پاسخ اجمالی:
پاسخ امام علي(ع) به مخالفاني که خلافت را منحصر به صورت پذيرش عموم مردم كرده اند، اين بود: «اگر قرار باشد امامت و خلافت جز با حضور همه مردم منعقد نشود، هرگز راهی به سوی آن نتوان یافت؛ بلکه آنها که صلاحیت رأی و نظر دارند در این باره حکم می کنند و حکم آنها نافذ است». در اینجا امام(ع) برای اثبات حقانیت خود از مسلّمات مخالفان كه نظر اهل حلّ و عقد برای اثبات خلافت بود استفاده نمود. با اين منطق نیز سخن آنها باطل است؛ چون خلافت خلفاى پيشين نه از طريق پذيرش مردم كه توسط يا افراد معدود و محدود يا نصّ اولي يا اكثريت شوراي شش نفره تعيين شد.
پاسخ تفصیلی:
گروهى از مخالفان امام علي(علیه السلام)، مانند معاويه و عمرو بن عاص و طلحه و زبير يا مانند آنها گفتند: «امامت و خلافت در صورتى براى كسى مسلّم مى شود كه عموم مردم آن را بپذيرند. بنابراين بيعت اهل مدينه و اطراف آن با شما، برای اثبات خلافت كافى نيست».
امام(عليه السلام) در پاسخ مى فرمايد: (به جانم سوگند! اگر قرار باشد امامت و خلافت جز با حضور همه مردم منعقد نشود، هرگز راهى به سوى آن نتوان يافت؛ [چرا كه حضور عموم مسلمين بر تمام بلاد غير ممكن است] بلكه آنها كه صلاحيت رأى و نظر دارند در اين باره حكم مى كنند و حكم آنها نسبت به ساير مردم نافذ است)؛ «وَ لَعَمْرِي، لَئِنْ كَانَتِ الْإِمَامَةُ لَا تَنْعَقِدُ حَتَّى يَحْضُرَهَا عَامَّةُ النَّاسِ فَمَا إِلَى ذَلِكَ سَبِيلٌ، وَ لَكِنْ أَهْلُهَا يَحْكُمُونَ عَلَى مَنْ غَابَ عَنْهَا»، و در ادامه مى افزايد: (بعد از آن نه حاضران، حق رجوع دارند و نه غايبان حق انتخاب ديگر)؛ «ثُمَّ لَيْسَ لِلشَّاهِدِ أَنْ يَرْجِعَ، وَ لا لِلْغَائِبِ أَنْ يَخْتَارَ»، و در پايان اين قطعه از خطبه به همه مخالفان هشدار مى دهد و مى فرمايد: (بدانيد من با دو كس پيكار خواهم كرد: نخست آن كس كه چيزى را ادعا كند كه حقّ او نيست و ديگر، كسى كه از دادن حقّى كه بر اوست، امتناع ورزد)؛ «أَلا وَ إِنِّي أُقَاتِلُ رَجُلَيْنِ: رَجُلاً ادَّعَى مَا لَيْسَ لَهُ، وَ آخَرَ مَنَعَ الَّذِي عَلَيْهِ».
به نظر مى رسد كه اوّلى اشاره به معاويه است كه به بهانه مطالبه خون عثمان از بيعت سرپيچى نمود؛ در حالى كه خونخواهى عثمان يا به وسيله فرزندانِ ارباب دم بايد صورت گيرد و يا به وسيله امام المسلمين و كسى كه مردم با او بيعت كرده بودند، يعنى على بن ابى طالب(عليه السلام)، و دوّمى اشاره به طلحه و زبير و مانند آنهاست كه با امام(ع) بيعت كردند و بعد از آن هم خودشان از آن سر باز زدند و هم معاويه و ديگران.
امام(عليه السلام) در سخنان بالا براى اثبات امامت و خلافت، تكيه بر نصّ پيامبر اكرم(صلى الله عليه و آله) در اين مسئله نكرده است و حديث غدير و مانند آن را ذكر نفرمود؛ بلكه تكيه او بر پذيرش مردم است و اين در واقع، امضاى خلافت خلفاى پيشين است؛ لذا ابن ابى الحديد در اينجا با صراحت مى گويد: اين بخش از كلام امام(ع) دليل بر صحّت مذهب ماست و با مذهب اماميه موافقت ندارد، راه حل اين شبهه چيست؟
در پاسخ اين سؤال، این نكته قابل توجّه است كه: امام علي(عليه السلام) براى اثبات حقّانيت خود تكيه بر مسلّمات مخالفان كرده؛ چرا كه آنها قبول اهل حلّ و عقد [پذيرش از سوى علماى امّت] را براى ثبوت امامت و خلافت كافى مى دانستند؛ بنابراين با منطق خودشان به آنها پاسخ مى گويد؛ چون اگر تكيه بر نصّ مى كرد، زبان آنها به انكار گشوده مى شد.
البته شایان توجه است كه سخن مخالفان نیز بهانه ای بیش نبود. چرا که خلافت خلفاى پيشين هم از طريق پذيرش مردم نبوده است؛ اهل سقيفه كه ابوبكر را به خلافت برگزيدند، افراد معدود و محدودى بودند و خلافت عمر، تنها با نصّ ابوبكر بود و خلافت عثمان، تنها به وسيله سه يا چهار رأى از شوراى شش نفرى عمر صورت پذيرفت.
اضافه بر همه اينها براى به دست آوردن نظر امام(عليه السلام) در مسئله خلافت، نبايد تنها بر يك يا دو خطبه تكيه كرد؛ بلكه بايد همه كلمات آن حضرت را در اين موضوع در كنار هم بچينيم و تصميم گيرى كنيم و مى دانيم امام(ع) بارها در «نهج البلاغه» در موارد متعددى در مسئله خلافت تكيه بر نصّ فرموده است.(1)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.