پاسخ اجمالی:
جهان بينى شناختِ واقعيت هاست و ايدئولوژى در اينجا به معناى احكامي است كه از دل جهان بينى متولد مى شود. از اين رو شبهه آنانكه مى گويند: احكام امورى اعتبارى بوده و ارتباطى با واقعيت ها كه امورى تكوينى است ندارد، بى اساس است؛ زيرا با جدايى اين دو از يكديگر، اعتبار احكام از ميان مى رود. حكم، زمانى ارزش دارد كه با واقعيّت پيوند داشته باشد و اين فلسفه احكام است كه به آن اعتبار مى بخشد. همه احكام ولو احكام تعبدى همه تابع مصالح و مفاسد واقعى اند، هرچند گاهى ما فلسفه آنها را ندانيم؛ زيرا در غير اين صورت ترجيح بلامرجح مى شود. آيات قرآن و روايات نيز به اين ارتباط تنگاتنگ تصريح دارند.
پاسخ تفصیلی:
امام علي(عليه السلام) در بخشی از نامه 31 «نهج البلاغه» بعد از بيان يك سلسله حقايق در مورد خداوند و بيان چندى از صفات او و بيان عجز، ضعف و ناتوانى انسان، نتيجه مى گيرد كه بايد او را آن گونه كه شايسته است عبادت كرد. اين بدان معناست كه وظايف ما پيوندى تنگاتنگ با واقعيّت ها دارد؛ يعنى قوانين، هميشه از دل حقايق بيرون مى آيد و بايدها و نبايدها زاييده هست ها و نيست هاست. به عبارت ديگر، به دليل شناخت و واقعيت هايى كه در مورد غناى خداوند و احتياج انسان است، لزوم عبادت نيز استنباط مى شود و اين همان بحث مهمى است كه مى گويند بين «ايدئولوژى» و «جهان بينى» ارتباط هست يا نه.
جهان بينى همان شناختِ واقعيت هاست و ايدئولوژى در اينجا اصطلاحاً به معناى احكام و قوانينى است كه به عقيده ما از دل جهان بينى متولد مى شود. از اين رو شبهه كسانى كه مى گويند: احكام امورى اعتبارى بوده و ارتباطى با واقعيت ها كه امورى تكوينى است ندارد، بى اساس است و امام(عليه السلام) در اين بخش از نامه قلم بطلان بر آن مى كشد؛ زيرا با جدايى اين دو از يكديگر، اعتبار احكام از ميان مى رود. حكم، زمانى ارزش دارد كه با واقعيّت پيوند داشته باشد و اين فلسفه احكام است كه به آن اعتبار مى بخشد و اين گره خوردن حكم با واقعيّت است كه موجب تثبيت حكم مى شود. احكام تعبدى نيز از اين قانون مستثنی نيستند و همه احكام مطابق مصالح و مفاسد واقعى اند، هرچند گاهى ما فلسفه آنها را ندانيم؛ زيرا در غير اين صورت ترجيح بلا مرجح مى شود. علماى شيعه همه بر اين قول اتفاق دارند.
آيات قرآن و روايات نيز به اين ارتباط تنگاتنگ ميان احكام و واقعيت ها تصريح دارند. در قرآن كريم در سوره مائده آمده است: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْخَمْرُ وَ الْمَيْسِرُ وَ الْأَنْصابُ وَ الْأَزْلامُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّيْطانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ * إِنَّما يُريدُ الشَّيْطانُ أَنْ يُوقِعَ بَيْنَكُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاءَ فِي الْخَمْرِ وَ الْمَيْسِرِ وَ يَصُدَّكُمْ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَ عَنِ الصَّلاةِ فَهَلْ أَنْتُمْ مُنْتَهُونَ»(1)؛ (اى كسانى كه ايمان آورده ايد شراب و قمار و بت ها و ازلام [نوعى بخت آزمايى] پليد و از عمل شيطان است، از آن دورى كنيد تا رستگار شويد * شيطان مى خواهد به وسيله شراب و قمار در ميان شما عداوت و كينه ايجاد كند، و شما را از ياد خدا و نماز باز دارد، آيا [با اين همه زيان و فساد، و با اين نهى اكيد] خوددارى خواهيد كرد؟).
خداوند متعال در آيات [فوق] بعد از آنكه مواردى از پليدى هاى واقعى؛ مانند شراب و قمار را بيان مى كند و متذكر مى شود كه آنها از عمل شيطان هستند، به بيان حكم آن مى پردازد و مؤمنان را از ارتكاب به آنها نهى مى كند، سپس بار ديگر در بيان واقعيت ها به رستگارى انسان اشاره مى كند و اينكه عمل شيطان در واقع دشمنى، كينه و دورى از ذكر خدا و ترك نماز است. در مورد روزه نيز فرموده اند: «صُومُوا تَصِحُّوا»(2)؛ (روزه بگيريد جسم شما سالم مى شود) و در جاى ديگر به بيان فلسفه روزه پرداخته مى فرمايد: «لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ».(3) در حقيقت تمام رواياتى نيز كه در باب علل الشرايع وارد شده، دليل روشنى بر اين مدعاست.(4)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.