پاسخ اجمالی:
اشعار کفرآمیز یزید و کشتن امام حسین(ع) به بهانه انتقام از پیامبر(ص) در برابر مشرکان کشته شده در جنگ بدر، حاکی از عدم اعتقاد او به اسلام است. دربار یزید، مرکز فساد و فحشا بود و آثار آن در جامعه نیز گسترش یافته بود؛ به گونه اى که حتّى در محیط مقدّسى چون مکّه و مدینه، جمعى به نوازندگى و لهو و لعب مى پرداختند. گروهى از مردم مدینه که به شام سفر کرده بودند، یزید را چنین معرفی کردند: دین ندارد، شراب مى نوشد، طنبور مى نوازد، نوازندگان نزد وى به لهو و لعب مشغولند، با سگ ها بازى مى کند، ... .
پاسخ تفصیلی:
آنچه را که تاریخ از افکار و اندیشه هاى این عامل فساد و تباهى و رفتارهاى او نقل مى کند، همه حکایت از فسق و فجور و رفتارهاى الحادى دارد.
قاضى نعمان مصرى مى نویسد: روزى رسول خدا(صلى الله علیه وآله) به معاویه نظر افکند و فرمود:
«أَىُّ یَوْم لاُمَّتِی مِنْکَ، وَ أَىُّ یَوْمِ سُوء لِذُرِّیَّتِی مِنْکَ مِنْ جَرْو یَخْرُجُ مِنْ صُلْبِکَ، یَتَّخِذُ آیَاتِ اللّهِ هُزُواً وَ یَسْتَحِلُّ مِنْ حُرْمَتِی مَا حَرَّمَ اللّهُ عَزَّ وَ جَلَّ»؛ (امّت من چه روز (سختى) از تو خواهند داشت؟ و خاندان من از فرزندى که از صلب تو خارج مى شود، روز بدى را در پیش دارد! همان فرزندى که آیات خدا را به استهزا مى گیرد و آن چه را که خداوند از حریم من حرام کرده، وى حلال مى شمارد).(1)
اشعار کفرآمیز یزید و سخن گفتن از انتقام از پیامبر و یادآورى کشتگان مشرک در جنگ بدر و کشتن امام حسین(علیه السلام) در برابر آنان، همگى از عدم اعتقاد او به دین اسلام حکایت دارد.
وى در زمان خلافت پدرش به مى گسارى و هوسرانى مشغول بود، معاویه تصمیم گرفت براى ساختن سابقه اى دینى، وى را به جهاد بر ضدّ «رومیان» بفرستد؛ از این رو، او را به فرماندهى لشکرى براى جنگ با رومیان اعزام کرد و «سفیان بن عوف غامدى» را نیز در این مسیر با وى همراه ساخت. یزید در این سفر جهادى! معشوقه خود «امّ کلثوم» را نیز به همراه داشت. در این سفر لشکریان یزید که گروهى از لشکرش وارد روم شده بودند، به تب و آبله گرفتار شدند؛ ولى یزید در همان حال در منزلى به نام «دیر مُرّان» (محلى در نزدیک دمشق) در کنار «امّ کلثوم» به استراحت و هوسرانى مى پرداخت. وقتى از این حادثه با خبر شد (با بى اعتنایى به آنچه بر لشکریانش اتّفاق افتاد)، چنین سرود:
«مَا إِنْ أُبَالِی بِمَا لاَقَتْ جُمُوعُهُمْ *** بِالْغَذْقَذَوُنَةِ مِنْ حُمَّى وَ مِنْ مُوم
إِذَا اتَّکَأْتُ عَلَى الاْنمَاطِ فِی غُرَف *** بِدیر مُرَّانَ عِنْدِی أُمِّ کُلْثُوم!»
(من باکى ندارم از این که آن جمعیّت در منطقه غذقذونه (ناحیه اى در نزدیک سرزمین روم) دچار تب و آبله شدند؛ آنگاه که من در «دیر مرّان» در میان غرفه ها بر بالش ها تکیه زده ام و امّ کلثوم را در کنار خود دارم!).(2)
در زمان خلافت کوتاهش دربار یزید، مرکز فساد و فحشا و گناه بود و آثار آن در جامعه نیز گسترش یافته بود؛ به گونه اى که به گفته «مسعودى» در دوران حکومت کوتاه وى، حتّى در محیط مقدّسى همچون مکّه و مدینه جمعى به نوازندگى و استعمال آلات لهو و لعب مى پرداختند.(3)
هنگامى که گروهى از مردم مدینه به سرپرستى «عبداللّه بن حنظله غسیل الملائکه» براى آگاهى از افکار و عقاید و اعمال یزید به شام سفر کردند و برگشتند، عباراتى در معرّفى یزید گفته اند که از عمق فاجعه اى که مسلمین گرفتار آن شده بودند، حکایت مى کند.
«ابن اثیر» در کتاب خویش نقل مى کند، آنان گفتند: «ما از نزد مردى آمدیم که دین ندارد، شراب مى نوشد، طنبور مى نوازد، نوازندگان به نزد وى به لهو و لعب مشغولند، با سگ ها بازى مى کند، با جمعى از دزدان شب نشینى دارد».(4)
دیگرى گفت: «به خدا سوگند! وى شراب مى نوشد و به گونه اى مست مى شود که نماز را نیز ترک مى کند!».(5)
«ابن جوزى»، دانشمند معروف اهل سنّت از قول «عبداللّه بن حنظله» نقل مى کند، که گفت:
«وَاللّهِ مَا خَرَجْنَا عَلَى یَزِیدَ حَتَّى خِفْنَا أَنْ نُرْمَى بِالْحِجَارَةِ مِنَ السَّمَاءِ! إِنَّهُ رَجُلٌ یَنْکِحُ الاُمُّهَاتِ، وَ الْبَنَاتِ وَالاَخَوَاتِ وَ یَشْرِبُ الْخَمْرَ وَ یَدَعُ الصَّلاَةَ»؛ (ما در حالى از نزد یزید بیرون آمدیم که خوف آن داشتیم که (بر اثر گناهان فراوان وى) از آسمان سنگ بر سر ما ببارد، او مردى است با مادران و دختران و خواهران نیز زنا مى کند؛ وى شراب مى نوشد و نماز نمى خواند).(6)
مى گسارى وى به طور علنى و سرودن اشعارى در حال مستى و دهن کجى به ارزش هاى اسلامى در آن حالت، از صفحات تاریک زندگى یزید است.
«سبط بن جوزى» در «تذکرة الخواص» مى نویسد، وى در حال مستى چنین مى سرود:
«مَعْشَرَ النِّدْمَانِ قُومُوا *** وَاسْمَعُوا صَوْتَ الاَغَانِی
وَاشْرَبُوا کَأْسَ مُدَام *** وَاتْرُکُوا ذِکْرَ الْمَعَانِی
شَغَلَتْنِی نَغْمَةُ الْعِیدَانِ *** عَنْ صَوْتِ الاَذَانِ
وَ تَعَوَّضْتُ عَنِ الْحُورِ *** خُمُوراً فِی الدِّنَانِ»
(یاران هم پیاله من! برخیزید و به نغمه هاى خوانندگان گوش فرا دهید. پیاله هاى شراب را پى در پى سر بکشید و بحث هاى علمى را کنار بگذارید. نغمه هاى ساز و آواز (به گونه اى مستم مى کند که) مرا از شنیدن صداى اذان باز مى دارد و من خمره هاى شراب را با حوران بهشتى معاوضه کردم. (و لذّات مستى را بر وعده هاى الهى ترجیح مى دهم!)).(7)
در تاریخ آمده است که پس از شهادت امام حسین(علیه السلام) یزید براى تشکّر از «ابن زیاد» وى را به شام دعوت کرد و بساط باده نوشى را پهن کرد و در حالى که «ابن زیاد» در کنار وى نشسته بود، خطاب به باده به دستان و ساقیان سرود:
«إِسْقِنِی شَرْبَةً تَروِّی مُشَاشِی *** ثُمَّ مِلْ فَاسْقِ مِثْلَهَا اِبْنَ زِیَادِ
صَاحِبِ السِّرِّ وَالاَمَانَةِ عِنْدِی *** وَ لِتَسْدِیدِ مَغْنَمِی وَ جِهَادِی»
(اى ساقى! به من شرابى بنوشان که جان مرا سیراب کند؛ سپس جامى از شراب پر کن و به ابن زیاد بنوشان. همو که راز دار و امانت دار من است. آن کس که کار جهاد و غنیمت من به دست او استحکام یافت!).
آنگاه به نوازندگان دستور داد که بنوازند.(8)
یزید به قدرى دلبسته شراب بود که حتّى در زمان پدرش در سفر حج هنگامى که وارد مدینه شد، در آنجا نیز بساط شراب را گستراند!(9)
امام حسین(علیه السلام) در نامه معروف خود به معاویه، به شراب خوارى یزید اشاره مى کند؛ آن حضرت در شمردن خلاف کارى هاى وى فرمود:
«وَ أَخْذُکَ النَّاسَ بِبَیْعَةِ إِبْنِکَ، غُلاَمٌ مِنَ الْغِلْمَانِ، یَشْرِبُ الشَّرَابَ، وَ یَلْعَبُ بِالْکِعَابِ»؛ (از خلاف کارى هاى دیگرت بیعت گرفتن از مردم براى پسرک جوانت مى باشد، همان که شراب مى نوشد و قمار بازى مى کند).(10)
مجموعه فسادهاى اخلاقى و انجام کارهاى سبک و جلف توسّط ـ به اصطلاح ـ خلیفه مسلمین! (یزید بن معاویه) در عبارت کوتاهى از ابن کثیر ـ مورّخ و دانشمند متعصّب و معروف اهل سنّت ـ چنین آمده است:
«وَ قَدْ رُوِیَ أَنَّ یَزِیدَ کَانَ قَدِ اشْتَهَرَ بِالْمَعَازِفِ وَ شُرْبِ الْخَمْرِ وَ الْغِنَا وَ الصَّیْدِ وَ اتِّخَاذِ الْغِلْمَانَ وَ الْقِیَانَ وَ الْکِلاَبَ وَ النِّطَاحَ بَیْنَ الْکِبَاشِ وَ الدِّبَابِ وَ الْقُرُودِ؛ وَ مَا مِنْ یَوْم إِلاَّ یُصْبِحُ فِیهِ مَخْمُوراً وَ کَانَ یَشُدُّ الْقِرْدَ عَلَى الْفَرَسِ مُسْرِجَةً بِحِبَال وَ یَسُوقُ بِهِ وَ یَلْبِسُ الْقِرْدَ قَلاَنِسَ الذَّهَبِ وَ کَذَلِکَ الْغِلْمَانَ وَ کَانَ إِذَا مَاتَ الْقِرْدُ حَزَنَ عَلَیْهِ»؛ (یزید به نوازندگى، شراب نوشى، خوانندگى، شکار، به خدمت گرفتن غلامان و کنیزان خنیاگر، سگ بازى و به جان هم انداختن قوچ ها، چهارپایان و بوزینه ها شهرت داشت. هر بامدادان مست و مى زده بر مى خاست. او بوزینه اى را بر پشت اسب زین شده اى سوار مى کرد و مى گرداند و بر بوزینه و غلامان، کلاه هاى زرّین مى پوشانید و هنگامى که بوزینه اش مرد، بر او اندوهگین شد).(11)
او را میمونى بود که «ابوقیس» نام داشت و همدم او بود! هنگامى که آن میمون بر اثر حادثه اى مرد، یزید در مرگ او بسیار اندوهگین شد و دستور کفن و دفن وى را صادر کرد! و به شامیان فرمان داد که به وى در این مصیبت بزرگ! تغریب بگویند و خود نیز اشعارى در سوگ «ابوقیس» سرود!(12)
«ذهبى» ـ دانشمند معروف اهل سنّت ـ در معرّفى یزید مى نویسد:
«کَانَ نَاصِبِیًّا، فَظّاً، غَلِیظاً، جِلْفاً، یَتَنَاوَلُ الْمُسْکِرَ، وَ یَفْعَلُ الْمُنْکَرَ، إِفْتَتَحَ دَوْلَتَهُ بِمَقْتَلِ الشَّهِیدِ الْحُسَیْنِ، وَ اخْتَتَمَهَا بِوَاقِعَةِ الْحَرَّةِ»؛ (یزید ناصبى (دشمن على و خاندانش)، خشن، تندخو و بى ادب بود. مسکرات مى نوشید و مرتکب منکرات مى شد. دولت وى با کشتن حسینِ شهید آغاز و با واقعه حرّه (مدینه) پایان یافت).(13)
در مقاتل آمده که چون اسرا را وارد شام کردند یزید در قصر خود در مکانى که مشرف بر «جیرون» (مکانى نزدیک مسجد اموى) بود نشسته بود، و کاروان اسیران و سرهاى شهدا را نظاره مى کرد، در همان حال صداى کلاغى را شنید و آن را به فال بد گرفت و چنین سرود:
«لَمّا بَدَتْ تِلْکَ الْحُمُولُ وَأَشْرَقَتْ *** تِلْکَ الرُّؤُوسُ عَلى شَفا جیرُونِ
نَعِبَ الْغُرابُ فَقُلْتُ: قُلْ أَوْ لا تَقُلْ *** فَقَدِ اقْتَضَیْتُ مِنَ الرَّسُولِ دُیُونی»
(وقتى که آن قافله ها پدیدار شدند و آن سرها بر لبه جیرون نمایان گشت؛ در همان حال کلاغى بانگ برداشت، به او گفتم: چه فریاد بزنى و یا نزنى (مهم نیست)؛ زیرا من طلب خودم را از رسول (خدا) گرفتم و انتقام کشته هاى بدر و احد و... را از او کشیدم).(14) و این نیز یکى از دلائل روشن و اسناد مهم بر عدم ایمان یزید و بنى امیه به اسلام و مقدسات اسلام بود.(15)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.