پاسخ اجمالی:
ایشان در این خطبه می فرماید: «نه اوامر من که سبب خشنودی است شما را راضی می کند و نه آنچه باعث خشم من است بر ترک آن اتفاق می کنید». در واقع بیانات امام(ع) تأكيد مي كند که شما همواره در وادی تفرقه و تشتّت گام برمی دارید و چیزی سبب وحدت شما نمی شود. نه گوش به اوامر من مى دهيد و نه توجّهى به نواهى من داريد و در هیچ چیز اجتماع نمی کنید، چه موافق میلتان باشد، چه مخالف آن.
پاسخ تفصیلی:
امام علي(علیه السلام) در خطبه 180 «نهج البلاغه» پس از نکوهش و سرزنش اصحابش به دلیل سستی در امر جهاد و مقایسه آنها با یاران معاویه، آنها را به سبب تفرقه و پراکندگی سرزنش نموده، مى فرمايد: (نه اوامر من كه سبب خشنودى است شما را راضى مى كند و نه آنچه باعث خشم من است بر ترك آن اتفاق مى كنيد)؛ «إِنَّهُ لَا يَخْرُجُ إِلَيْكُمْ مِنْ أَمْرِي رِضىً فَتَرْضَوْنَهُ، وَ لَا سُخْطٌ فَتَجْتَمِعُونَ عَلَيْهِ».
گرچه شارحان «نهج البلاغه» در تفسير اين جمله احتمالات گوناگونى داده اند؛ ولى به اعتقاد ما تفسيرش روشن است؛ امام(عليه السلام) مى خواهد بفرمايد: شما همواره در وادى تفرقه و تشتّت گام بر مى داريد و چيزى سبب وحدت كلمه شما نمى شود؛ نه عواملى كه مورد رضاى من است و نه نواهى نسبت به امورى كه مورد خشم من است و مهم ترين عامل بدبختى شما همين تفرقه و اختلاف است؛ نه گوش به اوامر من مى دهيد و نه توجّهى به نواهى من داريد.
اين احتمال نيز وجود دارد كه امام(عليه السلام) مى خواهد به اين نكته اشاره بفرمايد كه شما نه در چيزى كه مخالف ميلتان است اجتماع مى كنيد و نه در چيزى كه موافق ميلتان است جمع مى شويد؛ مثل اينكه انسان به شخص بيمارى بگويد: تو نه دواى تلخ را مى خورى و نه شيرين را؛ يعنى اگر اوّلى را قبول ندارى، دست كم دوّمى را بپذير.
بعد از اين سرزنش ها و توبيخ ها آتش درون قلب امام(عليه السلام) شعله ور مى شود و اين كوه صبر و استقامت، به صورت آتشفشانى در مى آيد كه موادّ مذاب و سوزان از دامنه اش سرازير است؛ مى فرمايد: (در اين شرايط، محبوب ترين چيزى كه دوست دارم با آن ملاقات كنم مرگ است!)؛ «وَ إِنَّ أَحَبَّ مَا أَنَا لَاقٍ إِلَيَّ الْمَوْتُ!».
راستى چه دردناك است كار به جايى برسد كه اين بزرگ مرد جهان بشريّت كه هميشه مردم را به صبر و تحمّل دعوت مى نمود، آرزوى مرگ كند. آرى! گاه دوستانِ سست عنصر و بی وفا بلايى بر سر انسان مى آورند كه دشمنان خونخوار نمى آورند و اينجاست كه انسان آرزوى مرگ مى كند؛ مرگى كه ميان او و چنين افراد بى ارزش و حق نشناس جدايى افكند.(1)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.