پاسخ اجمالی:
این ایراد بر اهل سنت وارد است، نه شیعه؛ مکتب شیعه در زمان پیامبر(ص) شکل گرفت. طبق آیه «خير البَريّة» و روایاتی که شیعه و سنی نقل کرده، اطلاق لفظ شیعه بر پیروان امام علی(ع) توسط پیامبر(ص) صورت گرفت، اما مسلمانان عصر رسول خدا هرگز «سُنّی» نامیده نمی شدند و «اهل سنّت» با تمام مکاتب کلامی و فقهی و حدیثی و طریقت های صوفیانه اش در قرنهای بعد از صدر اسلام پدید آمدند. ضمن اینکه کمال دین به خبر «ولایت علی(ع)» بود که بعد از نزول آیه اکمال دین در روز غدير فرود آمد و طبق حدیث ثقلین و آیات ابلاغ و اکمال دین و سایر آیات و روایاتی که به پیروی از اهل بیت سفارش کرده، آن اسلامی که در زمان پیامبر کامل شد اسلام به تفسیر و روایت اهل بیت و تشیع است. آن اسلامی که در زمان پیامبر کامل شده است اسلام به تفسیر و روایت امامان اهل بیت است و «تشيع» در حقیقت به معناى پيروى از پيامبر(ص) می باشد. روشن است كه تشيع به اين معنا، عين اسلام است، نه جدا از اسلام. از نظر شیعه اسلام حقیقی همان است که کتاب آن را امامان اهل بیت تفسیر می کند و سنت آن را هم آنها روایت می کند؛ چرا که اهل بیت مصداق اصلی آيه «فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ»؛ (از اهل ذكر سؤال كنيد اگر نمى دانيد) می باشند.
پاسخ تفصیلی:
یک تهمت
یکی از اتهاماتی که به شیعه وارد می کنند ادعای بی اساس پدید آمدن شیعه بعد از وفات پیامبر(صلی الله علیه وآله) می باشد و با توجه به آیه اکمال که نشان می دهد اسلام در اواخر عمر شریف پیامبر کامل شده است، ادعا می کنند شیعه که بعد از وفات پیامبر پدید آمده بر حق نمی باشد! اما این ادعا نه تنها حقانیت شیعه را زیر سؤال نمی برد و خودشان را شامل می شود، بلکه خود از ادله حقانیت شیعه می باشد.
اولویت اهل سنت به این ایراد نسبت به شیعه
این ایراد بر اهل سنت وارد است نه بر «مکتب شیعه» که در زمان پیامبر(صلی الله علیه وآله) شکل گرفت. آیا اهل سنت با عقاید ویژه خود و مکاتب کلامی و فقهی خود در زمان رسول خدا بودند؟! آیا ائمه فقهی اهل سنت در زمان پیامبر(صلی الله علیه وآله) بوده اند و با ایشان زندگی کرده اند و روش و مبنای فقهی خود را از ایشان دریافت کرده اند؟! چیزی که مسلم است مسلمانان عصر رسول خدا «سنی» نامیده نمی شدند، در حالی که – همان طور که در ادامه توضیح خواهیم داد- لفظ شیعه و اطلاق آن بر دوستداران و پیروان علی(علیه السلام) به زمان پیامبر(ص) بر می گردد.
کسانی که خود را پیرو سنت پیامبر می دانند آیا می دانند که لفظ «اهل سنت» سالها بعد از پیامبر ایجاد شده؟! اهل سنت پیرو کدام سنّت هستند در حالی که از نص پیامبر در ماجرای «خلافت» عدول کرده اند؟! آنها چگونه بر منابع حدیثی خود اعتماد می کنند و سنت پیامبر را استخراج می کنند در حالی که حدیث نبوی حدود صد سال به خاطر سیاستی غلط گرد آوری نمی شد و بعد از یک قرن گرد آوری شد؟! به میراثی که از حافظه های پیران فرتوت و یا از نسلی به نسل دیگر منتقل شده چگونه می توان اعتماد کرد؟!
چگونه می توان اهل سنت را پیرو سنت پیامبر دانست، در حالیکه خلفای آنها نقل احادیث پیامبر را ممنوع اعلام کردند و همه احادیثی که از ایشان مکتوب شده بود را آتش زدند و شعار آنها این بود که: «حَسْبُنا كِتابُ الله»(1)؛ (کتاب خدا برای ما کافی است)، غافل از اینکه کتاب خدا را باید با سنت پیامبر(صلی الله علیه وآله) و راهنمایی اهل بیت(علیهم السلام) تفسیر کرد؛ چنانکه در حدیث ثقلین به آن تاکید شده است؟!
با این اوصاف آیا اهل سنّت با همه مکاتب کلامی و فقهی و حدیثی و طریقت هایش مثل اهل حدیث و سنت یا اثریه و اشعریه و معتزله و ماوردیه و ماتریدی و حفنی ها و حنبلی ها و مالکی ها و شافعی ها و طریقت های صوفیان و... در زمان پیامبر بودند؟! آیا عقیده به خلافت برخی خلفا و فضیلت و مراتب آنها در زمان پیامبر هم بود؟! چگونه ادعای نقل فضائل برای خلفا می کنند و آنها را مورد تایید پیامبر(صلی الله علیه وآله) می دانند، درحالیکه اصلا اعتقادی به نقل احادیث پیامبر(صلی الله علیه و آله) نداشتند و برای خلافت هم نظر پیامبر(صلی الله علیه و آله) را هرگز قبول نداشتند؟!
منظور از اهل سنت اگر پیروی از سنت خلفا باشد شاید اطلاق این واژه به آنها درست باشد و گرنه آنها از سنت پیامبر(صلی الله علیه وآله) چیزی باقی نگذاشتند تا بخواهند خود را اهل سنت پیامبر(صلی الله علیه وآله) بنامند. اصطلاح «اهل سنت» هم سالها بعد از تجویز نقل حدیث در زمان عمر بن عبدالعزیز(2) و به صورت اصطلاحی در زمان خلفای عباسی پدید آمد؛ گر چه در عصر معاویه هم گروهی از مسلمانان که هوا خواه عثمان بودند «عثمانی» نامیده می شدند، و دوستداران علی(علیه السلام) «علوی» خوانده می شدند که پیش از این هم به شیعه معروف بودند، ولی در زمان حکومت عباسیان نام عثمانی، نسخ گردید، و علوی هم به نام پیشین خود، یعنی «شیعه» معروف شدند، و دیگران، «اهل سنت» نامیده شدند، و این دو نام پس از آن ادامه یافت.(3)
پیدایش شیعه در زمان پیامبر(صلی الله علیه وآله)
بر خلاف اهل سنت که بطور قطع پس از وفات پیامبر(صلی الله علیه وآله) پدید آمده است، امّا شیعه در زمان حیات پیامبر و توسط خود ایشان پدید آمد و بعد از وفات ایشان هم کسانی که به سفارشات پیامبر(صلی الله علیه وآله) مبنی بر جانشینی امام علی(علیه السلام) جامه عمل پوشاندند و از او پیروی کردند «شیعه» نامیده می شدند.
در حقیقت تشیع همان اسلامی است که پیامبر آورد. شیعه برای نیل حقیقی به نظر پیامبر(صلی الله علیه وآله) و تفسیر دقیق کتاب خدا، از امامان اهل بیت تبعیت می کند تا به درک صحیح و تفسیر دقیق از سنت رسول خدا و تفسیر کتاب خدا برسد. شیعه چون سنت پیامبر را از جایگاه قابل اعتمادی می گیرد، به سنّت رسول خدا نزدیکتر است و چون می خواهد فقط طبق دستور رسول خدا زندگی کند و سخن صحابه را هم تنها در صورتی که از پیامبر(صلی الله علیه وآله) نقل قول کنند و عادل باشند می پذیرد، در همه امور به نص نبوی معتقد است. به همین دلیل ما معتقدیم آن اسلامی که در زمان پیامبر کامل شده است اسلام به تفسیر و روایت اهل بیت است و «اهل سنت واقعی» شیعیان هستند نه مدعیان اهل سنت که نصوص پیامبر و حتی آیات کتاب خدا را در برابر نص سیاسی خلفا کنار می گذارند. به عنوان نمونه در میان اهل سنت کسانی یافت می شوند که می گویند خبر واحد مثل حدیث «پیامبران ارث باقی نمی گذارند»(4) از ابوبکر می تواند حکم قرآن را درباره ارث بردن از انبیا نسخ کند.(5)
شیعه ابتدا در عصر پیامبر(صلی الله علیه وآله) گروه کوچکی بود که بر اساس دوستی با علی(علیه السلام) شکل گرفت و پس از پیامبر با اعتقاد به جانشینی امام علی و بر اساس پایبندی به نص رسول خدا در همه امور، شکل سیاسی به خود گرفت.
به جز آیات و روایات فراوانی از پیامبر(صلی الله علیه وآله) که درباره خلافت و جانشینی امام علی(علیه السلام) نقل شده است و بر اساس آن پیروان امام علی(علیه السلام) در حقیقت از قرآن و سنت پیامبر(صلی الله علیه وآله) پیروی کرده اند، آیات و روایات بسیاری هم وجود دارد که نشان می دهد اطلاق لفظ شیعه بر پیروان امام علی(علیه السلام) توسط خود پیامبر(صلی الله علیه وآله) و در زمان حیات ایشان صورت گرفته است. به عنوان مثال در آیه 7 سوره بینه می خوانیم: «إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّة»؛ (كسانى كه ايمان آوردند و اعمال صالح انجام دادند بهترين خلق خدا هستند).
بسیاری از مفسران شیعه و اهل سنت این آیه را در شأن امیر المؤمنین(علیه السلام) و شیعیان او دانسته اند و روایات فراوانی از پیامبر(صلی الله علیه وآله) نقل می کنند که منظور از این آیه امام علی(علیه السلام) و شیعیان او می باشند. از میان کتب تفسیری اهل سنت می توان به در المنثور(6) و شواهد التنزیل(7) را نام برد و کتب تفسیری شیعه هم بر نزول این آیه درباره امام علی(علیه السلام) و شیعیان او اجماع دارند.
از جمله روایاتی که در ذیل این آیه توسط شیعه و سنی از پیامبر(صلی الله علیه وآله) نقل شده و به شیعیان امام علی(علیه السلام) در آن تصریح شده است عبارت است از: «وَالَّذى نَفْسى بِيَدِه إِنَّ هَذَا وَ شِيعَتَهُ هُمُ الْفَائِزُونَ يَوْمَ الْقِيَامَة...»(8)؛ (قسم به كسى كه جان من به دست او است، اين مرد [اشاره به امام علی(علیه السلام)] و شيعيان او، رستگاران در روز قيامت اند).
در مورد نامگذارى پيروان على به شيعه از سوى پيامبر، چهل روايت در منابع اهل سنت وارد شده است و طبرسى و سيوطى و حاکم نیشابوری فقط برخى از آن ها را نقل كرده اند.(9) به عنوان نمونه سیوطی در تفسیر آیه 7 سوره بینه از پیامبر(صلی الله علیه وآله) نقل می کند: «وَ الَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ، إِنَ هَذَا وَ شِيعَتَهُ لَهُمُ الْفَائِزُونَ يَوْمَ الْقِيَامَة وَ نَزِلت «إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّة»»(10)؛ (قسم به كسى كه جان من به دست او است، اين مرد [اشاره به امام علی(علیه السلام)] و شيعيان او، رستگاران در روز قيامت اند، سپس آیه خیر البریه نازل شد).
و در روایت دیگری نقل می کند: «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه) لِعَلِيٍّ: هُوَ أَنْتَ وَ شِيعَتُكَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ رَاضِينَ مَرْضِيِّينَ»(11)؛ (پیامبر(صلی الله علیه وآله) به علی(علیه السلام) فرمود: خیر البریه تو و شیعه توست که در روز قیامت از خدا راضی اند و خدا از آنها راضی است).
با این توضیحات ادعای پدید آمدن شیعه بعد از وفات پیامبر(صلی الله علیه وآله) و بر حق نبودن آنها بخاطر اکمال دین در زمان حیات پیامبر(صلی الله علیه وآله)، حتی طبق نظر علمای اهل سنت قابل قبول نیست.
منظور از آیه «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ»، ولایت امام علی(علیه السلام) می باشد
نکته دیگر در مورد آیه اکمال دین این است که این آیه برخلاف آنچه ادعا شده یکی از مهمترین دلائل حقانیت شیعه می باشد و شیعه معتقد است که کمال دین به خبر «ولایت امام علی»(علیه السلام) بود که بعد از نزول آیه 3 سوره مائده: «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ...» در روز غدير فرود آمد؛ همان روز كه پيامبر(صلى الله عليه و آله) با تعيين معمار آينده اسلام، دين را به حد كمال رساند. مقصود از تكميل در این آیه، تكميل فروع نيست؛ زيرا پس از اين آيه، آيات و رواياتى درباره احكام و فروع آمده است. بلكه مراد تكميل در اصول و اركان بوده است و با تعیین جانشین پیامبر(صلی الله علیه وآله) دین تکمیل شده است.(12)
علاوه بر شیعه جماعت بسیارى از علماى اهل سنّت نیز، روایت نزول آیه اکمال دین در روز هجدهم ذى حجّه در سرزمین غدیر خم را در کتاب هاى خود نقل کرده اند؛ افرادی همچون آلوسی(13) و سیوطی(14) و ... .(15)
ضمن اینکه اهل سنت اجماع دارند که پیامبر(صلی الله علیه وآله) 81 یا 82 روز بعد از نزول این آیه وفات یافتند(16)، از طرفی بسیاری از اهل سنت معتقدند پیامبر(صلی الله علیه وآله) در دهم(17) یا دوازدهم(18) ربیع الاول وفات یافتند، در نتیجه طبق نظر خود اهل سنت نیز مشخص می شود که این آیه در 18 ذی الحجه یعنی روز غدیر نازل شده است و مربوط به ولایت امام علی(علیه السلام) می باشد و تنها در این صورت است که این دو دیدگاه اهل سنت با یکدیگر همخوانی خواهد داشت.(19)
طبق آنچه بیان شد و بر اساس حدیث ثقلین(20) و سایر آیات و روایاتی که به پیروی از اهل بیت سفارش کرده است، آن اسلامی که در زمان پیامبر کامل شده است اسلام به تفسیر و روایت اهل بیت و تشیع است و تشيع در حقیقت به معناى پيروى از پيامبر(صلی الله علیه وآله) و پيروى از آنچه پيامبر(صلی الله علیه وآله) به آن سفارش کرد، می باشد. روشن است كه تشيع به اين معنا، عين اسلام است، نه جدا از اسلام.
از نظر شیعه اسلام حقیقی همان است که کتاب آن را اهل بیت(علیهم السلام) تفسیر می کند و سنت آن را هم اهل بیت(علیهم السلام) روایت می کند. پیروی از چنین تفسیر و روایتی عین اسلام است، چرا که اهل بیت مصداق بارز آيه 43 سوره نحل: «فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ»؛ (از اهل ذكر سؤال كنيد اگر نمى دانيد) می باشند و نیز مصداق آیه تطهیر(21) هستند که خداوند آنان را از هرگونه پلیدی پاک کرده است و از سوی دیگر در آیه 79 سوره واقعه یادآور شده است که حقایق متعالی و معارف مکنون قرآن را جز انسان های مطهّر از پلیدی ها درک نمی کنند: «لا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُون».
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.