پاسخ اجمالی:
خداوند در قرآن به ستایش بردبارى و ترك غضب سفارش مى كنند، مثلا در آیه 114 سوره توبه، حضرت ابراهیم(ع) را با عنوان «اوّاه حلیم»؛ (دلسوز در هدایت گری و بردبار) می ستاید. حتی زمانی که به او بشارت اسماعیل را می دهد، از ميان تمام صفات برجسته انسان، تنها روى صفت بردبارى اسماعیل تكيه می کند (سوره صافات، آيه 101). همچنین در سوره اعراف، آيه 199 به پیامبر(ص) توصیه می فرماید که در مواجهه با جاهلان بردبار باشد، و ...
پاسخ تفصیلی:
خداوند در قرآن کریم در ضمن آياتى به ستایش حلم و بردبارى و ترك غضب سفارش مى كنند؛ مثلا خداوند، حضرت ابراهيم(عليه السلام) را به عنوان «لَأَوَّاهٌ حَلِيمٌ»(1) يا «لَحَلِيمٌ أَوَّاهٌ»(2) معرفى مى كند، اوّلى به دنبال داستان سرپيچى آزر (عموى ابراهيم) از دعوت او به سوى توحيد و بت شكنى و استغفار ابراهيم(عليه السلام) براى او، و دومى به دنبال خبردادن فرشتگان از مجازات «قوم لوط» و تقاضاى ابراهيم(عليه السلام)از خداوند در مورد تخفيف مجازات آنان آمده است. «اَوّاهُ» به معنى كسى است كه مهربان و رحيم است، و براى هدايت افراد دل سوزى فراوان مى كند.(3) به هر حال توصيف حضرت ابراهيم(عليه السلام) به «أَوَّاهٌ حَلِيمٌ» يا «حَلِيمٌ أَوَّاهٌ» كه بيانگر رابطه و نزديكى اين دو وصف با يكديگر است. نشان مى دهد كه فرو بردن غضب و حلم و بردبارى و دلسوزى حتى درباره مجرمان و تلاش براى نجات آنها از چنگال جرم و گناه و كيفر از صفات برجسته اى است كه انبياء بزرگ به آن متّصف بودند.
حضرت ابراهيم(عليه السلام) نه تنها در برابر عمويش «آزر» كه مردى متعصب و لجوج بود حلم و بردبارى نشان مى داد بلكه حتى در برابر «قوم لوط» با آن آلودگى هاى عجيب، دلسوزى داشت كه اگر ممكن باشد آنها را از اين آلودگى ها و گناهان بزرگ رهايى بخشد تا گرفتار عذاب الهى نشوند. ولى فرمان الهى فرا رسيد كه همين اندازه حلم و بردبارى در برابر عمو و قوم لوط كافى است، آنها قابل هدايت نيستند. و مخصوصاً قوم لوط گرفتار آن عذاب شديد و كوبنده شدند.
در سومين آيه خداوند، يكى از مواهب بزرگ خويش را بر ابراهيم مى شمرد، مى فرمايد: ([دعاى او را درباره فرزند اجابت كرديم] و او را به نوجوانى حليم و بردبار و پر استقامت بشارت داديم)؛ «فَبَشَّرْناهُ بِغُلام حَليم»(4) جالب اين كه از ميان تمام صفات برجسته انسان، در اين آيه تنها روى صفت حلم و بردبارى تكيه شده است. «راغب» در كتاب «مفردات» مى گويد: حلم به معنى خويشتن دارى به هنگام هيجان و غضب است و از آنجا که اين حالت از عقل و خرد ناشى مى شود، گاه حلم به معنى عقل و خرد نيز به كار رفته است.
اين پيشگويى درباره «اسماعيل» تحقق يافت، هنگامى كه به صورت جوان نورسى درآمد هوشيارى و عقل و حلم و بردبارى خود را به هنگام فرمان الهى درباره ذبح او نشان داد و همان گونه كه در آيه بعد از آن آمده است، به پدرش عرض كرد: «يا اَبَتِ افْعَلْ ما تُؤْمَرْ»؛ (پدر جان آنچه را دستور دارى انجام ده) و در برابر مسأله ذبح تا آخرين مرحله كه فرمان خوددارى به ابراهيم(عليه السلام) داده شد خونسرد و تسليم بود.
در چهارمين آيه به بيان صفات «عبادالرّحمن» (بندگان خاص خدا) مى پردازد و در ضمن صفات برجسته دوازده گانه آن ها اين صفت را بر مى شمرد، و می فرماید: (هنگامى كه جاهلان آن ها را خطاب مى كنند [و سخنان ناموزون به آنها نثار مى كنند] آنها در پاسخ سلام مى گويند [و از كنار آنها با حلم و بزرگوارى مى گذرند])؛ «وَاِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً».(5)
گرچه در اين آيه واژه حلم به كار نرفته، ولى مفهوم مجموع آيه آن است كه بندگان خاص خدا در برابر ناملايمات مخصوصاً سخنان زشت جاهلان خشمگين نشده و بردبارى نشان مى دهند، و خود را از شر درگيرى با اين گونه افراد به وسيله حلم و بردبارى رهايى مى بخشند. حديثى در تفسير آيه نقل شده كه پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) روزى فرمود: (جمعى از امت من باشند كه من آنها را دوست دارم و آنها نيز مرا دوست دارند، و آنها هنوز به وجود نيامده اند، گويا ايشان را مى بينم [سپس پيامبر(صلى الله عليه وآله) بخشى از اوصاف برجسته آنها را شمرد تا به اينجا رسيد] و به صفت صبر و حلم آراسته باشند ... و در طريق رفق و مدارا سلوك كنند، كسى عرض كرد يا رسول اللّه با غلامان خود رفق و مدارا كنند، فرمود: نه، آنها غلام ندارند و خودشان خدمت خويش را انجام مى دهند، بلكه با جاهلان و سفيهان مدارا نمايند سپس اين آيه را تلاوت فرمود: «وَ عِبادُ الرَّحْمنِ الَّذينَ يَمُشُونَ عَلَى الاْرْضِ هَوْناً وَ اِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُوُنَ قالُوا سَلاماً».(6) منظور از سلام در اينجا اين است که با آنها با مسالمت رفتار مى كنند و پاسخى كه توأم با مقابله به مثل و دشنام باشد نمى گويند و به سخنان زشت آنها بى اعتنا هستند گويى اصلا نشنيده اند.
آخرين آيه در اين مورد بحث كه در سوره اعراف آمده است که سه دستور مهم در عبارت كوتاهى به پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) [به عنوان نماينده همه مؤمنان] داده شده است مى فرمايد: (عذرشان را بپذير و به نيكى ها دعوت نما و از جاهلان روى بگردان [و با آنها ستيزه مكن])؛ «خُذِ الْعَفْوَ وَ اْمُرْ بِالْعُرْفِ وَ اعْرِضْ عَنِ الْجاهِلِيْنَ».(7)
طبيعى است روى گردانى از جاهلان به معنى حلم و بردبارى و ترك هر گونه پرخاشگرى در برابر آنان است. بلكه مى توان گفت: دو جمله قبل هم كه دستور به مدارا و پذيرش عذر به دعوت نيكى ها مى دهد به نوعى بر همين معنى دلالت دارد. راه و رسم پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) نيز هميشه همين بود كه در برابر جاهلان و نابخردان نهايت صبر و حوصله و تحمل و بردبارى را نشان مى داد و هرگز به خاطر سخنان ناموزون و كارهاى بى ادبانه آنها خشم و غضب بر او چيره نمى شد. در آيه بعد می فرماید: (اگر وسوسه هاى شيطان به تو برسد، به خدا پناه بر كه او شنونده و دانا است)؛ «وَ اِمّا يَنْزَغَنَّكَ مِنَ الشَّيطانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللّهِ اِنَّهُ سَميعٌ عَليمٌ»(8) مى تواند اشاره ديگرى به اين معنى باشد كه آتش خشم و غضب يك انگيزه شيطانى است كه هر كس در برابر آن بايد به خدا پناهنده شود.
شاهد اين سخن روايتى است كه در تفسير روح البيان در ذيل اين آيه آمده است هنگامى كه آيه اول نازل شد و دستور بردبارى در برابر جاهلان داد پيغمبراكرم(صلى الله عليه وآله) عرضه داشت: «كَيْفَ يا رَبِّ وَ الْغَضبُ»؛ (چگونه مى توانم تحمل كنم) در حالى كه خشم و غضب حاصل مى شود؟» آيه بعد نازل شد و حضرت دستور داد كه در برابر تحريكات شيطانى به خدا پناه ببر.(9) امام صادق(عليه السلام) جامع ترين آيات قرآن درباره مكارم اخلاق، را همين آيه می داند.(10)
راستى هم چنين است زيرا در برابر خطاها، عفو و پذيرش عذر را در پيش گرفتن، و همه مردم را به نيكى دعوت نمودن، و با جاهلان و نابخردان درگير نشدن، سه برنامه مهم در رابطه با زندگى اجتماعى و فعاليت هاى جمعى است كه اگر هر سه با شرايط خاصش پياده شود، اكثر مشكلات اجتماعى حل خواهد شد.(11)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.