پاسخ اجمالی:
جامعیت و خاتمیت اسلام به این معناست که برای همه شؤون زندگی انسان در همه زمانها، حتی پدیده هایی که در زمان معصومین نبوده اند، حکم معین داشته باشد. پیش بینی اسلام به منظور قانون گذاری در ابعاد متغیر و نو به نو زندگی انسان این بوده است که هـمیشه افرادی چنان تسلط و احـاطه بـر علوم و منابع شرع و بینش ها و گرایش های اسـلامی داشته بـاشند که هرگاه در مورد سؤال و حادثه ای نو به آنان رجوع شود، بتوانند حکم آن را از بـین آن منابع شرعی و بینش های اسلامی بـیرون بیاورند.
پاسخ تفصیلی:
در اسلام براى هر موضوعى «حكمى» تعيين شده است. رسول خدا(صلى الله عليه و آله) در حجة الوداع فرمود: «اى مردم هر چيزى شما را به بهشت نزديك كند و از آتش دوزخ دور سازد، شما را به آن دستور دادم و هر چيزى كه شما را به آتش دوزخ نزديك سازد و از بهشت دور نمايد شما را از آن نهى كردم».(1) حتى اگر كسى خراشى در بدن ديگرى ايجاد كند ديه آن پيش بينى شده است.(2)(3) خلاصه هر حكمى در هر موضوعى كه تا دامنه قيامت مورد احتياج بشر بوده و هست در اسلام مقرر گرديده و هيچ موردى بدون حكم نيست.
اهمیت دانستن این احکام از آنجایی روشن تر می شود که به این نکته توجه داشته باشیم که احکام حلال و حرام بر اساس آیه 13سوره نساء، مرزهای الهی به حساب می آیند و هر کس از آنها تعدی کند، به نص صریح آیه 14 از همین سوره، مستوجب عذاب جهنم خواهد بود: «وَمَنْ یَعْصِ اللهَ وَرَسُولَهُ وَیَتَعَدَّ حُدُودَهُ یُدْخِلْهُ نَاراً خَالِداً فِیهَا».
سؤال این است که چگونه این احکام را به دست بیاوریم؟ پیش از پاسخ به این سؤال، ناگزیر از ذکر تاریخچه ای بسیار اجمالی از چگونگی تشریع احکام الهی هستیم.
احكام تشریعی را خداوند از طريق وحى يا الهام در اختيار پيغمبر اكرم(صلى الله عليه و آله) گذاشت. پيامبر هم تدريجا بسيارى از اين احكام را بر حسب پيش آمدها و حوادث مختلف و احتياجاتى كه مسلمانان پيدا مى كردند در اختيار مردم و اصحابش می گذاشت تا آنها هم اين احكام را به ديگران برسانند و وظيفه تبليغ را انجام دهند.
ولى قسمت قابل توجهى از اين احكام باقى ماند كه موجباتى براى ابلاغ آن در زمان پيامبر پيش نيامد. یعنی يا واقعا مورد ابتلا و نياز مردم آن زمان نبود و يا مصالحى ايجاب مى كرد كه از نشر آنها در آن زمان خوددارى شود. خلاصه مصلحت ايجاب مى كرد كه به اقتضاى احتياجات و وضع محيط اين احكام تدريجا نشر داده شود. اين امور سبب شد كه قسمت قابل توجهى از آنها ابلاغ و قسمت ديگرى در آن عصر دست نخورده باقى بماند. ولى پيغمبر اسلام(صلى الله عليه و آله) تمام اين احكام را نزد اوصياى خود یعنی ائمه معصومين(عليهم السلام) به وديعه نهاد تا آنها در فرصت هاى مناسب و بر طبق مصالح و نيازمندی ها تدريجا آنها را به مردم ابلاغ نمايند.
از سوی دیگر اصحاب و ياران پيامبر در فهم كلمات او با هم مختلف بودند. زيرا فهم و استعداد آنها با هم تفاوت بسيار داشت و بديهى است هر كدام به قدر فهم و استعداد خود از آن درياى بی كران علم و دانش استفاده مى كرد. از اين جهت و از جهات ديگر همه مسلمانان حتى صحابه و ياران پيغمبر(صلى الله عليه و آله) كه درك حضور آن حضرت را نمودند مجبور بودند براى فهم احكام اسلام احاديث را به دقت بررسى نموده و آنها را به يكديگر ضميمه كنند. اين دقت و بررسى براى فهم احكام همان است كه ما نام آن را «اجتهاد» مى گذاريم. با دقت در این مطلب روشن می شود که نوعی از «اجتهاد» از همان زمان پیامبر(ص) در جامعه اسلامی وجود داشته است.
البته باید توجه داشت که اجتهاد در دهه ها و سده های اولیه اسلامی بسيار ساده و كم هزينه بود زيرا کسانی که می خواستند با بررسی ادله، به احکام اسلامی دست یابند در زمان پيغمبر و ائمه اطهار(صلوت الله علیهم اجمعین) زندگى مى كردند و قراين براى فهم معانى آیات و احاديث فراوان بود و علاوه بر آن در مواردى كه ابهام و پيچيدگى پيدا مى شد مى توانستند از شخص معصومین(علیهم السلام) سؤال كنند و يقين حاصل نمايند. ولى هر چه از آن عصر دورتر شدیم بر اثر كثرت آرا و آميزش مسلمانان با دیگر اقوام و تغيير تدريجى زبان و لغت عربى و بر اثر وسعت دامنه احاديث پیچیدگی ها و مشکلات اجتهاد سخت تر شد. به خصوص اينكه افراد مغرض و نااهلى نيز به علل گوناگون در پاره اى از احاديث دست برده و به جعل حديث پرداختند.(4)
به هر حال دوری ما از عصر قانون گذاری و فـراز و نشیب های مـختلفی که پس از پیغمبر اکرم(صلی الله علیه و آله) به وجود آمد، و تـحریف ها و انـحرافاتی کـه در خـط صـحیح اسلامی به وقوع پیـوست، روز به روز بر سختی ها و پیچیدگی های فهم صحیح و دستیابی به احکام راستین الهی افزوده است. احکام اسلامی در ضمن مجموعه ای از آیات و «روایات کلی و پراکنده» برای ما باقی مانده است. از آن گذشته بسیاری از احادیثی که از ائمه(علیهم السلام) به ما رسیده است در حالت تقیه آن بزرگواران بیان شده است. تشخیص این که این روایات درصدد بیان احکام واقعی است یا این که شامل احکام تقیه ای می باشد امر دشواری است. از طرف دیگر حتی آن قسمت از احکامی که در قرآن آمده است به صورت کـلی بیان شده است که جزئیات و خصوصیات و ابعاد آن را باید در روایات جست و جو کرد. در نتیجه امر استخراج احکام کار دشواری شده و نیاز به تخصص پیدا کرده است. فهمیدن کلمات قرآن و تشخیص آیات ناسخ از منسوخ و آشنایی با شأن نزول آیات، و فهم زبان روایات و تـشخیص عـام و خاص و موارد تقیه از غیرتقیه، روایت های صحیح السند از غیرصحیح السند، و همچنین حل تضادها و تعارض های نصوص و روایات، امری است که بدون آگاهی و تسلط کافی برای کسی میسر نیست.
به همین خاطر است که استخراج و استنباط این احکام شرعی از ادله تفصیلی شان - که اصطلاحا اجتهاد نامیده می شود(5) - تبدیل به مهارتی بسیار تخصصی شده که مسلط شدن به آن بدون طی کردن مقدمات علمی لازم، امری ناممکن است. آشنایی کامل با علومی همچون معانی لغات عربی(6)، علم صرف(7)، علم نحو(8)، دانش بلاغت(9)، علم منطق(10)، کلام(11)، تفسیر، حدیث، درایه، رجال، اصول فقه، علم به قواعد فقهی(12) اگرچه امری بسیار زمان بر و تخصصی و طاقت فرساست، اما استخراج صحیح و دستیابی ضابطه مند احکام شرعی تنها از همین راه که اجتهاد نام دارد امکان پذیر است.
حالا ممکن است سؤال دیگری نیز در این بین مطرح شود و آن اینکه بر فـرض که استنباط و استخراج احکام نیاز به تخصص و کوشش علمی سختی داشته باشد ولی آیا این امر پایان پذیر نیست؟ در گذشته مجتهدین بزرگ زحمات شایانی را کشیده اند و احکام الهی را به نحو مطلوب به صورت رسـاله های عـملیه در اختیار همگان قرار دادهاند، بنابراین چـه لزومـی دارد همیشه افرادی به نام مجتهد وجود داشته باشند؟ از دیرباز علمای شیعه در شرایط مرجع تقلید، بر زنده بودن او تأکید می کنند و از عامه مردم می خواهند به فتاوای مجتهد زنده رجوع کنند. دلیل این تصمیم تاریخی چیست؟
پاسخ این سؤال این است که اجتهاد در اسلام منبع قانونگذاری در جنبههای متغیر زندگی است و تغيير و تحوّل مستمر و هميشگى، از ويژگىهاى عالم مادّه است. بلكه به اعتقاد بسيارى از حكما و فلاسفه تغيير و تحوّل از لوازم ذاتى غير قابل انفكاك عالم مادّه شمرده مى شود (نظريه حركت جوهرى) و از آنجا كه انسان نيز در اين عالم زندگى مى كند، اين تغيير و تحوّل، خواه و ناخواه تمام شئون زندگى انسان، روابط تازه و جديد وى با افراد، جوامع يا دولتها را شامل مى شود و اين حقيقت، فقه را با دو پديده نو و تازه مواجه كرده است:
پديده اوّل: موضوعات بكر و تازه اى براى احكام شرعى به وجود آمده كه در گذشته نبوده است. مثلا اسكناس از جمله اين موضوعات جديد است. چرا كه اسكناس چيز تازه اى است كه در سابق وجود نداشت و معاملات در گذشته معمولا با طلا و نقره مسكوك صورت مى گرفت و تحولات جوامع بشرى و گسترش نيازهاى انسان موجب پيدايش پولهاى كاغذى شد.
پديده دوم: موضوعاتى كه در گذشته نيز وجود داشت و اصل موضوع تازه به شمار نمى رفت امّا شرايط و قيود و ويژگى هايى بر آن عارض گشت كه آن را با گذشته متفاوت كرد و آن را موضوعى تازه جلوه داد. مثلا، اعضاى بدن انسان و خون در گذشته قيمت و ماليّت نداشت. امّا اكتشافات جديد و تحوّلات تازه در علم پزشكى، منافع فراوان آنها را روشن ساخت. منافعى كه در خون، اجزاى مردار و مانند آن كشف شد، به اين موضوعات ارزش و اعتبار و ماليّت بخشيد به گونه اى كه امروز - همانند ساير كالاها - بلكه به قيمت گزاف خريد و فروش مى شود.
بدين جهت بر مجتهد لازم است كه حكم شرعى اين دو پديده را از دل منابع اسلامى بيرون بكشد و به بحث پيرامون موضوعات قديمى گذشته كه در كتب فقهاى پيشين مطرح شده قناعت نكند.(13)
به هر حال این گونه مسائلی را که حكم شرعى شان صریحا و مستقیما در منابع استنباط وجود ندارد، مسائل مستحدثه می نامند(14) و پیش بینی اسلام به منظور قانون گذاری در این ابعاد متغیر و نو به نو این بوده است که هـمیشه افرادی چنان تسلط و احـاطه بـر منابع قانون گذاری شرع و بینش ها و گرایش های اسـلامی داشته بـاشند که در مورد هر سؤال جدید و حادثه ای نو به آنان رجوع شود، بتوانند حکم آن را از بـین آن منابع شرعی و بینش های اسلامی بـیرون بیاورند.
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.