پاسخ اجمالی:
امام علی(ع) درباره علت نهی از «تکبّر» و «تعصّب» های نابجا می فرماید: «خدا را! خدا را! از كبر و تعصّب ناروا و تفاخر جاهليّت بپرهيزيد كه سبب ايجاد كينه و دشمنى و جايگاه وسوسه هاى شيطان است، اينها همان چيزى است كه شيطان به وسيله آن، امت هاى پيشين و اقوام گذشته را فريفت تا آنجا كه به سرعت در تاريكى هاى جهل فرو رفتند و در گودال ها و دام هاى ضلالت او سقوط كردند، به آسانى تسليم او شدند و رهبرى او را پذيرا گشتند و وى آنها را به هر جا كه خاطرخواهش بود بُرد! آنها از چيزى پيروى كردند كه دل ها در آن، شبيه و هماهنگ بود و قرن ها پى در پى بر آن گذشت و كبر و غرورى را پذيرا شدند كه [بر اثر فزونى] سينه ها با آن تنگ شد».
پاسخ تفصیلی:
امام علی(علیه السلام) در بخشی از خطبه 192 «نهج البلاغه»، علت نهي از «تکبّر» و «تعصّب» های نابجا را اين چنين بيان مى فرمايد: (خدا را! خدا را! از كبر و تعصّب ناروا و تفاخر جاهليّت بپرهيزيد كه سبب ايجاد كينه و دشمنى و جايگاه وسوسه هاى شيطان است)؛ «اللهَ فِي كِبْرِ الْحَمِيَّةِ وَ فَخْرِ الْجَاهِلِيَّةِ! فَإِنَّهُ مَلَاقِحُ الشَّنَآنِ، وَ مَنَافِخُ الشَّيْطَانِ».
با توجّه به اينكه «ملاقح» جمع «ملقح» بر وزن مجرم، معناى اسم فاعلى دارد، مفهوم جمله اين است كه كبر و تعصّب سبب توليد كينه و عداوت است و نيز «منافخ» جمع «منفخ» بر وزن «مصرف» آلت و ابزارى است كه به وسيله آن مى دمند و مفهوم آن اين است كه شيطان از اين طريق در دل ها وسوسه مى كند و آنها را به راه فساد مى كشد.
آنگاه امام(عليه السلام) به آثار و خطرات اين وسوسه ها و نفخات شيطانى اشاره كرده مى فرمايد: (اينها همان چيزى است كه شيطان به وسيله آن، امت هاى پيشين و اقوام گذشته را فريفت تا آنجا كه در تاريكى هاى جهل به سرعت فرو رفتند و در گودال ها و دام هاى ضلالت او سقوط كردند، به آسانى تسليم او شدند و رهبرى او را پذيرا گشتند و وى آنها را به هر جا كه خاطر خواهش بود بُرد!)؛ «الَّتِي خَدَعَ بِهَا الاُْمَمَ الْمَاضِيَةَ، وَ الْقُرُونَ الْخَالِيَةَ حَتَّى أَعْنَقُوا(1) فِي حَنَادِسِ(2) جَهَالَتِهِ، وَ مَهَاوِي(3) ضَلَالَتِهِ، ذُلُلاً(4) عَنْ سِيَاقِهِ، سُلُساً(5) فِي قِيَادِهِ».
(آنها از چيزى پيروى كردند كه دل ها در آن، شبيه و هماهنگ بود و قرن ها پى در پى بر آن گذشت و كبر و غرورى را پذيرا شدند كه [بر اثر فزونى] سينه ها با آن تنگ شد)؛ «أَمْراً تَشَابَهَتِ الْقُلُوبُ فِيهِ، وَ تَتَابَعَتِ الْقُرُونُ عَلَيْهِ، وَ كِبْراً تَضَايَقَتِ الصُّدُورُ بِهِ». اشاره به اينكه مسئله كبر و غرور و خطرات و آثار شوم آن، امرى ريشه دار در همه امّت ها و ملّت ها و سرچشمه جنگ هاى خونين و نزاع هاى دامنه دار و انواع جنايات و غفلت ها و بى خبرى ها بوده است. آری برترى جويى ها و تعصّبات كور، چهره تاريخ بشر را تاريك كرده و مهمترين دام شيطان در اعصار و قرون پيشين و در امروز و فرداست.
يكى از شارحان نهج البلاغه (مرحوم مغينه) در شرح خود از فيلسوف معروف انگليسى «راسل» نقل مى كند كه مى گويد: «هر انسانى دوست دارد خدا باشد و عجيب تر اينكه كمتر كسى است كه باور كند اين امر محال است». سپس اين شارح دانشمند مى افزايد: «اين سخن، صحيح است؛ ولى آنها كه آرزو مى كنند خدايى كنند و به آن نمى رسند، براى سير كردن درون تشنه خويش از برترى جويى و افتخار به استخوان هاى پوسيده اموات و نياكانشان يا پست و مقامى كه دارند و يا ذكر نامشان در صفحات جرايد بهره مى گيرند».(6)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.