تفاوت حکم و فتوا؟

منظور از حکم و فتوا و تفاوت بین آن دو چیست؟

«فتوا» در اصطلاح فقهی، بیان احکام کلّی الهی است که فقیه با مراجعه به منابع استنباط حکم شرعی آن را به دست آورده است؛ به عبارتی دیگر فتوا نظر و رأى قطعى مرجع تقليد در احكام شرعى است.
«حکم» عبارت است از دستور اجرا يا تعيين مصداق يا موضوع، زمان يا مكان براى حكم شرعى و همچنين الزام به فعل يا ترك بر اساس عناوين ثانويه و مصلحتى خاص در ظرف زمانى يا مكانى خاص نظير حكم به هلال ماه مبارك رمضان يا ماه ذى الحجّه از سوى حاكم شرعى براى مراسم روزه و حج.
تفاوت اصلی بین ایندو در مقام عمل است؛ عمل به فتوای هر مجتهدی فقط بر مقلّدین او لازم است، ولی عمل به حکم حاکم بر تمام مسلمانان حتی مجتهدان نیز واجب است.

منافات دعا با عقیده به سرنوشت مشخص در علم و قضا و قدر الهی!

وقتی ما معتقد باشیم که سرنوشت انسانها در علم و قضا و قدر الهی مشخص شده، دعا کردن چه فایده ای دارد؟!

اولا: منظور از قضا و قدر اين است كه هر پدیده و هر حادثه ای در عالم «علت» و «اندازه اى» دارد و چيزى بدون علت و اندازه معیّن بوجود نمى‏ آيد. بر این اساس سرنوشت انسان نیز بر اساس اسباب و عللی محقّق می گردد که «دعا کردن» از جمله این اسباب است. به عبارتی دیگر دعا يكی از علل اين جهان است كه در سرنوشت انسان مؤثر است.
ثانیا: علم خدا نیز منافاتی با دعا کردن ندارد، زیرا در علم خدا حوادث عالم بر اساس «تحقّق علل و عوامل» محقّق می شود و «دعا» هم يكي از عوامل موثّر است. ما باید برای تحقّق خواسته های خود از هر تلاشی دریغ نکنیم و یکی از امور موثّر برای اجابت حوائج دعا است.
ثالثا: اگر برآوردن برخی از حوائج ما منوط به «دعا» شده است، بخاطر اثرات مثبتی می باشد که در دعا کردن وجود دارد؛ مثل: بهره مندی از عنصر توکّل، کسب امید و تقویت اراده، کسب خود آگاهی، پیروزی بر اضطراب ها، غفلت زدایی، هم بستگی اجتماعی، بهره گیری از آموزه های اخلاقی و معرفتی و ... .

شأن نزول آیه (101) سوره «نحل»

شأن نزول آیه (101) سوره «نحل» چه می باشد؟

مشرکان بهانه جو، هنگامى که آیه اى نازل مى شد و دستور سختى در آن بود و سپس آیه دیگرى مى آمد و دستور سهل ترى در آن بود، مى گفتند: محمّد اصحاب خود را مسخره مى کند اینها نشان مى دهد که محمّد همه را از پیش خود مى گوید نه از ناحیه خدا. آیه فوق نازل شد و به آنها پاسخ گفت.

دستور ندادن یزید برای شهادت امام حسین(ع)!؟

آیا درست است که یزید دستوری برای شهادت امام حسین(ع) نداده بود و ابن زیاد خودسرانه عمل کرده است؟!

اولا: منابع مختلف تاریخی از دستور یزید برای کشتن امام حسین(ع) خبر می دهند؛ با توجه به این منابع ذهبی شاگرد ابن تیمیه هم در مواقع مختلف یزید را آمر قتل امام حسین معرفی کرده است.
ثانیا: اگر یزید دستور به قتل امام حسین(ع) نداده بود، چرا ابن زیاد را مؤاخذه نکرد و مقام او را ترفیع داد!؟ چرا به او اجازه داد جوایز فراوانی از بیت المال به قاتلان امام پرداخت شود؟!
ثالثا: اگر یزید از این وقایع خبر نداشت و از قتل امام ناراحت بود، چرا سر امام را به کاخ دمشق فراخواند؟! چرا با عصا زدن، به سر مبارک ایشان اهانت کرد؟!

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
سامانه پاسخگویی برخط(آنلاین) به سوالات شرعی و اعتقادی مقلدان حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
تارنمای پاسخگویی به احکام شرعی و مسائل فقهی
انتشارات امام علی علیه السلام
موسسه دارالإعلام لمدرسة اهل البیت (علیهم السلام)
خبرگزاری دفتر آیت الله العظمی مکارم شیرازی

قالَ رَسُولُ اللّهِ صلّى اللّه عليه و آله :

حسين منى و انا من حسين احب الله من احب حسينا .

حسين از من و من از حسينم ؛ دوستدار حسين محبوب خداست .

سنن ترمذى 2/307 و کنزالعمال 6/221