پاسخ اجمالی:
بعضی از علل گرایش به بت پرستی، از این قرار است: 1- بت پرستان عقيده داشتند كه سرپرست هر اقليمى از عالم، روح معيّنى از عالم افلاك است؛ و چون دسترسى به آن روح نداشتند مظهرى براى آن مى ساختند، و به عبادت آن مى پرداختند. 2- گروهى که ستارگان را پرستش مى كردند، هنگامى كه ستارگان را هميشه حاضر ندیدند؛ براى هر كدام بت و سمبلى ساختند و به عبادت آنها مشغول شدند. 3- گروهى خدا را به گمان خود بسيار منزّه مى شمردند تا آنجا كه پرستش او را براى خود مجاز نمى دانستند؛ و لذا براى تقرّب به او بت ساختند!
پاسخ تفصیلی:
هر انسان هوشيارى در نخستين برخورد با مسأله بت پرستى دچار شگفتى مى شود كه چگونه ممكن است فرد عاقل و با شعورى در برابر مجسّمه سنگى و چوبى كه با دست خود ساخته به خاك بيفتد!؟ اگر ذرّه اى از عقل بهره داشته باشد؛ چنين امرى غير ممكن است. ولى هنگامى كه سرچشمه هاى آن را مورد بررسى قرار مى دهيم مى بينيم مسأله به اين سادگى هم نيست؛ زيرا يك سلسله اوهام و سفسطه ها و خيالات و عادات در شكل دلايل عقلى عرضه شده و اذهان بت پرستان را فريب داده است.
فخررازى ذيل تفسير آيه 18 سوره يونس چنين مى گويد: در مورد اعتماد به شفاعت بت ها در نزد خدا، و سرچشمه آن، اقوال زيادى ذكر شده؛ از جمله اين كه: بت پرستان عقيده داشتند كه متولّى و سرپرست هر اقليمى از اقاليم عالم، روح معيّنى از عالم افلاك است؛ و چون دسترسى به آن روح نداشتند صنم و مظهرى براى آن مى ساختند، و به عبادت آن مى پرداختند، و مقصود اصلى آنها عبادت آن روح بود؛ سپس معتقد شدند كه اين روح بنده خداوند بزرگ است و مشغول عبوديّت خدا است.
گروهى ديگر ستارگان را پرستش مى كنند و گمان مى كنند آنها هستند كه شايستگى عبادت خدا را دارند نه ما. سپس هنگامى كه مشاهده كردند ستارگان طلوع و غروب دارند و به اصطلاح هميشه حاضر و ناظر نيستند؛ براى هر كدام بت و سمبلى ساختند و به عبادت آنها مشغول شدند، و مقصودشان در واقع پرستش ستارگان بود.
سوم: اين كه طلسمات معيّنى روى بت هاى مختلف مى گذاردند و سپس به بتها به خاطر آن طلسم ها تقرّب مى جستند. (طلسم نوعى سحر و جادو است؛ و به گفته جمعى از مفسّران طلسم عبارت است از اشكال و نقش هايى كه عقيده داشتند به وسيله آنها قواى آسمانى با زمينى آميخته مى شود و مبدأ آثار عجيب و غريبى مى گردد!، اين نقش ها را بر اشياى مختلف مى نهادند و معتقد بودند به وسيله آنها موجودات موذى و آزار رسان از آن دور مى شوند)، (1)
چهارم: آنها بت ها را به شكل پيامبران و بزرگان خود ساخته و گمان داشتند هرگاه به عبادت اين مجسّمه ها مشغول شوند آن بزرگان، شفيعانشان نزد خدا خواهند بود.
پنجم: آنها معتقد بودند كه خدا نور بزرگ است، و فرشتگان انوار كوچكترند؛ لذا بت بزرگ را به عنوان مجسّمه خداوند بزرگ و بت هاى ديگر را به عنوان مجسّمه هاى فرشتگان قرار مى دادند.
ششم: شايد در ميان بت پرستان گروهى حلولى مذهب بودند؛ يعنى اعتقاد داشتند خدا در بعضى از اجسام شريف حلول مى كند و لذا به پرستش اين اجسام مى پرداختند. (2)
يكى ديگر از مفسّران مى گويد: نخستين بارى كه بت پرستى به وجود آمد در ميان قوم نوح(عليه السلام) بود، و اين به خاطر آن بود كه آدم(عليه السلام) پنج فرزند صالح داشت به نام هاى «وُدّ» و «سُواع» و «يَغُوث» و «يَعُوق» و «نَسر» نخست «وُدّ» از دنيا رفت، و مردم به خاطر مرگ او بسيار غمگين شدند، و اطراف قبر او جمع گشتند و از آن دورى نمى جستند، و اين در سرزمين بابل بود. هنگامى كه ابليس اين صحنه را مشاهده كرد به صورت انسانى نزد آنها آمد و گفت: مى خواهيد براى شما صورتى بسازم كه وقتى به آن نگاه كنيد به ياد فرزند آدم(عليه السلام) بيفتيد؟ گفتند: آرى، و در اينجا مجسّمه اى براى آنها ساخت.
بعد از آن هريك از فرزندان آدم از دنيا مى رفتند مجسّمه اى براى او ساخته، و نام او را بر آن مى گذاردند. سپس با گذشت زمان و فراموشى نسل ها، شيطان اين مطلب را به نسل هاى بعد القا كرد كه نياكان شما اين مجسّمه ها را پرستش مى كردند، شما هم پرستش كنيدو در اينجا خداوند نوح(عليه السلام) را فرستاد تا آنها را از اين بت پرستى باز دارد».(3)
بعضى ديگر نقل كرده اند كه اصل بت پرستى از اينجا پيدا شد كه گروهى خدا را به گمان خود بسيار منزّه مى شمردند تا آنجا كه پرستش او را براى خود مجاز نمى دانستند؛ و لذا براى تقرّب به او بت ساختند! و يا اين كه معتقد بودند خداوندى كه از حسّ و عقل پنهان است قابل پرستش نيست و بايد به وسيله محسوسات به او تقرّب جست!
در تفسير الميزان نيز آمده است كه بت پرستان معتقد بودند ما به خاطر آلودگى هاى بشريّت و مادّيت، و كثافات گناهان و خطاها، راهى به رب الارباب نداريم؛ چرا كه ساحت او پاك و مقدّس است و هيچ نسبتى ميان ما و او نيست؛ بنابراين بر ما لازم است كه به آنچه نزد او از همه چيز محبوب تر است تقرّب جوييم، و آن خدايانى است كه تدبير خلق به آنها واگذار شده است، و ما به وسيله اين بت ها و مجسّمه ها به آنها تقرّب مى جوييم، تا شفيعان ما نزد خدا شوند، و خير و بركت را براى ما به ارمغان بياورند و شرّ و ضرر را دفع كنند. پس عبادت حقيقتاً نسبت به بت ها انجام مى گرفت، ولى شفاعت مربوط به خدايان آنها بود و گاه به بت ها نسبت داده مى شد. (4)
به اين ترتيب بر پندارهاى غلط و خرافى خود لباس ظاهراً منطقى مى پوشانيدند، و گمراهى ها در شكل هدايت نمايان مى گشت؛ و وسوسه هاى شيطان جانشين منطق و برهان مى شد. (5)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.