پاسخ اجمالی:
حوادث مربوط به عثمان و قتل او، غير منتظره نبود؛ زيرا هر شخصِ هوشيارى پيش بينى مى كرد اين حكومت فاميلى كه همه مقدّرات يك كشور پهناور را به دست يك قوم و فاميل بسپارد پايدار نخواهد ماند و نطفه يك شورش و قيام عمومى را در دل خود پرورش مى دهد و اين يك سنت الهى در تمام طول تاريخ است. تعبیرات امام علی(ع) در «نهج البلاغه» نیز به این امر اشاره دارد: «خداوند گروهى را به گروه ديگر مبدّل ساخت و روزگار ديگرى را به جاى روزگار موجود نشاند و ما از پيش در انتظار دگرگونى هايى بوديم [و آن را پیش بینی می کردیم]؛ همچون كسى كه در خشكسالى در انتظار باران باشد».
پاسخ تفصیلی:
امام علي(عليه السلام) در بخشی از خطبه 152 «نهج البلاغه» به ظهور خلافت حقّ اشاره مى كند و مى فرمايد: (طلوع كننده اى طلوع كرد و درخشنده اى درخشيد و آشكارشونده اى آشكار شد و آن چه از مسير حقّ منحرف شده بود به اعتدال [و مسير صحيح] بازگشت)؛ «قَدْ طَلَعَ طَالِعٌ، وَ لَمَعَ لَامِعٌ، وَ لَاحَ لَائِحٌ، وَ اعْتَدَلَ مَائِلٌ». اين تعبيرات به خوبى نشان مى دهد كه زمان حكومت عثمان از دوران هاى تاريك تاريخ اسلام بود؛ چرا كه خويشاوندانِ او بر تمام پُست ها و مقام هاى كليدى سيطره يافتند و اموال بيت المال به تملّك آنها درآمد و فرياد محرومان به آسمان بلند شد. بعد از او خورشيد فروزانِ عدالت از پشت ابرهاى تيره نمايان گشت و حكومت اسلامى به شكل حكومت عصر پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) درآمد.
در اين كه جمله هاى سه گانه اوّل، عطف تفسيرى است و يك مطلب را (طلوع خورشيد ولايت حقّ) با چند تعبير بيان مى كند يا هر يك اشاره به نكته اى است، در ميان مفسّرانِ «نهج البلاغه» گفتگوست؛ ولى حقّ اين است كه هر يك معناى خاص خود را دارد؛ زيرا خورشيد به هنگام طلوع، سه مرحله را مى پيمايد: نخست بيرون آمدن از پشت افق، سپس گسترده شدن شعاع آن بر پهنه زمين و سرانجام بالا آمدن و در وسط آسمان قرار گرفتن و آشكار شدن براى همگان است.
اين جمله هاى سه گانه هر يك اشاره به يكى از اين مراحل سه گانه دارد؛ يعنى خورشيدِ ولايت طلوع كرد و شعاع خود را بر صفحه زمين گسترانيد و سپس بالا آمد و در دلِ آسمان جاى گرفت. ایشان در ادامه مى افزايد: (خداوند گروهى را به گروه ديگر مبدّل ساخت و روزگارِ ديگرى را به جاى روزگارِ موجود نشاند و ما از پيش در انتظار دگرگونى هايى بوديم؛ همچون كسى كه در خشكسالى در انتظار باران باشد)؛ «وَ اسْتَبْدَلَ اللهُ بِقَوْمٍ قَوْماً، وَ بِيَوْمٍ يَوْماً؛ وَ انْتَظَرْنَا الْغِيَرَ انْتِظَارَ الْمُجْدِبِ الْمَطَرَ»، اين تعبيرات به خوبى نشان مى دهد كه حوادث مربوط به عثمان، غير منتظره نبود؛ زيرا هر شخصِ هوشيارى پيش بينى مى كرد كه اين حكومت فاميلى كه همه مقدّرات يك كشور پهناور را به دست يك فاميل و اقوام و بستگان خود بسپارد پايدار نخواهد ماند و نطفه يك شورش و قيام عمومى را در دل خود پرورش مى دهد. اين يك سنت الهى در تمام طول تاريخ است. آنها كه بر اين سخن ايراد گرفته اند كه آيا امام علي(عليه السلام) انتظار قتل عثمان را مى كشيد؟ از نكته بالا غفلت كرده اند كه اين گونه حوادث براى هيچ هوشيارى دور از انتظار نيست و به تعبير ديگر نتيجه طبيعى اعمال خود آنها بود. اضافه بر اين، امام(عليه السلام) در انتظار قتل عثمان نبودند و به احتمال قوى حتی راضى به قتل او هم نبودند؛ بلکه انتظار تغييرات در حکومت وی داشتند، مانند انتظار كسى كه در خشكسالى آرزوى باران دارد؛ چون سرزمين اسلام به علت ظلم و بيدادگرىِ بى حدّ و حسابِ اطرافيان عثمان، گويى به بيابان خشك و سوزانى تبديل شده بود كه به هنگام كنار رفتن عثمان و ظهور حكومت عدل علوى، باران رحمت الهى بر آن نازل شد.
«ابن ابى الحديد» معتزلى، در اينجا به پرسش و پاسخى پرداخته كه ذكر آن مناسب به نظر مى رسد. نخست از خود مى پرسد: «آيا بنابر عقيده «معتزله» از اهل سنت صحيح است كه حضرت علي(عليه السلام) انتظار قتل عثمان را بكشد، همچون انتظار باران در خشكسالى؟ و آيا اين، دليل بر حقانيّت مذهب شيعه نيست؟» بعد در پاسخ مى گويد: «امام(عليه السلام) نفرموده كه ما انتظار قتل او را داشتيم؛ بلكه فرموده: انتظار تغييرات يعنى عزل او از خلافت را داشتيم؛ زيرا به عقيده ما علي(عليه السلام) او را به علت اعمالش مستحق عزل از خلافت مى دانست؛ نه مستحق قتل؛ و اين با مذهب ما سازگار است. سپس ايراد ديگرى مطرح مى كند كه: «آيا «معتزله» از اهل سنت معتقدند كه حضرت علي(عليه السلام) عثمان را فاسق و به دليل فسقش مستحقّ عزل از خلافت مى دانست؟» در پاسخ مى گويد: «ابداً معتزله چنين اعتقادى ندارند؛ بلكه مى گويند: حضرت علي(عليه السلام) عثمان را فرد ضعيفى مى دانست كه توان تدبير خلافت را نداشت و به همين دليل، خويشاوندان او تمام امور و بيت المال مسلمين را به تسخير خود درآوردند و فرياد مسلمين برخاست».(1)،(2)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.