پاسخ اجمالی:
مردمى كه از نظر فكرى در سطح پايين قرار دارند هميشه مركب هاى راهوارى براى مستكبران محسوب مى شوند و از آنجا كه بت پرستى بر پرستش موهومات بنا شده، عامل مؤثّرى براى تحميق توده ها است. شرك، عامل پراكندگى است و «اختلاف بیانداز و حکومت کن» از قديمى ترين ابزار استثمار است. مستكبران همواره خواهان اين هستند كه مردم در برابر آنها همچون خدا تواضع كنند و فرمانشان را به عنوان فرمان مقدّس بپذيرند. مردمى كه در برابر سنگ و چوب سجده مى كنند، براى پذيرش خدايان انسانى آمادگى بيشترى دارند.
پاسخ تفصیلی:
شرك و بت پرستى هميشه به صورت ابزارى در دست مستكبران و استعمارگران بوده است؛ زيرا اوّلا مردمى كه از نظر فكرى در سطح پايين قرار دارند هميشه مركب هاى راهوارى براى مستكبران محسوب مى شوند؛ و به همين دليل هميشه حركت هاى استعمارى در راستاى جهل و بى خبرى مستضعفان حركت مى كند؛ و پيوسته تلاش مى كنند كه مردم را از بيدارى و آگاهى و علم و دانش باز دارند و هرگونه روزنه اى را به سوى تحقيق به روى آنان ببندند، و در تقليد كوركورانه كه سرچشمه تحميق است آنها را فرو برند؛ همان گونه كه قرآن درباره فرعون مى گويد: «فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطَاعُوهُ»؛ ([فرعون] قوم خود را سبك شمرد [و فريب داد]، در نتيجه از او اطاعت كردند). (1)
و از آنجا كه بت پرستى بر پرستش موهومات و پندارها بنا شده، عامل مؤثّرى براى تحميق توده ها است؛ و طبعاً ابزار خوبى براى اهداف مستكبران است.
ثانياً: از آنجا كه شرك، عامل پراكندگى و اختلاف است و هر قومى را به پرستش چيزى دعوت مى كند، - جمعى را به پرستش آفتاب، گروهى را به پرستش ماه، عدّه اى را به هُبَل و گروهى را به پرستش لات و عزّى -، تا آنجا كه قوم كوچك عرب در حجاز، به خاطر پرستش بت هاى گوناگون، به صدها گروه تقسيم شده بودند؛ به عكس آن توحيد حلقه اتصالى است در ميان دل ها؛ و رشته مطمئنّى است در ميان افكار.
اين را نيز مى دانيم كه تا بازار اختلاف داغ است، فكر استعمارگران راحت و خيالشان آسوده است؛ و اصل معروف: اختلاف بينداز و حكومت كن، از قديمى ترين اصول شناخته استعمار و استثمار است؛ بنابراين جاى تعجّب نيست كه هميشه فراعنه و نمرودها و ابوسفيان ها طرفدار شرك و بت پرستى باشند.
ثالثاً: مستكبران همواره خواهان اين هستند كه مردم در برابر آنها همچون خدا تواضع كنند؛ و فرمانهايشان را به عنوان فرمان مقدّس بى چون و چرا بپذيرند.
روشن است مردمى كه در برابر سنگ و چوب سجده مى كنند، براى پذيرش خدايان انسانى آمادگى بيشترى دارند؛ و لذا مى بينيم فرعون در مصر، بانگ «أَنَا رَبُّكُمْ الاَْعْلَى»؛ (من پروردگار برتر شما هستم). (2) سر مى دهد و خود را برتر از همه بت ها مى شمرد!
روى اين جهات سه گانه جاى تعجّب نيست كه هميشه افكار استعمارى همدوش با شرك و بت پرستى حركت كند؛ و خط انبياء كه خط درهم شكستن استعمار و استضعاف است خط توحيد و يگانه پرستى و بيدارى و آگاهى باشد.
در اينجا بار ديگر به ياد آن حديث معروف و پرمعناى امام صادق(عليه السلام) مى افتيم كه فرمود: «اِنَّ بَنى اُمَيَّةَ اَطْلَقُوا لِلنّاسِ تَعْليمَ الأيمانِ وَ لَمْ يُطْلِقُوا تَعْليمَ الشِّرْكِ لِكَى اِذا حَمَلُوهُمْ عَلَيْهِ لَمْ يَعْرِفُوهُ»؛ (بنى اميه تعليم ايمان را براى مردم آزاد گذاشتند، ولى تعليم شرك را اجازه ندادند تا هرگاه بخواهند آنها را به شرك وادار كنند، نفمند!). (3)
اين معنا گرچه صريحاً در آيات قرآن منعكس نيست؛ ولى به طور اشاره آمده است. از جمله در سوره سبأ، آيه 31 مى خوانيم: (اگر ببينى هنگامى كه اين ستمكاران در پيشگاه پروردگارشان [براى حساب و مجازات] نگه داشته شده اند در حالى كه هر كدام گناه خود را به گردن ديگرى مى اندازد [از كار آنها تعجب مى كنى!] مستضعفان به مستكبران مى گويند: اگر شما نبوديد ما مؤمن بوديم)؛ «وَلَوْ تَرَى إِذِ الظَّالِمُونَ مَوْقُوفُونَ عِنْدَ رَبِّهِمْ يَرْجِعُ بَعْضُهُمْ إِلَى بَعْض الْقَوْلَ يَقُولُ الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا لِلَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا لَوْلاَ أَنْتُمْ لَكُنَّا مُؤْمِنِينَ». (4)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.