پاسخ اجمالی:
مدعای حدیث ضحضاح اینست که: پیامبر(ص)، با شفاعت خویش ابوطالب را که به سبب کفر در درکات اسفل جهنّم جای داشت، از سخت ترین جاى جهنم خارج و به «ضحضاح» مى برد. این مدّعا مخالف نص صریح قرآن است؛ چرا که اولا: قرآن در سوره فاطر، آیه 36 و بقره، آیه161و162 تخفیف عذاب را برای کافرانی که وارد جهنّم می شوند رد می کند. ثانیا: قرآن در سوره مدثر،آیه45 تا 48 و سوره غافر،آیه18 وسوره مریم،آیه86 و 87 شفاعت را برای کافران نفی می کند
پاسخ تفصیلی:
مدّعای حدیث ضحضاح مخالف نص صریح آیات قرآن است؛ چرا که مدعای حدیث ضحضاح اینست که، پیامبر(صلی الله علیه وآله)، با شفاعت خویش ابوطالب را - که به سبب مرگ در حال کفر در درکات اسفل جهنّم جای داشت - از سخت ترین جاى جهنم خارج مى کند و او را به «ضحضاح» مى برد و در عذاب او تخفیف قائل مىشود!؟ «وَجَدْتُهُ فی غَمَرَاتٍ من النَّارِ فَأَخْرَجْتُهُ إلى ضَحْضَاحٍ». در حالی که آیات قرآن امکان چنین شفاعتی را رد می کنند.
نظر قرآن را در این باره بررسی می کنیم:
1- قرآن تخفیف عذاب را برای کافرانی که وارد جهنّم می شوند رد می کند:
قرآن کریم با صراحت مىگوید: کافرانی که داخل جهنّم مىشوند، در عذاب آنها تخفیفى داده نخواهد شد، این آیه هیچ جایی برای هرگونه شکی نمی گذارد؛ «وَ الَّذِینَ کَفَرُوا لَهُمْ نَارُ جَهَنَّمَ لاَ یُقْضَى عَلَیْهِمْ فَیَمُوتُوا وَ لاَ یُخَفَّفُ عَنْهُمْ مِنْ عَذَابِهَا کَذَلِکَ نَجْزِی کُلَّ کَفُور»؛(1) (و کسانى که کافر شدند، آتش دوزخ براى آنهاست هرگز فرمان مرگشان صادر نمى شود تا بمیرند، و نه چیزى از عذابش از آنان تخفیف داده مى شود، این گونه هر کفران کنندهاى را کیفر مى دهیم!).
همچنین خداى عزوجل مىفرماید: «إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا وَ مَاتُوا وَ هُمْ کُفَّارٌ أُوْلَئِکَ عَلَیْهِمْ لَعْنَةُ اللهِ وَ الْمَلاَئِکَةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِینَ *خَالِدِینَ فِیهَا لاَ یُخَفَّفُ عَنْهُمْ الْعَذَابُ وَ لاَ هُمْ یُنظَرُونَ»؛ (2) (کسانى که کافر شدند، و در حالِ کفر از دنیا رفتند، لعنت خداوند و فرشتگان و همه مردم بر آنها خواهد بود! همیشه در آن [لعن و دورى از رحمت پروردگار] باقى مى مانند نه در عذاب آنان تخفیف داده مى شود، و نه مهلتى خواهند داشت!).
2- قرآن شفاعت را برای کافران نفی می کند:
در روایت بخارى آمده بود که: «لَعَلَّهُ تَنْفَعُهُ شَفَاعَتِی یوم الْقِیَامَةِ فَیُجْعَلُ فی ضَحْضَاحٍ»؛ در حالى که قرآن کریم هر نوع شفاعت را نسبت به کفّارى که داخل در جهنم شده اند را رد مىکند: چنانکه می فرماید: « ... فَمَا تَنْفَعُهُمْ شَفَاعَةُ الشَّافِعِینَ»؛(3) ( ... شفاعت شفاعت کنندگان به حال آنها سودى نمى بخشد).
و در آیه دیگر مى فرماید:«وَأَنذِرْهُمْ یَوْمَ الاْزِفَةِ إِذْ الْقُلُوبُ لَدَى الْحَنَاجِرِ کَاظِمِینَ مَا لِلظَّالِمِینَ مِنْ حَمِیم وَ لاَ شَفِیع یُطَاعُ»؛(4) (و آنها را از روز نزدیک بترسان، هنگامى که از شدّت وحشت دلها به گلوگاه مى رسد و تمامى وجود آنها مملوّ از اندوه مى گردد براى ستمکاران دوستى وجود ندارد، و نه شفاعت کنندهاى که شفاعتش پذیرفته شود).
و در آیه دیگر مى فرماید: «وَ نَسُوقُ الْمُجْرِمِینَ إِلَى جَهَنَّمَ وِرْداً لاَ یَمْلِکُونَ الشَّفَاعَةَ إِلاَّ مَنْ اتَّخَذَ عِنْدَ الرَّحْمَنِ عَهْداً»؛(5) (و مجرمان را [همچون شتران تشنه کامى که به سوى آبگاه مى روند] به جهنّم مى رانیم، آنان هرگز مالک شفاعت نیستند؛ مگر کسى که نزد خداوند رحمان، عهد و پیمانى دارد).
در این که مراد از «عهد» در جمله «اتَّخَذَ عِنْدَ الرَّحْمَنِ عَهْداً» چیست، علماى شیعه و سنى قائل هستند که مراد از آن اقرار به وحدانیت خداوند است.
زمخشرى در کشاف مىگوید: «وعهد الله ما عقدوه على أنفسهم من الشهادة بربوبیته»؛ (و عهد خدا آن چیزى است که پیمان گرفته است بر خود ایشان بر شهادت به ربوبیت خدای متعال).(6)
ابن کثیر سلفى نیز مىگوید: «هذا استثناء منقطع بمعنی لکن من اتخذ عند الرحمن عهداً و هو شهادة أن لا اله إلاّ اللّه و القیام بحقّها»؛ (این استثناء منقطع است، به معنى لکن کسى که نزد خدا عهدى داشته باشد و آن [عهد] شهادت به این است که خدایى جز خداى یگانه نیست و قیام به حق آن کند).(7)
با توجّه به این آیات اگر ابوطالب کافر باشد صحیح نیست که پیامبر براى او طلب شفاعت کند و براى پیامبر امکان پذیر نیست که در عذاب او تخفیف قائل شود.
بنابراین، حدیث ضحضاح و روایاتى که در صحیح بخارى و مسلم با مضمون این حدیث براى اثبات کفر جناب ابوطالب نقل شده با آیات قرآن کریم در تضاد است و هرگز نمى توان مفاد آنها را پذیرفت.(8)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.