پاسخ اجمالی:
امام علي(ع) در ارتباط با شیوه رفتار مأموران جمع آوری زکات با مردم می فرماید: «در مسير خود هيچ مسلمانى را نترسان ... و بيش از حق خداوند از اموالش مگير، و هنگام ورود بر قبيله اى، در كنار سرچشمه يا چاه آب فرود آى و سپس با آرامش به سوى آنان برو و پس از سلام و اظهار محبّت بگو: اى بندگان خدا! ولىّ خدا و خليفه اش مرا به سوى شما فرستاده تا حق خدا را كه در اموالتان است بگيرم آيا در اموالتان حقى براى خدا هست؟ اگر كسى گفت: نه، كاري به او نداشته باش و اگر كسى گفت: آرى، همراهش برو و از ترساندن، تهديد و سختگيري بپرهيز و بهتان نزن و به آنها به جهت رياست، بى اعتنايى نكن چه اينكه آنها برادران دينى تو و ياوران در استخراج حقوق و جمع آورى زكاتند».
پاسخ تفصیلی:
امام علي(عليه السلام) در نامه 25 «نهج البلاغه» که همواره به دست مأموران جمع آوری زکات می دادند، نخست در عبارات كوتاهي، دستورى كلى و جامع به گردآورندگان زكات مى دهد و سپس وارد جزئيات مى شود كه اين خود يكى از روش هاى پسنديده فصاحت و بلاغت است، مى فرمايد: (با تقوی و احساس مسئوليت در برابر خداوند يكتا و بى همتا حركت كن و در مسير خود هيچ مسلمانى را نترسان و از سرزمين او در حالى كه از تو ناخشنود باشد، نگذر و بيش از حق خداوند در اموالش را از وى نگير)؛ «اِنْطَلِقْ عَلَى تَقْوَى اللهِ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ، وَ لَا تُرَوِّعَنَّ(1) مُسْلِماً وَ لَا تَجْتَازَنَّ(2) عَلَيْهِ كَارِهاً، وَ لَا تَأْخُذَنَّ مِنْهُ أَكْثَرَ مِنْ حَقِّ اللهِ فِي مَالِهِ».
امام(عليه السلام) در اين عبارت، افزون بر دستور به تقوی، سه مطلب مهم را يادآور مى شود؛ نخست اينكه: مأمور جمع آورى زكات نبايد مردم را بترساند و با خشونت رفتار كند؛ زيرا در گذشته مأموران اخذ ماليات هنگامى كه وارد منطقه اى مى شدند، مردم از ترس اينكه مبالغ سنگينى از آنها بخواهند كه در طاقت آنها نباشد، در وحشت فرو مى رفتند؛ ولى هنگامى كه بنا بر ارفاق باشد، نه تنها نمى ترسند بلكه از آنها استقبال نيز مى كنند. در دستور دوم مى فرمايد: نه تنها نبايد آنها را بترسانى؛ بلكه نبايد از حضور تو ناخشنود باشند تو را مأمور از طرف اميرى بخشنده و مهربان، جواد و كريم بدانند و حضورت را گرامى دارند. در جمله سوم پيش از آنكه بفرمايد حق خدا را به طور كامل بگير، مى فرمايد: «بيش از حقِّ خداوند از آنها نگير» و اين تأكيد بر نهايت تقوی و پرهيز از گرفتن بى دليل اموال مردم است.
آن گاه امام(عليه السلام) بعد از اين دستور كلى وارد جزئيات مى شود و تمام مسير گردآورى كنندگان زكات و كيفيت برخورد آنها را با مردمى كه حقوق الهى در اموالشان است به طرز جالبى شرح مى دهد و مى فرمايد: «فَإِذَا قَدِمْتَ عَلَى الْحَيِّ(3) فَانْزِلْ بِمَائِهِمْ مِنْ غَيْرِ أَنْ تُخَالِطَ أَبْيَاتَهُمْ»؛ (و هنگامى كه وارد آبادى قبيله شدى در كنار سرچشمه يا چاه آب فرود آى بى آنكه داخل خانه هاى آنها شوى).
اشاره به اينكه نبايد خود را بر مردم تحميل كنى؛ زيرا ممكن است وضع مساعدى نداشته باشند كه از ميهمان پذيرايى كنند درحالى كه طبيعت آنها پذيرايى از ميهمان است و يا اينكه نخواهند از نزديك از وضع مالى آنها با خبر شوى و يا اينكه اگر وارد بر شخصى شوى ديگران ناراحت شوند كه چرا نماينده امام(عليه السلام) به نزد آنها نيامده و يا صاحبخانه توقع امتيازى داشته باشد. بر اساس اين جهات، امام(عليه السلام) دستور مى دهد در كنار چشمه يا چاه آب وارد شود و انتخاب چشمه يا چاه آب براى اين است كه عبور همه به آنجا مى افتد و در واقع مركزى است كه براى همه آشناست و ظاهراً مأمور جمع آورى صدقه به تنهايى اين راه را طى نمى كرد؛ بلكه نفراتى را به عنوان كمك با خود مى برد و خيمه و خرگاهى به همراه داشتند كه آن را در كنار چشمه يا چاه آب بر پا مى كردند و در آنجا ساكن مى شدند. آن گاه مى افزايد: «ثُمَّ امْضِ إِلَيْهِمْ بِالسَّكِينَةِ وَ الْوَقَارِ؛ حَتَّى تَقُومَ بَيْنَهُمْ فَتُسَلِّمَ عَلَيْهِمْ، وَ لَا تُخْدِجْ بِالتَّحِيَّةِ لَهُمْ»؛ (سپس با آرامش و وقار به سوى آنان برو تا در ميان آنها قرار گيرى به آنها سلام كن و از اظهار محبّت و تحيّت چيزى فروگذار منما). به يقين، با آرامش و وقار به سوى آنها رفتن و سلام و تحيّتِ كامل داشتن سبب آرامش آنان مى گردد و مردم از آمدن چنين مأمورانى وحشت و ناراحتى به خود راه نمى دهند.
اين دستورات براى خنثى كردن ذهنيتى است كه در گذشته در زمان پادشاهان و امراى ظالم معمول بوده كه مأموران خشن را براى گرفتن ماليات و خراج مى گماردند كه مردم وجود آنها را شبيه بلاهاى آسمانى تصور مى كردند.
با توجّه به اينكه «لَا تُخْدِجْ» از ريشه «خداج» (بر وزن علاج) در اصل به معناى جنينى است كه ناقص يا قبل از موعد متولد مى شود و سپس به هر امر ناقصى گفته شده، استفاده مى شود كه امام(عليه السلام) تأكيد دارد كه نماينده او در تحيت و خوشامد گفتن هيچ كوتاهى نكند و مانند بسيارى از مأموران و نمايندگان حكومت ها كه از موضع برتر با مردم سخن مى گويند و حتى از پاسخ سلام هم ابا دارند، با آنان رفتار نكند و به تعبيرى ديگر برخورد او با توده مردم، برخورد دو دوستِ پر محبّت با يكديگر باشد.
آن گاه امام(عليه السلام) انگشت روى جزئيات مربوط به طرز مطالبه زكات گذارده و آن را به صورت جالبى شرح مى دهد. نخست اينكه مى فرمايد: «ثُمَّ تَقُولَ: عِبَادَ اللهِ، أَرْسَلَنِي إِلَيْكُمْ وَلِيُّ اللهِ وَ خَلِيفَتُهُ، لآِخُذَ مِنْكُمْ حَقَّ اللهِ فِي أَمْوَالِكُمْ، فَهَلْ للهِ فِي أَمْوَالِكُمْ مِنْ حَقِّ فَتُؤَدُّوهُ إِلَى وَلِيِّهِ؟»؛ (و بعد از سلام و تحيت به آنها مى گويى: اى بندگان خدا! ولىّ خدا و خليفه اش مرا به سوى شما فرستاده تا حق خدا را كه در اموالتان است از شما بگيرم آيا در اموال شما حقى براى خدا وجود دارد كه به وليّش بدهيد؟).
قابل توجّه است كه در اين عبارت روى سه چيز تكيه شده است: يكى اينكه مردم، بندگان خدا هستند. دوم اينكه جمع آورى كننده زكات فرستاده ولىّ الله و خليفة الله است. سوم اينكه آنچه را مى خواهد بگيرد حق الله است كه در اموال آنها وجود دارد. اين تعبيراتِ قلب هر شنونده اى را نرم مى كند و او را براى اداى زكات آماده مى سازد و تأثير روانى آن تا حدى است كه با عشق و علاقه و شوق زكات را تحويل مى دهد. پيش خود فكر مى كند كه نماينده ولىّ الله آمده و مرا به عنوان بنده خدا معرفى كرده و از من چيزى جز حق خدا نمى خواهد.
جمله «فَهَلْ للهِ فِي أَمْوَالِكُمْ» به اضافه جمله هايى كه بعد از آن مى آيد به يكى از مترقى ترين روش هاى اخذ ماليات كه گاه در بعضى از مناطق، در دنياى امروز روى آن تكيه مى شود اشاره دارد و آن اعتماد كردن بر خود مردم است؛ يعنى آنها را امين و راستگو و درستكار شناختن و از خودشان درباره زكات اموالشان توضيح خواستن. تجربه نشان داده است كه اين گونه اعتماد سازى اثر مهمى دارد. برعكس اگر مردم را دروغ گو و خائن فرض كنند و برخورد يك طلبكار با يك بدهكار مرموز و نادرست با آنها داشته باشند، سبب مى شود كه آنها اموال خود را مخفى سازند و تا آنجا كه ممكن است از پرداختن ماليات اسلامى فرار كنند و به تعبير امروز براى خودشان دو دفتر درست كنند: دفترى براى حساب و كتابِ واقعى اموال و دفترى هم براى مأموران ماليات. اين نكته نيز قابل توجّه است كه در عصر ما و در كشور ما در سال هاى اخير اين روش از سوى مأموران جمع آورى ماليات آزمايش شد و نتيجه آن افزايش حجم ماليات بر درآمدها بود.
در روش سنتى ما در مسئله خمس نيز دقيقا مطلب همين گونه است كه مردم باايمان با انگيزه هاى الهى به سراغ علماى دينى مى روند و اموال خود را دقيقاً صورت بردارى كرده به آنها ارائه مى دهند تا خمس آنها را تعيين كنند بدون آنكه اجبار و فشارى در كار باشد.
البتّه آنچه گفته شد اصلى عمومى درباره همه كسانى است كه اموالشان مشمول حكم زكات است؛ ولى ممكن است در اين ميان استثنائاتى نيز وجود داشته باشد كه بعضى از زورمندان بخواهند در برابر حكومت اسلامى بايستند و آشكارا نسبت به پرداختن زكات مخالفت كنند. در اين گونه موارد، حكومت با آنها برخورد مي كند و حق الله را به زور از آنها مي ستاند تا سبب جرأت بعضى ديگر نشود؛ ولى همان گونه كه گفتيم اين يك استثناست.
امام(عليه السلام) در ادامه اين سخن مى فرمايد: «فَإِنْ قَالَ قَائِلٌ: لَا، فَلَا تُرَاجِعْهُ، وَ إِنْ أَنْعَمَ(4)لَكَ مُنْعِمٌ فَانْطَلِقْ مَعَهُ مِنْ غَيْرِ أَنْ تُخِيفَهُ أَوْ تُوعِدَهُ أَوْ تَعْسِفَهُ(5) أَوْ تُرْهِقَهُ(6)»؛ (اگر كسى [از آنها] گفت: نه [چيزى به اموالم تعلق نمى گيرد] ديگر به او مراجعه نكن و اگر كسى گفت: آرى، همراهش برو بى آنكه او را بترسانى يا تهديد كنى يا بر او سختگيرى نمايى يا كار او را مشكل سازى).
جالب اينكه امام(عليه السلام) نهايت لطف و محبّت را درباره كسى كه اظهار مى دارد، زكاتى در اموال او وجود دارد به خرج داده و در چهار جمله بسيار كوتاه، چهار دستور به مأمور گردآورى زكات مى دهد: نخست اينكه نبايد او را بترساند كه مثلا اگر زكاتت را به طور كامل ندهى مجازات خواهى شد و ديگر اينكه با تهديد چيزى از او نگيرد و سوم اينكه در گرفتن زكات سخت گيرى ننمايد و چهارم اينكه مشكلاتى براى او فراهم نسازد؛ يعنى درست مانند يك شريك مهربان و بزرگوار و با گذشت با او رفتار كند. حال كه او اعتراف به وجود حق الله در اموالش كرده، اين حق شناسيش را محترم بشمار و ادب و انسانيّت را با ادب و انسانيّت پاسخ بگو.
امام (علیه السلام) در نامه 26 «نهج البلاغه» نیز به مأمور جمع آوری زکات درباره رفتار با مردم سفارش می کند و می فرماید: «وَ أَمَرَهُ أَلَّا يَجْبَهَهُمْ وَ لَا يَعْضَهَهُمْ، وَ لَا يَرْغَبَ عَنْهُمْ تَفَضُّلًا بِالْإِمَارَةِ عَلَيْهِمْ، فَإِنَّهُمُ الْإِخْوَانُ فِي الدِّينِ، وَ الْأَعْوَانُ عَلَى اسْتِخْرَاجِ الْحُقُوقِ»؛ (با مردم برخورد بد نداشته باش [و با چهره عبوس با آنها روبه رو نشو] و به آنها بهتان نزن[كه مقدار زكاتشان بيش از آن بوده است كه آنها اظهار داشته اند] و نسبت به آنها به جهت اينكه رئيس بر آنان هستى، بى اعتنايى نكن چه اينكه آنها برادران دينى تو هستند و ياوران در استخراج حقوق و جمع آورى زكات).
اينها نكات روانى بسيار مهم در مسئله جمع آورى حقوق بيت المال و به يك معنا در تمام امور مربوط به مديريت است؛ برخورد خوب با مردم، اعتماد بر آنها و عدم برترى جويى، امورى هستند كه مردم را براى اداى حقوق و انجام وظايف خود تشويق مى كنند و سبب مى شوند بدون نياز به بازرس و مأموران غلاظ و شداد و پرونده و دادگاه به وظايف خود در برابر حكومت يا كسى كه مدير بر آنهاست عمل نمايند. تجربيات عصر ما نيز صدق اين گفتار و صحت اين بيان را روشن ساخته است.
درست است كه امكان دارد بعضى از اين مسئله سوء استفاده كنند و حقوق بيت المال را نپردازند؛ ولى به يقين ضايعات اين گونه رفتار بسيار كمتر از بى اعتنايى و برخورد خشن نسبت به آنهاست.(7)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.