پاسخ اجمالی:
انواعی از فقر مايه افتخار است، مانند: فقر الى الله، يا فقری که به معنای زندگى ساده و خالى از تشريفات باشد یا فقری که بر اثر انجام وظيفه دامنگير انسان مى شود، مثل وضعیت مسلمانان در شعب ابی طالب. اما آنجا که به معناى تهيدستى باشد مخصوصاً كه بر اثر تنبلى و كوتاهى حاصل شود سبب ذلّت و خوارى و آلودگى به انواع گناهان است و در متون اسلامی از آن نکوهش شده است، مانند سخن امام علی(ع): «كسى كه فقیر می شود به چهار عيب بزرگ مبتلا مى گردد: ضعف در يقين، نقصان در عقل، كمبود در دين و كمى حيا».
پاسخ تفصیلی:
گرچه در روايات متعددى از فقر ستايش شده، مانند حديث معروف پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله): «اَلْفَقْرُ فَخْري وَ بِهِ أفْتَخِرُ» و روايت امام صادق(عليه السلام): خداوند به حضرت موسى(عليه السلام) فرمود: «إذا رَأَيْتَ الفَقْرَ مُقبِلا فَقُلْ مَرْحباً بِشِعارِ الصّالِحينَ وَ اِذا رَأَيْتَ الْغِنى مُقْبِلا فَقُلْ: ذَنْبٌ عُجِّلَتْ عُقُوبَتُهُ»(1)؛ (هنگامى كه ديديد فقر روى آورده بگو اى علامت صالحين خوش آمدى و هنگامى كه ببينى غنا روى آورده بگو لابد گناهى از من سر زده كه مجازاتش به سرعت فرا رسيده) و روايات ديگرى مانند آن.
ولى روشن است كه فقر به معناى تهيدستى مخصوصاً در آنجا كه بر اثر تنبلى و كوتاهى و ضعف مديريت حاصل شود نه مايه افتخار است و نه شعار صالحان، بلكه سبب ذلّت و خوارى و آلودگى به انواع گناهان است. مايه افتخار، فقر الى الله است، چرا كه عالم همه نيازمندند و خداوند بى نياز: «يَا أَيُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَرَآءُ إِلَى اللهِ وَ اللهُ هُوَ الْغَنِىُّ الْحَمِيدُ»(2) و اين شبيه همان چيزى است كه در حديث اميرمؤمنان(عليه السلام) آمده است كه عرضه مى داشت: «كَفى بي عِزّاً أنْ أكُونَ لَكَ عَبْداً وَ كَفى بي فَخْراً أنْ تَكُونَ لي رَبّاً».(3) يا اينكه منظور از فقر، زندگى ساده و خالى از تشريفات و تكلّفات است در برابر ثروتى كه موجب مستى و غرور و تشريفات و تجمّلات مى شود.
تعبير به «شعار صالحين» از فقر و تعبير به «مجازات زودرس» از غنا، گواه روشنى بر اين معناست، زيرا شعار صالحان به يقين چيزى است كه موجب صلاح و فلاح باشد، مانند زهد و ساده زيستى و عقوبت گناه، مربوط به چيزى است كه گناه آلود باشد. اين احتمال نيز وجود دارد كه قسمتى از اين روايات كه در آن مدح فقر آمده، اشاره به فقر تحميلى باشد كه بر اثر انجام وظيفه دامنگير انسان مى شود، مثلا در آغاز اسلام گروه عظيمى از مسلمانان مجبور به مهاجرت از مكّه به مدينه شدند و هرگز نتوانستند امكانات خويش را در مكّه، به مدينه منتقل كنند و طبعاً در آنجا گرفتار فقر شديدى شدند و يا مسلمانانى كه در شعب ابى طالب در محاصره اقتصادى دشمن قرار گرفتند واقعاً فقير شدند فقرى كه بر اثر ايمان به خدا و اطاعت فرمان او از سوى دشمن به آنها تحميل شد و پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) به آنها دلدارى مى داد كه اين فقر مايه افتخار است و شعار صالحان.
همچنين در دورانهاى بعد، جمع زيادى از خاصّان اهل بيت(عليهم السلام) به مضمون مثل معروف «اَلْبَلاءُ لِلْوِلاءِ» گرفتار چنين فقر تحميلى مى شدند و اين امر تا عصر و زمان ما ادامه دارد. چنين فقرى نه تنها عيب نيست، بلكه افتخار است؛ عيب آن است كه انسان براى دنيا دست از انجام وظيفه بردارد و تسليم دشمن شود. حديث شريف «مَنْ أَحَبَّنا أهْلَ الْبَيْتِ فَلْيُعدَّ لِلْفَقْرِ جِلْباباً»(4)؛ (هر كس ما اهل بيت را دوست بدارد بايد چادر فقر را آماده كند) نيز اشاره به اين مطلب دارد. بنابراين فقر بى دليل كه ناشى از تنبلى و فرار از كار يا سوء مديريت حاصل شود هرگز مطلوب انسان نيست.
كلام امام(عليه السلام) در خطبه 225 نهج البلاغه، به خوبى نشان مى دهد كه يك سلسله رذائل اخلاقى از فقر به معناى تهيدستى نشأت مى گيرد، تواضع در برابر اشرار و ستايش كسانى كه شايسته ستايش نیستند و نكوهش كسانى كه در خور نكوهش نيستند از جمله رذائل اخلاقى است كه از فقر به معناى تهيدستى نشأت مى گيرد. جمله «لا تَبْذُلْ جاهي بِالاقْتارِ» دليل بر اين است كه فقر فردى، آبروى انسان و فقر اجتماعى آبروى جامعه را مى برد و اين هرگز با عزّت ناشى از ايمان سازگار نيست: «وَ للهِِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِينَ وَ لَكِنَّ الْمُنَافِقِينَ لايَعْلَمُونَ».(5)
در حديثى از اميرمؤمنان مى خوانيم كه فقر سرچشمه عيوب بزرگى است، فرمود: «يا بُنَىَّ الْفَقيرُ حَقيرُ لايُسْمَعُ كَلامُهُ وَ لايُعْرَفُ مَقامُهُ لَوْ كانَ الْفَقيرُ صادِقاً يُسَمُّونَهُ كاذِباً وَلَوْ كانَ زاهِداً يُسَمُّونَهُ جاهِلا»؛ (فرزندم فقير حقير است كسى گوش به سخنش فرا نمى دهد و براى مقامش ارزشى قائل نيستند؛ اگر فقير صادق باشد او را دروغگو مى نامند و اگر زهد پيشه كند جاهلش مى نامند). سپس افزود: «يا بُنَىَّ مَنِ ابْتَلى بِالْفَقرِ ابْتَلى بِأَرْبَعِ خِصال بِالضَّعْفِ في يَقينِهِ وَ النُّقْصانِ في عَقلِهِ وَ الرِّقَّةِ في دينِهِ وَ قِلَّةِ الْحَياءِ في وَجْهِهِ فَنَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الْفَقْرِ»(6)؛ (فرزندم كسى كه به فقر مبتلا شود به چهار خصلت و عيب بزرگ مبتلا مى گردد ضعف در يقين، نقصان در عقل، كمبود در دين و كمى حيا، بنابراين به خدا پناه مى بريم از فقر). امروز با چشم خود مى بينيم كه فقر سرچشمه مفاسد بى شمارى؛ مانند ابتلا به مواد مخدّر، فحشا، خيانت، سرقت، خدمت به اجانب و مانند آن مى شود به همين دليل در حديثى از امام صادق(عليه السلام) آمده است: «غِنًى يَحْجُزُكَ عَنِ الظُّلمِ خَيرٌ مِنْ فَقْر يَحْمِلُكَ عَلَى الاْثمِ»(7)؛ (غنايى كه تو را از ظلم باز دارد بهتر از فقرى است كه تو را به گناه وا دارد). به همين دليل در حديثى از پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) فقر مايه روسياهى در دو جهان: «اَلْفَقْرُ سَوادُ الْوَجهِ فِى الدّارَينِ»(8) و در حديث ديگرى از همان حضرت فقر در سر حدّ كفر: «كادَ الْفَقْرُ أنْ يَكُونَ كُفراً»(9) شمرده شده است.
بديهى است اگر فقر جامعه اى را فرا گيرد عيوب و نقايصى كه به آن اشاره شده به صورت خطرناك ترى آشكار مى شود و امروز مى بينيم بعضى از جوامع فقير مسلمانان، چنان در چنگال بيگانگان و دشمنان اسلام گرفتار شده اند كه انسان شديداً بر آنها تأسّف مى خورد. اين بحث را با سخنى از امام سجاد(عليه السلام) در يكى از دعاهاى پرمعنايش پايان مى دهيم؛ عرضه مى دارد: «أللّهُمَّ إنّي أسئَلُكَ خَيْرَ الْمَعيشَةِ مَعيشَةً أقْوى بِها عَلى طاعَتِكَ وَ أبْلُغُ بِها جَميعَ حاجاتى وَ أَتَوَسَّلُ بِها إِلَيكَ في الْحَياةِ الدُّنْيا وَ في الآخِرَةِ مِنْ غَيْرِ أنْ تَتْرُفَني فيها فَأطْغى أوْ تَقْتُرَها عَليّ فَأَشْقى»(10)؛ (خداوندا من از تو معيشت و زندگى خوبى تقاضا مى كنم معيشتى كه با آن قدرت بر اطاعتت داشته باشم و به تمام نيازهايم برسم، به وسيله آن در دنيا و آخرت به تو نزديك شوم، بى آنكه ثروت غرورآفرين و مست كننده اى به من دهى كه سر به طغيان بردارم يا چنان بر من تنگ گيرى كه بدبخت شوم).(11)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.