پاسخ اجمالی:
امام علی(ع) در نامه 47 نهج البلاغه، زمانی که در بستر شهادت است، به تقوا و ترك دلبستگی به دنيا وصيت كرده و می فرماید: «من شما را به تقوا و پرهيزكارى توصيه مى كنم و سفارش مى كنم در پى زرق و برق دنيا نباشيد، هرچند دنيا به سراغ شما بيايد و بر آنچه از دنيا از دست مى دهيد تأسف نخوريد و زندگى دنيا جز متاع و سرمايه فريب نيست». به يقين دنبال اين بخش از دنيا رفتن انسان را از خدا و آخرت دور ساخته و آلوده انواع گناهان مى كند.
پاسخ تفصیلی:
نامه 47 نهج البلاغه از سخنان امام علی(عليه السلام) است که در بستر شهادت و به عنوان وصيت بيان فرمود و پر واضح است که انسان در چنين حالتى سعى دارد خواسته هاى مهم خود را در عباراتى كوتاه بيان كند. وصيت امام(عليه السلام) به چگونگى تقسيم اموال و ثروت او نيست، چون مال و ثروتى از خود به يادگار نگذاشت و اگر مقدارى مال داشت آنها را به صورت موقوفه در آورده بود. وصيت او درباره ارزش هاى اسلامى و فضايل انسانى و برنامه هاى واجب دينى است. گرچه ظاهرا مخاطب در اين بخش از وصيت تنها دو فرزندش حسن و حسين(عليهما السلام) هستند؛ ولى در واقع (به قرينه بخش دوم اين وصيت نامه) ديگران نيز به اين خطابِ مهم، مخاطب اند.
امام(عليه السلام) نخست مى فرمايد: (من شما را به تقوا و پرهيزكارى [و ترس از مخالفت پروردگار] توصيه مى كنم)؛ «أُوصِيكُمَا بِتَقْوَى اللهِ». تقوا يعنى احساس مسئوليت درونى در برابر فرمان هاى الهى كه خميرمايه تمام برنامه هاى انبيا و اولياست و بدون آن، كسى از وسوسه هاى شيطان و هواى نفس رهايى نمى يابد. كليد درِ بهشت تقواست و مركب راهوار براى قرب الى الله پرهيزكارى است.
حضرت در دومين و سومين توصيه مى فرمايد: (و سفارش مى كنم در پى زرق و برق دنيا نباشيد، هرچند دنيا به سراغ شما بيايد و بر آنچه از دنيا از دست مى دهيد تأسف نخوريد)؛ «وَ أَلاَّ تَبْغِيَا(1)الدُّنْيَا وَ إِنْ بَغَتْكُمَا وَ لاَتَأْسَفَا عَلَى شَيْء مِنْهَا زُوِيَ(2)عَنْكُمَا». البته دنيا بخش هايى دارد: بخشى براى زندگى انسان ضرورى است. بخش ديگرى رفاه معقولانه است؛ ولى بخشى بالاتر از اينها براى هواپرستى و تفاخر و مانند آن است. به يقين امام(عليه السلام) از بخش اوّل و دوم نهى نمى كند. منظور امام(عليه السلام) بخش سوم است. همان گونه كه قرآن مجيد مى گويد: «وَ مَا الْحَياةُ الدُّنْيا إِلاّ مَتاعُ الْغُرُورِ»(3)؛ (و زندگى دنيا جز متاع و سرمايه فريب نيست) به يقين دنبال اين بخش از دنيا رفتن انسان را از خدا و آخرت دور مى سازد و آلوده انواع گناهان مى كند.
اينكه مى فرمايد: به آنچه از دست رفت تأسف نخوريد، دليل روشنى دارد؛ زيرا تأسف بر از دست رفته ها چيزى را به انسان باز نمى گرداند و انسان را از فعاليّت هاى مثبت براى حفظ آنچه در دست دارد باز مى دارد. اين سخن در واقع برگرفته از قرآن مجيد است كه مى فرمايد: «لِكَيْلا تَأْسَوْا عَلى ما فاتَكُمْ وَ لاتَفْرَحُوا بِما آتاكُمْ»(4)؛ (این بخاطر آن است که براى آنچه از دست داده اید تأسف نخورید، و به آنچه به شما داده است دلبسته و شادمان نباشید).
در حديث پرمعنايى مى خوانيم مردى با پيغمبر اكرم(صلى الله عليه و آله و سلم) نماز خواند هنگامى كه نماز تمام شد و آن مرد برگشت پيغمبر اكرم(صلى الله عليه و آله و سلم) به او اشاره كرد و فرمود: اين مرد از اهل بهشت است. عبد الله بن عمرو كه از اصحاب حاضر در جلسه بود گفت: من به دنبال آن مرد رفتم و به او گفتم: عموجان ميهمان مى خواهى؟ گفت: آرى. ديدم خيمه اى و گوسفندى و نخلى براى امرار معاش دارد. هنگام عصر از خيمه اش بيرون آمد گوسفند را دوشيد و مقدارى رطب از نخل چيد و پيش روى من گذاشت. با يكديگر غذا خورديم او خوابيد و من بيدار ماندم. او صبح افطار كرد و من روزه (مستحبى) گرفتم و اين كار سه شبانه روز ادامه يافت. (من چيز مهمى در زندگى او نديدم) به او گفتم: رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) درباره تو فرمود: تو اهل بهشت هستى! بگو ببينم كار مهم تو چيست؟ گفت: نزد همان كسى كه اين خبر را به تو داده است برو تا راز اين مطلب را براى تو بگشايد. من خدمت رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) آمدم و جريان را از آن حضرت سؤال كردم، رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: نزد خودش بازگرد و به او بگو تا خودش سرّ اين مطلب را بگويد. نزد او آمدم و گفتم: رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) دستور داده است خودت به من خبر دهى. گفت: اكنون مانعى ندارد مى گويم. (بدان) اگر تمام دنيا مال من باشد و از من بگيرند غمگين نمى شوم و اگر تمام دنيا را به من بدهند شادى نمى كنم و شب هنگام كه مى خوابم در دل من، كينه و حسدى نسبت به هيچ كس نيست. عبد الله گفت: ولى به خدا سوگند من چنين نيستم همه شب عبادت مى كنم و روزها غالباً روزه دارم؛ اما اگر از مال دنيا گوسفندى به من داده شود شاد مى شوم و اگر از من گرفته شود غمگين مى گردم و خداوند تو را برترى آشكارى بر ما داده است.(5)
آرى طبيعت دنيا چنين است كه روزى به دست مى آيد و روزى از دست مى رود نه اقبال آن قابل اطمينان است و نه ادبار آن.
در حديثى مى خوانيم: ابن عباس مى گويد: بعد از كلام رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) از كلام هيچ كس به اندازه نامه اى كه امام على بن ابى طالب(عليه السلام) نوشت بهره نگرفتم ايشان در نامه اى به من نوشت: «أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ الْمَرْءَ يَسُوؤُهُ فَوْتُ مَا لَمْ يَكُنْ لِيُدْرِكَهُ وَ يَسُرُّهُ دَرْكُ مَا لَمْ يَكُنْ لِيَفُوتَهُ فَلْيَكُنْ سُرُورُكَ بِمَا نِلْتَ مِنْ آخِرَتِكَ وَلْيَكُنْ أَسَفُكَ عَلَى مَا فَاتَكَ مِنْهَا وَ مَا نِلْتَ مِنْ دُنْيَاكَ فَلاَ تَكُن بِهِ فَرِحاً وَ مَافَاتَكَ مِنْها فَلاَتَأْسَ عَلَيْهِ حُزْناً وَلْيَكُنْ هَمُّكَ فِيمَا بَعْدَ الْمَوْتِ وَالسَّلاَمُ»(6)؛ (اما بعد [از حمد و ثناى الهى] انسان گاهى به سبب از دست رفتن چيزى ناراحت مى شود در حالى كه [بر حسب تقدير الهى و عالم اسباب] امكان وصول به آن وجود نداشته است و شادمان مى شود از چيزى كه هرگز از دست رفتنى نبوده است، بنابراين شادى تو بايد به چيزى باشد كه از آخرتت به دست آوردى و تاسف تو بر چيزى باشد كه از آخرت از دست مى دهى. والسلام).(7)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.