پاسخ اجمالی:
به تجربه تاریخ ثابت شده افرادی که از پذیرش حق، سرباز زدند، سرانجام با خوارى و ذلّت، باطل را پذيرا شدند و نمونه روشن آن، مردم عراق در عصر امام علي(ع) بودند كه رهبري پيشواي عادلي همچون امام علي(ع) را نپذيرفتند و هر روز با بهانه اى از اطاعت او سرباز زدند لذا بعد از مدتی حاکمان بی رحمی مانند حجّاج بر آنها مسلط شدند که به گفته مورخان تعداد کسانی كه به وسیله شكنجه هاى دژخيمان او كشته شدند، 120 هزار نفر بود.
پاسخ تفصیلی:
در تاريخ به تجربه ثابت شده است افرادى که از پذيرش حقّ، با كرامت و عزّت سرباز زدند، سرانجام با خوارى و ذلّت باطل را پذيرا شدند؛ و نمونه روشن آن، مردم «عراق» در عصر امام علي(عليه السلام) بودند. رهبرى پيشوايى عادل و آگاه، دلسوز و مهربان كه حتّى در ميدان جنگ، از دلسوزى و مهربانى فروگذارى نمى كرد، نپذيرفتند و هر روز با بهانه اى از اطاعت فرمان او سرباز زدند؛ قلب او را مالامال از خون كردند و هر زمان با ندانم كارى و حتّى خيانت ها، امواج تازه اى از غم و اندوه بر روح پاك او فرستادند؛ ولى چيزى نگذشت که بى رحم هايي بى منطق و سنگدلانى كوردل، بر آنها مسلّط گشتند كه نه بر صغيرشان رحم كردند و نه بر كبيرشان. همه چيز آنها را به تاراج بردند و روزِ روشن را بر آنها شبِ ظلمانى ساختند؛ تا جایی که آرزو داشتند يك لحظه از حكومت امام علي(عليه السلام) باز گردد؛ ولى هيهات!
آرى! همان گونه شد كه خود امام(عليه السلام) در خطبه 28 بيان فرموده: «آن كس كه از حقّ سود نگيرد، زيانِ باطل دامانش را خواهد گرفت و آن كس كه نورِ هدايت او را به راه راست نبرد، ظلمتِ گمراهى او را به وادى هلاكت مى كشاند».
به راستى اين فصل از تاريخ اسلام، مملوّ از درس هاى عبرت است؛ از يك سو سرنوشت آنها كه با اميرمؤمنان(عليه السلام) بي وفايي كردند، فوق العاده عبرت انگيز است! و از سوى ديگر، داستان بنى اميّه بعد از حضرت علي(عليه السلام) پر از درس هاى عبرت است!
«مسعودى» مورّخ مشهور، نقل مى كند: «حجّاج حاكم كوفه و بصره در دوران عبدالملك بن مروان بيست سال فرمانروايى كرد؛ تعداد كسانى را كه در اين مدّت در زير شكنجه هاى دژخيمان او جان سپردند يا با شمشير كشته شدند، يكصد و بيست هزار نفر بود و اين آمار مربوط به غير از كسانى است كه در جنگ هاى او كشته شدند».(1)
«ابن قتيبه» در «الامامة و السياسة» مى نويسد: «حجّاج همراه دويست نفر مسلّح كه شمشيرها را زير لباس پنهان كرده بودند، وارد مسجد بصره شد، و به آنها دستور داد كه اگر من براى مردم سخنرانى كردم و آنها مرا سنگباران كردند، من به علامت هجوم عمامه را از سر بر مى دارم؛ شما شمشيرها را از نيام بكشيد و به هر كس دست يابيد، او را از دم شمشير بگذرانيد!
اين جريان تحقق يافت و بعد از آن فكر، «حجّاج» گفت از طرف «عبدالملك» به حكمرانى شهر شما منصوب شده ام، مردم بصره كه سابقه زشت او را مى دانستند او را سنگباران كردند، در اين هنگام او عمامه را از سر برداشت و همراهان او شمشيرها را از غلاف بيرون آوردند و به جان مردم افتادند. هر كس از در مسجد بيرون مى رفت او را گردن مى زدند؛ ناچار گروهى به داخل مسجد برگشتند، ولى آنها را يكى بعد از ديگرى از دم شمشير گذراندند، به گونه اى كه جوى خون از در مسجد سرازير شد و به بازار رسيد!».(2)
اين ها نمونه اى از سرنوشت مردمى بود كه با امام علي(عليه السلام) آنچنان معامله اي كردند كه نبايد مي كردند.(3)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.