پاسخ اجمالی:
تأکیدهاى مکرّر اسلام بر کمک به بینوایان، دلیل بر به رسمیت شناختن «فقر» نیست. چون: 1- در احادیث اسلامی آمده که اگر جامعه سالم باشد و مردم حقوقى را که خداوند در اموال آنان براى این طبقه قرار داده، بپردازند فقیری در آن یافت نمی شود. 2- اسلام در آغاز کار در یک اجتماع به تمام معنا ناسالم و مملوّ از تبعیض ها و تجاوزها و ظلم ها به وجود آمد و لذا باید برنامه اى تهیّه می کرد که در آن فقر و گرسنگى تدریجاً ریشه کن گردد.
پاسخ تفصیلی:
در آیات قرآن مجید و روایات اسلامى دستور داده شده که به افراد نیازمند و محروم کمک کنیم تا آن جا که دو قسمت از مصارف هشتگانه زکات، فقرا و مستمندان معرّفى شده اند، آیا تأکیدهاى مکرّر اسلام بر کمک به بینوایان دلیل بر این نیست که اسلام «فقر» را به عنوان یک موجود ثابت در بافت اجتماعى اسلام پذیرفته است؟ جواب: اوّلا: در احادیثى که پیرامون مالیات هاى اسلامى مانند زکات وارد شده است به این حقیقت تصریح شده که اگر جامعه اسلامى جامعه سالمى باشد، هیچ فقیر و نیازمندى در سراسر آن پیدا نمى شود و اگر مردم حقوقى را که خداوند در اموال آنان براى این طبقه قرار داده است، بپردازند، اثر و نشانه اى از فقر در اجتماع باقى نمى ماند. امام صادق(علیه السلام) مى فرماید: «لَو اَنَّ النّاسَ ادَّوا زکاةَ اَمْوالِهِمْ ما بَقِىَ مُسْلِم فَقیراً مُحْتاجاً وَلاسْتَغْنى بِما فَرَض الله لَه وَ اَنَّ النّاسَ ما إفتقروا وَلا إحتاجُوا وَلا جاعُوا وَلاعَرُوا اِلاّ بِذُنوبِ الاَغْنِیاء»؛ (هرگاه مردم زکات اموال خود را مى پرداختند هرگز مسلمان نیازمندى در جامعه اسلامى پیدا نمى شد و در پرتو حقوقى که خداوند به نفع آنان در اموال ثروتمندان قرار داده است، بى نیاز مى شدند. اگر در اجتماع ما فقیر و محتاجى و یا گرسنه و برهنه اى دیده مى شود، به دلیل خوددارى ثروتمندان از پرداخت فرایض مالى است).(1) با بررسى احادیثى که در این مورد وارد شده است، بخوبى استفاده مى شود که فقر اقتصادى فقط واکنش وظیفه نشناسى ثروتمندان و مظالم و ستم هاى اجتماعى گروهى از اغنیاست. بنابراین، اسلام فقر را یک نوع بیمارى و انحراف و واکنش نامطلوب، به خاطر سالم نبودن دستگاه هاى اجتماع مى داند؛ نه این که آن را به عنوان یک ضرورت اجتماعى و یا پدیده طبیعى در بافت هاى اجتماع مى پذیرد. ثانیاً: اسلام در آغاز کار در یک جامعه سالم پدید نیامد، بلکه در یک اجتماع به تمام معنا ناسالم و مملوّ از تبعیض ها و مظالم و تجاوزها و تعدّى ها به وجود آمد. قوانین تابناک آن در چنین محیطى پیاده گردید و رسالت آن این بود که جامعه آن چنانى را به سوى یک جامعه سالم و ایده آل اسلامى ببرد و مسلّماً براى رسیدن به این هدف مى بایست برنامه اى تهیّه کند که در آن فقر و گرسنگى تدریجاً ریشه کن گردد؛ زیرا فقر و محرومیّت چیزى بود که در بافت هاى اجتماع بشرى آن روز رخنه کرده بود و مى بایست با برنامه صحیح اسلامى از میان برود. ثالثاً: در یک جامعه آزاد، سود جویان و سوء استفاده کنندگانى پیدا مى شوند که براى مردم و افراد جامعه ناراحتى هایى مى آفرینند. بطور مسلّم در برابر این گونه اشخاص باید طرح و برنامه اى باشد تا نتیجه اعمال بى رویّه آنها را بى اثر سازد. مثلا ما مى بینیم در قوانین اسلام، قانون قصاص و حدود و کیفرهاى مربوط به سرقت و عمل منافى عفّت و انواع تجاوزها وجود دارد و نه تنها در اسلام، بلکه در تمام جامعه هاى متمدّن چنین قوانینى حکومت مى کند؛ آیا کسى مى تواند وجود این قوانین را گواه بر این بگیرد که باید در جامعه قتل و جنایت و عمل منافى عفّت وجود داشته باشد و الاّ وضع چنین قوانینى لغو به شمار مى رود؛ بطور مسلّم نه! بلکه هر فرد منصفى وجود چنین برنامه هایى را از این راه توجیه مى کند: جامعه اى که از افراد و انسانهاى گوناگون تشکیل یافته و سیستم اجبارى بر آن حکومت نمى کند، در گوشه و کنار آن ممکن است چنین متخلّفانى پیدا شوند و براى آنها باید مجازات هاى متناهى در نظر گرفته شود. مثلا وجود پزشک و دارو دلیل بر این نیست که الزاماً در جامعه بیمار و معلول وجود داشته باشد؛ بلکه به خاطر این است که اگر چنین افرادى پیدا شدند از این طریق درمان گردند. مسأله کمک به نیازمندان و فقیران نیز همین طور است و هدف از برنامه ریزى کمک به مستمندان این نیست که حتماً در جامعه فقیر و نیازمندى وجود داشته باشد؛ بلکه مفهوم آن این است که اگر چنین افرادى پیدا شدند و بر اثر اجحاف و تعدّى فردى یا دسته اى به چنین روزى افتادند، باید به یارى آنها شتافت و این اجتماع را هر چه زودتر درمان نمود. علاوه بر این، در اجتماعات افرادى پیدا مى شوند که بر اثر ناتوانى و نارسایى، باید تحت الحمایه قرار گیرند مانند کودکان یتیم و بستگان سربازانى که در میدان جهاد شهید مى شوند و یا پیر مردان و پیر زنان از کار افتاده و... . آنان همه افرادى هستند که توانایى خود را از دست داده اند و قدرت بر ادامه زندگى ندارند و باید زندگى آنان از بیت المال و کمک افراد متمکّن تأمین گردد؛ زیرا همه آنان داراى اندوخته مالى نمى باشند و یا از حقوق بازنشستگى و مانند آنها استفاده نمى کنند. مسلّماً سخن از کمک به نیازمندان در اسلام مربوط به این قسمت هاست... .(2)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.