پاسخ اجمالی:
شیطان که از امتحان ذبح اسماعیل توسط ابراهیم(ع) با خبرشده بود ابتدا به سراغ هاجر رفت تا او را از قربانی کردن فرزند منصرف کند؛ اما چون او را مطیع اوامر الهی دید به سراغ اسماعیل رفت؛ اما نتوانست او را از تصمیم پدرش باز دارد. به ناچار به سراغ ابراهیم(ع) رفت و به او گفت: خوابی که دیده ای شیطانی است و ابراهیم(ع) پاسخ داد که دور شو ای دشمن خدا. شیطان سه بار به وسوسه ابراهیم(ع) اقدام کرد که هر بار با زدن سنگ در سه جمره مواجه شد.
پاسخ تفصیلی:
از آنجا که امتحان ابراهیم(علیه السلام) یکى از بزرگترین امتحانات در طول تاریخ بود، امتحانى که هدفش این بود: قلب او را از مهر و عشق غیر خدا تهى کند، و عشق الهى را در سراسر آن پرتوافکن سازد، طبق بعضى از روایات، شیطان به دست و پا افتاد، کارى کند که ابراهیم(علیه السلام) از این میدان پیروزمند بیرون نیاید، گاه، به سراغ مادرش «هاجر» آمد، و به او گفت: مى دانى ابراهیم(علیه السلام) چه در نظر دارد؟ مى خواهد فرزندش را امروز سر ببرد!
«هاجر» گفت: برو سخن محال مگو که او مهربانتر از این است که فرزند خود را بکشد، اصولاً مگر در دنیا انسانى پیدا مى شود که فرزند خود را با دست خود ذبح کند؟
شیطان به وسوسه خود ادامه داد، گفت: او مدعى است خدا به او دستور داده.
«هاجر» گفت: اگر خدا دستور داده، باید اطاعت کند و جز رضا و تسلیم راهى نیست!!
گاهى، به سراغ «فرزند» آمد و به وسوسه او مشغول شد، از آن هم نتیجه اى نگرفت، چون اسماعیل(علیه السلام) را یک پارچه تسلیم و رضا یافت.
سرانجام، به سراغ «پدر» آمد گفت: ابراهیم! خوابى را که دیدى خواب شیطانى است! اطاعت شیطان مکن!
ابراهیم(علیه السلام) که در پرتو نور ایمان و نبوت او را شناخت، بر او فریاد زد دور شو اى دشمن خدا.(1)
در حدیث دیگرى آمده است: ابراهیم(علیه السلام) نخست به «مشعر الحرام» آمد تا پسر را قربانى کند، شیطان به دنبال او شتافت، او به محل «جمره اولى» آمد، شیطان به دنبال او آمد، ابراهیم(علیه السلام) هفت سنگ به او پرتاب کرد، هنگامى که به «جمره دوم» رسید، باز شیطان را مشاهده نمود، هفت سنگ دیگر بر او انداخت، تا به «جمره عقبه» آمد، هفت سنگ دیگر بر او زد (و او را براى همیشه از خود مأیوس ساخت).(2)
و این نشان مى دهد که وسوسه هاى شیاطین، در میدان هاى بزرگ امتحان، نه از یکسو، که از جهات مختلف صورت مى گیرد، هر زمان به رنگى، و از طریقى، مردان خدا باید ابراهیم وار شیاطین را در همه چهره ها بشناسند، و از هر طریق وارد شوند راه را بر آنها ببندند و سنگسارشان کنند، و چه درس بزرگى؟!(3)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.