از نکته هایى که ایمان حضرت ابوطالب را قطعى مىسازد، حمایت قاطع و ایمان قلبى او نسبت به پیشگویىهاى بود که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) از قضیه نابودى صحیفه قریش توسط موریانه مىکرد، و جز مؤمن کسی نمىتواند با قاطعیت از صدق گفتار رسول خدا سخن بگوید؟
ابن جوزى در کتاب المنتظم و الوفاء، نویرى در نهایة الأرب، حلبى در السیرة الحلبیة و... ایمان قطعى و قلبى حضرت ابوطالب(علیه السلام) را این گونه نقل مىکنند: همانا پسر برادرم به من خبر داده است، «و او هرگز به من دروغ نمى گوید» که: خداى بلند مرتبه، بر صحیفهاى شما موریانهاى را مسلط و هر آنچه که از ظلم، جور و قطع رحم در آن نوشته بودید را از بین برده و تنها آنچه که خداوند با آن یاد مى شود را باقى گذاشته است ... .(10)
ابن اثیر در روایت موریانه زدگی صحیفه قریش به صراحت بیان می کند که ابو طالب در سخنان رسول الله (صلی الله علیه و آله) شک نمی کرد؛ «و کان أبو طالب لا یشکّ فی قوله»، پس بلافاصله از شعب خارج شد و به طرف حرم رفت، بزرگان قریش جمع شدند،ابو طالب به آنها گفت: پسر برادرم می گوید: خداوند بر صحیفه شما موریانه فرستاده و آنها آن را خورده اند... (11)
7- تشویق رسول خدا (صلی الله علیه و آله) به استواری در امر رسالت:
اگر ابوطالب ایمان نداشت، باید گفتار رسول خدا را تکذیب و تلاش مىکرد که او را از دعوتش منصرف نماید؛ ولى برعکس آن حضرت را تشویق نمود و اشعار ذیل را به پیغمبر (صلی الله علیه و آله) خطاب نمود:
«وَاللَّهِ لَنْ یَصِلُوا إِلَیْکَ بِجَمْعِهِمْ *** حَتَّى أُوَسَّدَ فِی التُّرَابِ دَفِیناً
فَاصْدَعْ بِأَمْرِکَ مَا عَلَیْکَ غَضَاضَةٌ *** وَأَبْشِرْ وَقَرَّ بِذَاکَ مِنْکَ عُیُوناً
وَدَعَوْتَنِی وَ ذَکَرْتَ أَنَّکَ نَاصِحِی *** فَلَقَدْ صدَقْتَ وَ کُنْتَ قَبْلُ أَمِیناً
وَ ذَکَرْتَ دِیناً قَدْ عَلِمْتُ بِأَنَّهُ *** مِنْ خَیْرِ أَدْیَانِ الْبَرِیَّةِ دِینا »؛
(فرزند برادرم! قریش هرگز به تو دست نخواهند یافت، تا روزى که من در زیر خاک دفن شوم، دست از یارى تو بر نخواهم داشت
«به آنچه مأمورى آشکار کن از هیچ چیز مترس، و بشارت ده، و چشمها را روشن ساز، مرا به آئین خود خواندى و مىدانم تو راستگو و در دعوت خود امین و درستکارى، حقّا که دین «محمد» از بهترین دینها است).(12) .(13)
این عملکرد ها و رفتاری که از ابو طالب بیان شد فقط از انسان مؤمن می تواند سر بزند. فقط یک انسان مؤمن می تواند برای پیشرفت دعوت دینی تاوانهای سنگین بدهد، سخنان یک جوان را با وجود اینکه خود شیخ قبیله و سرپرست دوران کودکی و نوجوانی او بوده، قبول کند، موقعیّت اجتماعی خود و قبیله اش را به خطر بیاندازد، پیامبر را تشویق به انجام رسالت خود بکند و او را ناصح ، صادق و امین بداند، دعوت پیامبر را بشارت و روشنی چشمها و دین او را بهترین دینها بداند، اموال و جان فرزندان، امنیت و آسایش قبیله و ... را فدای دعوت پیامبر(صلی الله علیه و آله) بکند، خطرات مختلف را به جان بخرد و تمسخر سران مکه را در دوران پیری و سیادت تحمّل کند.
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.