پاسخ اجمالی:
امام علی(ع) در پاسخ به سخنان زشت مردم عراق درباره خودش مى فرمايد: «به من خبر رسيده [بعضى از شما] مى گوييد: على خلاف مى گويد. خدا شما را بكشد! به چه كسى دروغ بسته ام؟ آيا به خداوند؟ حال آن كه نخستين مؤمن به او بوده ام يا به پيامبرش؟» امام(ع) در جاي ديگر مي فرمايد: «مادر آن گوينده به عزايش بنشيند، اگر آنها ظرفيت مى داشتند، اينها پيمانه اى بود [از علوم و دانشها و معارف والا] كه رايگان در اختيارشان قرار مى گرفت و به زودى خبر آن را خواهيد دانست!».
پاسخ تفصیلی:
امام علی(ع) در خطبه 71 نهج البلاغه خطاب به مردم عراق در پاسخ يكى از سخنان بسيار زشت آنها درباره خودش پرداخته، مى فرمايد: (به من خبر رسيده است كه [بعضى از شما] مى گوييد: على خلاف مى گويد. خدا شما را بكشد! به چه كسى دروغ بسته ام؟ آيا به خداوند؟ حال آن كه نخستين مؤمن به او بوده ام يا به پيامبرش؟ حال آن كه نخستين تصديق كننده او بوده ام)؛ «وَ لَقَدْ بَلَغَنِي أَنَّكُمْ تَقُولُونَ: عَلِيٌّ يَكْذِبُ، قَاتَلَكُمُ اللهُ تَعَالَى! فَعَلَى مَنْ أَكْذِبُ؟ أَعَلَى اللهِ؟ فَأَنَا أَوَّلُ مَنْ آمَنَ بِهِ! أَمْ عَلَى نَبِيِّهِ؟ فَأَنَا أَوَّلُ مَنْ صَدَّقَهُ!».
پرونده زندگى امام(عليه السلام) در اين جهات، كاملاً روشن است؛ نخستين كسى كه از مردان، به خدا ايمان آورد - بلكه در تاريخ زندگيش، هرگز غير خداپرستى ديده نمى شود - و نخستين كسى كه پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) را تصديق كرد و به ياريش برخاست، امام على(عليه السلام) بود.
اين سخن ممكن است، اشاره به اخبار غيبى و حوادثى كه از چشم و گوش آنها پنهان بوده است، بوده باشد؛ زيرا گروهى از منافقان، در صفوف مردم كوفه بودند كه هرگاه على(عليه السلام) از مسائل غيبى خبر مى داد و آن را به عنوان «تَعلُّم مِنْ ذِي عِلْم»؛ (فراگرفتن از پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله)) معرفى مى كرد، آن تاريك دلان كورباطن، زبان به تكذيب مى گشودند.
و نيز مى تواند اشاره به احكام و معارف عاليه اسلام باشد كه امام(عليه السلام) آنها را از قرآن مجيد يا از پيغمبر اسلام(صلى الله عليه وآله) آموخته بود و افكار منافقان كشش درك آنها را نداشت.
در واقع - و به گفته «ابن ابى الحديد» - دقّت در اين سخنان و بررسى تاريخ زندگى على(عليه السلام) بعد از پيامبر(صلى الله عليه وآله) نشان مى دهد كه همان منافقان عصر رسول خدا(صلى الله عليه وآله) يا كسانى كه در خطّ آنها گام برمى داشتند، همان نسبت هايى را كه به پيامبر(صلى الله عليه وآله) مى دادند، به على(عليه السلام) نيز مى دادند. گويى حالات آن امام(عليه السلام) عصاره اى از حالات پيامبر(صلى الله عليه وآله) بود. كسى كه در سوره هايى از قرآن مانند سوره «برائت» دقّت كند و پاسخ هايى را كه قرآن به منافقين مى دهد در نظر بگيرد، مى بيند حال و هوايى همچون حال و هواى بعضى از خطبه هاى نهج البلاغه را دارد.(1)
روشن است كسى كه نخستين موحّد، خداپرست و تصديق كننده پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) بوده، هيچ گاه دروغى به خدا يا پيغمبر نمى بندد و از مسايلى كه آگاه نيست، خبر نمى دهد. اين گونه سخنان خلاف، از آنِ كسانى است كه ايمان درستى ندارند و به كانون وحى و ايمان نزديك نبوده اند و از كانون تقوا دور مانده اند.
به تعبير ديگر: على(عليه السلام) تمام معارفى كه داشت و حتّى اخبار غيبى را كه بيان مى فرمود، به عنوان درس هايى بود كه از پيامبر(صلى الله عليه وآله) آموخته بود. آيا ممكن است خلافى در آنها راه داشته باشد؛ در حالى كه او وفادارترين، مخلص ترين، آگاه ترين و باتقواترين شاگرد پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) بود؟! ولى منافقين _كه دنبال منافع مادّى كثيف خود بودند_ به اين گونه مسايل، هرگز توجّه نمى كردند؛ چراكه با منافع آنها در تضادّ بود؛ بلكه اصرار داشتند چهره امام(عليه السلام) را طور ديگرى نشان دهند. امام(عليه السلام) در پايان اين سخن كه پايان خطبه است، مى افزايد: (نه به خدا سوگند! اين گونه نيست [كه منافقان كوردل مى پندارند]؛ بلكه آن چه گفته ام واقعيتى است كه شما از آن غايب بوديد و حضور نداشتيد؛ [بلكه] اهل درك آن نبوديد)؛ «كَلاَّ وَ اللهِ! لكِنَّهَا لَهْجَةٌ(2)غِبْتُمْ عَنْهَا وَ لَمْ تَكُونُوا مِنْ أَهْلِهَا».
(مادر آن گوينده به عزايش بنشيند، اگر آنها ظرفيت مى داشتند، اينها پيمانه اى بود [از علوم و دانشها و معارف والا] كه رايگان در اختيارشان قرار مى گرفت و به زودى خبر آن را خواهيد دانست!)؛ «وَيْلُ(3)اُمِّهِ كَيْلا بِغَيْرِ ثَمَنٍ! لَوْ كَانَ لَهُ وِعَاءٌ وَ لَتَعْلَمُنَّ نَبَأَهُ بَعْدَ حِينٍ».
منظور از جمله «لكِنَّهَا لَهْجَةٌ غِبْتُمْ عَنْهَا» - با توجّه به اين كه «لَهجه» در اينجا به معناى حقايق و مطالب و اسرارى است كه از آنها مكتوم بوده - اين است كه تكذيب و انكار شما، از كوتاهى افكار و پايين بودن سطح معلومات و بى خبر بودن شما از اسرارى است كه من در مكتب پيامبر(صلى الله عليه وآله) آموخته و از «كتاب اللّه» استفاده كرده ام؛ ولى چون شما اهل آن نبوده ايد، طبق مَثَل معروف: «اَلنَّاسُ أَعْدَاءُ مَا جَهِلُوا»؛ (مردم دشمن چيزى هستند كه نمى دانند) به مخالفت و دشمنى با آن از طريق تكذيب و مانند آن برخاستيد.(4)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.