پاسخ اجمالی:
در آیات و روایات، جهل و نادانى نسبت به پاداش و کیفر الهى و عدم ایمان به معاد و همچنین احساس ضعف و حقارت ناشى از شکست، از عوامل تفاخر و فخر فروشی شمرده شده است.
پاسخ تفصیلی:
از آیات قرآن استفاده مى شود: یکى از عوامل اصلى تفاخر، تکاثر و فخر فروشى، همان جهل و نادانى نسبت به پاداش و کیفر الهى و عدم ایمان به معاد است.
از این گذشته، جهل انسان به ضعف ها و آسیب پذیرى هایش، به آغاز پیدایش و سرانجامش، از عوامل دیگر این کبر و غرور و تفاخر است، به همین دلیل قرآن مجید براى درهم شکستن این تفاخر و تکاثر سرگذشت اقوام پیشین را در آیات مختلف بازگو مى کند، که چگونه اقوامى با داشتن امکانات و قدرت فراوان، با وسائل ساده اى نابود شده اند.
با وزش بادها، با یک جرقه آسمانى (صاعقه)، با یک زمین لرزه، با نزول باران بیش از حدّ، خلاصه، با «آب»، «باد»، «خاک» و گاه با «سجّیل» و «پرندگان کوچک»، نابود شدند و از میان رفتند.
با این حال، این همه تفاخر و غرور براى چیست؟!.
عامل دیگرى براى این امر، همان احساس ضعف و حقارت ناشى از شکست ها است که افراد براى پوشاندن شکست هاى خود، پناه به تفاخر و فخرفروشى مى برند، لذا در حدیثى، از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم: «مَا مِنْ رَجُل تَکَبَّرَ أَوْ تَجَبَّرَ إِلاّ لِذِلَّة وَجَدَها فِی نَفْسِه»؛ (هیچ کس تکبر و فخرفروشى نمى کند، مگر به خاطر ذلتى که در نفس خود مى یابد). (1)
و هنگامى که احساس کند به حدّ کمال رسیده است، نیازى به این تفاخر نمى بیند.
در حدیث دیگرى، از امام باقر(علیه السلام) مى خوانیم: «ثَلاثَةٌ مِنْ عَمَلِ الْجاهِلِیَّةِ: الْفَخْرُ بِالأَنْسابِ وَ الطَّعْنُ فِی الأَحْسابِ وَ الاِسْتِسْقاءُ بِالأَنْواءِ»؛ (سه چیز است که از عمل جاهلیت است: تفاخر به نسب و طعن در شخصیت و شرف خانوادگى افراد و درخواست باران به وسیله ستارگان). (2)
در حدیث دیگرى، از امیرمؤمنان على(علیه السلام) مى خوانیم:«أَهْلَکَ النّاسَ اثْنانِ: خَوْفُ الْفَقْرِ وَ طَلَبُ الْفَخْرِ»؛ (دو چیز مردم را هلاک کرده: ترس از فقر [که انسان را وادار به جمع مال از هر طریق و با هر وسیله مى کند] و تفاخر). (3)
به راستى، از مهمترین عوامل حرص، بخل، دنیاپرستى و رقابت هاى مخرب و بسیارى از مفاسد اجتماعى، همین ترس بى دلیل از فقر و تفاخر و برترى جوئى در میان افراد و قبائل و امت ها است.
لذا در حدیثى، از پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) مى خوانیم: «ما أَخْشى عَلَیْکُمُ الْفَقْرَ وَ لکِنْ أَخْشى عَلَیْکُمُ التَّکاثُرَ»؛ (من از فقر بر شما نمى ترسم، ولى از تکاثر بیم دارم). (4)
«تکاثر» در اصل، به معنى تفاخر است، ولى گاه به معنى فزون طلبى و جمع مال آمده، چنان که در حدیثى از پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) مى خوانیم.
«اَلْتَّکاثُرُ، (فِى) الأَمْوالِ جَمْعُها مِنْ غَیْرِ حَقِّها وَ مَنْعُها مِنْ حَقِّها وَ شَدُّها فِى الأَوْعِیَةِ»؛ (تکاثر، جمع آورى اموال از طرق نامشروع و خوددارى از اداى حق آن و بستن آنها در خزینه ها و صندوق ها است). (5)
این بحث دامنه دار را با حدیث پر معنایى از پیغمبر اکرم (صلى الله علیه وآله) پایان مى دهیم، حضرت، در تفسیر «الهاکم التکاثر» فرمود: «یَقُولُ ابْنُ آدَمَ مالِىْ مالِی، وَ مالَکَ مِنْ مالِکَ إِلاّ ما أَکَلْتَ فَأَفْنَیْتَ أَوْ لَبِسْتَ فَأَبْلَیْتَ أَوْ تَصَدَّقْتَ فَأَمْضَیْتَ»؛ (انسان مى گوید: مال من! مال من! در حالى که مال تو تنها همان غذائى است که مى خورى، و لباسى است که مى پوشى، و صدقاتى که در راه خدا انفاق مى کنى). (6)
و این نکته اى است بسیار جالب، که بهره هر کس از اموال فراوانى که جمع آورى مى کند، و گاه کمترین دقتى در حلال و حرام بودن آن ندارد، چیزى جز همان مختصرى که مى خورد، مى نوشد و مى پوشد، و یا در راه خدا انفاق مى کند، نیست، و مى دانیم: آنچه را شخصاً مصرف مى کند، ناچیز است و چه بهتر که از طریق انفاق، بهره خود را بیشتر کند.(7)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.