پاسخ اجمالی:
امام علي(ع) درباره علت تأخير در مجازات قاتلان عثمان مي فرمايد: «در شرایط فعلی قدرت بر این کار ندارم، آنان بر قدرت خويش باقى و بر ما مسلّط، و ما بر آنها سلطه اى نداريم ... اين گروه پشتيبان هايى دارند و اگر حركتى صورت گيرد مردم به چند گروه تقسيم مى شوند؛ گروهى با شما، گروهي عليه شما و گروه سوّمى نه با شما هستند نه با آنها، پس صبر كنيد تا مردم آرام گيرند ... كارى نكنيد كه قدرت ما را تضعيف كند و شوكت ما را بريزد و سستى و ذلّت به بار آورد، من جايي كه ممكن است خويشتندارى مى كنم؛ امّا اگر نشد آخرين راه داغ كردن و سوزاندن [محل زخم] است!».
پاسخ تفصیلی:
جمعى پس از بيعت با امام علي(عليه السلام) در امر خلافت از آن حضرت خواستند تا كسانى را كه بر ضد عثمان شوريده بودند و او را كشتند مجازات كند؛ ولی حضرت ضمن يك تحليل بسيار دقيق و حساب شده، مطلب را موشكافى كرده و طی خطبه ای (خطبه 168 «نهج البلاغه») به آنها پاسخ مى گويد و مى فرمايد: (برادران؛ من از آنچه شما مى دانيد بى اطلاع نيستم؛ ولى چگونه مى توانم [در شرايط فعلى] قدرت بر اين كار را به دست آورم؟)؛ «يَا إِخْوَتَاهُ! إِنِّي لَسْتُ أَجْهَلُ مَا تَعْلَمُونَ، وَ لكِنْ كَيْفَ لِي بِقُوَّةٍ».
بسيار مى شود كه ايرادكنندگان بر پيشوايان دين، تصوّرشان اين است كه به نكته تازه اى دست يافته اند كه اگر رعايت بشود به مصلحت جامعه اسلامى است. آنها در واقع مو را مى بينند و از پيچش آن غافلند! به ابرو نگاه مى كنند و از اشارت هاى آن بى خبرند و از مسايل پيچيده و پشت پرده آگاهى ندارند! لذا حضرت علي(عليه السلام) به دنبال اين سخن، شرايط اجتماعى آن روز را براى آنها تشريح مى كند تا روشن شود كه پيشنهادشان در آن شرايط، عملى نيست. حضرت مى فرمايد: (آنان [كسانى كه بر عثمان شوريدند] همچنان بر قدرت و شوكت خويش باقى اند و [در حال حاضر] بر ما مسلّط اند و ما بر آنها سلطه اى نداريم)؛ «وَ الْقَوْمُ الْمُجْلِبُونَ(1) عَلَى حَدِّ شَوْكَتِهِمْ، يَمْلِكُونَنَا وَ لَا نَمْلِكُهُمْ!». شاهد اين گفتار امام(ع)، روايتى است كه بعضى از شارحان «نهج البلاغه» نقل كرده اند كه امام(ع) [در آغاز كار خود] مردم را جمع كرد و اندرز داد؛ سپس فرمود: «لِتَقُمْ قَتَلَةُ عُثْمَانَ»(2)؛ (قاتلان عثمان بپا خيزند). در اين هنگام همه حاضران جز افراد كمى به پا خاستند.
سپس امام(عليه السلام) به نكته ديگرى اشاره مى كند و مى فرمايد: (اينها جمعيّتى هستند كه بردگان شما نيز با جوش و خروش به آنان پيوسته اند و اعراب باديه نشين نيز به آنها ملحق شده اند [اضافه بر اين، آنها يك دشمن خارجى نيستند؛ بلكه] در ميان شما قرار دارند و هر بلايى را كه بخواهند مى توانند بر سر شما بياورند)؛ «وَ هَا هُمْ هَؤُلَاءِ قَدْ ثَارَتْ مَعَهُمْ عِبْدَانُكُمْ، وَ الْتَفَّتْ إِلَيْهِمْ أَعْرَابُكُمْ، وَ هُمْ خِلَالَكُمْ يَسُومُونَكُمْ(3) مَا شَاؤُوا».
از اين تعبيرات به خوبى استفاده مى شود كه شورش بر ضد عثمان بسيار ريشه دار بود و مخصوصاً گروه هاى محروم اجتماع با تمام قدرت در آن شركت داشتند. امام(عليه السلام) پس از ذكر اين سخن مى افزايد: (آيا با اين حال شما قدرتى بر اجراى خواسته هاى خود داريد؟)؛ «وَ هَلْ تَرَوْنَ مَوْضِعاً لِقُدْرَةٍ عَلَى شَيْءٍ تُرِيدُونَهُ!». اشاره به اينكه در شرايط فعلى نه شما مى توانيد دست به چنين برنامه اى بزنيد و نه من.
سپس براى تأكيد اين مطلب، امام(عليه السلام) تحليل ديگرى ارائه مى فرمايد: (اين كار [كار شورشيان در برابر عثمان] كار دوران جاهليّت بود و اين گروه پشتيبان هايى دارند)؛ «إِنَّ هَذَا الْأَمْرَ أَمْرُ جَاهِلِيَّةٍ، وَ إِنَّ لِهَؤُلَاءِ الْقَوْمِ مَادَّةً». اشاره به اينكه اگر بنا بود عثمان براى تصرف هاى نادرست در بيت المال و سپردن مقامات حسّاس كشور اسلامى به نااهلان از اقوام و خويشان خود محاكمه شود بايد از طريق صحيح شرعى و نزد قضات عادل اين كار انجام گيرد؛ ولى نتيجه شورش هاى حساب نشده، هر چه باشد، شبيه حركت هاى دورانِ جاهليّت است و با جمله «إِنَّ لِهَؤُلَاءِ الْقَوْمِ مَادَّةً» همان حقيقتى را كه در عبارات گذشته ذكر شد، بيان مى فرمايد كه اين گروه، تنها نيستند؛ بردگان، اعراب بيابانى و جمعى از سياست بازان حرفه اى كه در انتظار رسيدن مقاماتى هستند آنها را تقويت مى كنند؛ بنابراين درگير شدن با آنها مصلحت نيست.
در ادامه اين سخن به اين نكته اشاره مى فرمايد كه درگير شدن با قاتلان عثمان، سبب تفرقه در كلّ جامعه مى شود؛ مى فرمايد: (و اگر حركتى [براى مجازات قاتلان] صورت گيرد، مردم به چند گروه تقسيم مى شوند: گروهى همان را مى خواهند كه شما مى خواهيد و گروهى رأى شان بر خلاف رأى شماست و گروه سوّمى نه با شما هستند نه با آنها [و به اين ترتيب شكاف عميقى در جامعه اسلامى رُخ مى دهد])؛ «إِنَّ النَّاسَ مِنْ هَذَا الْأَمْرِ ـ إِذَا حُرِّكَ ـ عَلَى أُمُورٍ: فِرْقَةٌ تَرَى مَا تَرَوْنَ، وَ فِرْقَةٌ تَرَى مَا لَا تَرَوْنَ، وَ فِرْقَةٌ لَا تَرَى هَذَا وَ لَا ذَاكَ». (حال كه چنين است صبر كنيد تا مردم آرام گيرند و دلها از تب و تاب بيفتد و حقوق به آسانى گرفته شود)؛ «فَاصْبِرُوا حَتَّى يَهْدَأَ(4) النَّاسُ، وَ تَقَعَ الْقُلُوبُ مَوَاقِعَهَا، وَ تُؤْخَذَ الْحُقُوقُ مُسْمَحَةً(5)». سپس در تأكيد ديگرى مى افزايد: (مرا آسوده بگذاريد و به من فشار نياوريد و ببينيد چه دستورى از سوى من براى شما مى آيد. كارى نكنيد كه قدرت ما را تضعيف كند و شوكت ما را فرو ريزد و سستى و ذلّت به بار آورد)؛ «فَاهْدَؤُوا عَنِّي، وَ انْظُرُوا مَاذَا يَأْتِيكُمْ بِهِ أَمْرِي، وَ لَا تَفْعَلُوا فَعْلَةً تُضَعْضِعُ(6) قُوَّةً، وَ تُسْقِطُ مُنَّةً(7)، وَ تُورِثُ وَهْناً وَ ذِلَّةً». اشاره به اينكه در مسائل اجتماعى، شتابِ بي جا نتيجه منفى دارد. نبايد پيش از فراهم شدن شرايط و زمينه ها، اقدام به امرى كرد؛ و در آخر خطبه با دو جمله پر معنا سخن را به پايان مى برد؛ مى فرمايد: (من [در برابر اين گروه] تا آنجا كه ممكن است خويشتندارى مى كنم؛ امّا اگر راه ديگرى نيابم، آخرين درمان، داغ كردن و سوزاندن [محل زخم] است!)؛ «وَ سَأُمْسِكُ الْأَمْرَ مَا اسْتَمْسَكَ، وَ إِذَا لَمْ أَجِدْ بُدّاً فَآخِرُ الدَّوَاءِ الْكَيُّ(8)».
اين سخن مى تواند اشاره به فشارهايى باشد كه از سوى طالبانِ خونِ عثمان به امام(عليه السلام) وارد مى شد؛ مى فرمايد: تا آنجا كه ممكن است مقاومت مى كنم و دست به شمشير نمى برم؛ ولى اگر راه هاى مسالمت آميز را به روى خود بسته ببينم، ناچار به زور متوسّل مى شوم و به هياهوى شورشيان پايان مى دهم.(9)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.