جایگاه و اهمّیّت دعا در فرهنگ اسلامی
برگرفته از عرفان اسلامی ج 1 (شرحی جامع بر صحیفه سجادیه)، تحت اشراف آیت الله العظمی مکارم شیرازی
اهمیت فوق العاده دعا در فرهنگ اسلامى
اهمیت فوق العاده دعا در فرهنگ اسلامى
دعا زیباترین رابطه خلق با خالق است.
دعا روح انسان را طراوت مى بخشد و نور امید بر آن مى پاشد.
دعا انسان را به اصلاح خویشتن و تهذیب اخلاق دعوت مى کند.
دعا نزدیکترین و مؤثرترین رابطه انسان با خداست. به هنگام دعا، انسان با تمام وجودش خدا را مخاطب ساخته و از فضل و رحمتش طلب مى کند و با خضوع و تذلل او را مى خواند و خواستههاى خود را بى پرده به عرض او مى رساند.
دعا در فرهنگ اسلامى از مهم ترین عبادات است تا آن جا که خداوند در قرآن مجید پس از امر به دعا و وعده استجابت «وَقالَ رَبُّکُمُ ادْعُونى أَسْتَجِبْ لَکُم» مىافزاید: کسانى که در برابر این رابطه نزدیک خلق و خالق تکبر مى ورزند به زودى با ذلت وارد دوزخ مى شوند: «اِنَّ الَّذینَ یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبادَتى سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرینَ».(1)
و در جایى دیگر از قرآن مجید مىخوانیم: «قُلْ ما یَعْبَؤُا بِکُمْ رَبِّى لَوْلادُعاؤُکُم»(2)؛ (بگو: پروردگارم براى شما ارزشى قائل نیست اگر دعاى شما نباشد).
مرحوم علامه مجلسى در بحارالانوار آورده است که شخصى از امام باقر(علیه السلام) سؤال مىکند: «أَیُّهُمَا أَفْضَلُ کَثْرَةُ الْقِرَاءَةِ أَوْ کَثْرَةُ الدُّعَاءِ قَالَ الدُّعَاءُ أَمَا تَسْمَعُ لِقَوْلِهِ تَعَالَىقُلْ ما یَعْبَؤُا بِکُمْ رَبِّى لَوْ لا دُعاؤُکُمْ»(3)؛ (کدامیک از این دو افضل است: کثرت قرائت قرآن و کثرت دعا. امام(علیه السلام) فرمود: کثرت دعا، آیا آیه شریفه «قُلْ ما یَعْبَؤُا بِکُمْ رَبِّى لَوْ لا دُعاؤُکُمْ» را نشنیدهاى؟).
به هنگام دعا تمام حجاب ها میان خداوند و بندگان برداشته مى شود و انسان، مستقیماً او را مخاطب قرار داده و تمام نیاز هاى خود را با او در میان مى گذارد.
اضافه بر این، شکى نیست که دعا نقش بسیار مؤثرى در تربیت نفوس انسانى و سوق آنها به مراتب کمال دارد که بسیارى از آن غافل اند.
با اینکه خداوند به انسان بسیار نزدیک است «وَنَحْنُ أَقْرَبُ اِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرید»(4) ولى بسیار مىشود که انسان با غفلت و بى توجهى از او فاصله مى گیرد
و دور مى شود. دعا مى تواند این دورى را تبدیل به نزدیکى کند و این فاصله را از میان بردارد چرا که انسان به هنگام دعا، قرب و نزدیکى خود را به خدا کاملاً احساس مى کند.
دعا همچون باران بهارى است که سرزمین دل ها را سیراب مى کند و شکوفه هاى ایمان و اخلاص و عشق و عبودیت را بر شاخسار روح انسان ظاهر مى سازد. دعا نسیم روح بخش قدسى است که همچون دم مسیحا عظم رمیم را به اذن الله حیات مى بخشد.
دعا دریاى مواجى است که گوهر هاى فضایل اخلاقى را در درون وجود انسان پرورش مى دهد.
هر نفسى که با دعا همراه است ممدّ حیات است و مفرّح ذات و هر دلى که با نور دعا قرین است با تقواى الهى همنشین است.
دعا کننده، وصول به مقاصد شخصى یا نوعى خود را از خدا مى طلبد و خداوند تربیت و پرورش روحانى او را از طریق دعا مى خواهد.
از این جا مىتوان گفت: دعا اکسیر اعظم، کیمیاى سعادت، آب حیات و روح عبادت است. همان گونه که در حدیث نبوى آمده است: «الدُّعَاءُ مُخُّ الْعِبَادَةِ وَلا یُهْلَکُ مَعَ الدُّعَاءِ أَحَدٌ»(5)؛ (دعا حقیقت عبادت است و با وجود دعا کسى هرگز گمراه نمى شود).
و در حدیث دیگرى از همان حضرت مىخوانیم: «الدُّعَاءُ سِلاحُ الْمُؤْمِنِ وَعَمُودُ الدِّینِ و َنُورُ السَّمَاوَاتِ وَالاَْرْضِ»(6)؛ (دعا اسلحه مؤمن وستون خیمه دین و نور آسمانها وزمین است).
هنگامى که در شرایط قبولى دعا ـ که در روایات اسلامى آمده است ـ دقت مى کنیم مطلب روشنتر مى شود، چرا که یکى از شرایط اصلى آن توبه و شرط دیگر، استفاده از غذاى حلال و شرط دیگر، امر به معروف و نهى از منکر است.
هنگامى که دعا کننده در پى استجابت دعاى خویش است و به سراغ این سه امر مى رود او را تربیت اخلاقى فوق العاده اى مى کند.
حتى در حدیث دیگرى که مرحوم کلینى در کتاب کافى از امام على بن موسى الرضا(علیه السلام) نقل کرده مىخوانیم که دعا اسلحه پیامبران بود. امام(علیه السلام) فرمود: «عَلَیْکُمْ بِسِلاحِ الاَْنْبِیَاءِ»؛ (به سراغ سلاح پیغمبران بروید)، عرض کردند: «وَمَا سِلاحُ الاَْنْبِیَاءِ»؛ (سلاح انبیا چیست؟) فرمود: «الدُّعَاءُ»(7)؛ (دعا).
درباره اینکه دعا حتى قضاى مبرم الهى را تغییر مى دهد و شفاى هر بیمارى است و انواع بلاها را دفع مى کند و کلید اجابت است و در هر حاجتى باید به در خانه خدا و به سراغ اجابت رفت و همچنین شرایط اجابت و موانع اجابت و آداب دعا و دعا هاى مستجاب و غیر مستجاب و اسباب تأخیر استجابت دعا و مانند آن، روایات زیادى در کلمات معصومین: وارد شده که در حد تواتر است.
بهطور کلى مىتوان گفت که دعا حداقل پنج اثر مثبت و سازنده براى دعاکننده دربر دارد:
1. روح امید را در دعا کننده به وجود مى آورد؛ حتى زمانى که همه درها را به روى خود بسته مى بیند و از همه جا مأیوس مى شود، به فکر کسى مى افتد که هر مشکلى براى او آسان است و نسبت به بندگانش کریم و رحمان و رحیم است، رو به درگاه او مى آورد و حل مشکل خود را از او مى خواهد و امیدوار است به نتیجه مطلوب برسد.
2. به هنگام یأس، از تلاش وکوشش بازمىایستد اما هنگامى که نور امید بر دل او افتاد بر تلاش و کوشش خود مىافزاید و چه بسا این تلاش و کوشش، او را به مقصود برساند.
3. هنگامى که خود را در برابر خداوندى مشاهده مى کند که از همه عیوب پاک و منزه است، سعى مى کند خود را هر چند به صورت ضعیف همانند او کند و از عیوب و رذایل اخلاقى پیراسته سازد.
4. چون طالب اجابت است سعى مىکند شرایط اجابت دعا را که تمام آنها جنبه تهذیب اخلاق دارد فراهم سازد و این فرصتى است براى او تا خود را اصلاح و تهذیب کند.
5. محتواى دعا ها معمولاً سازنده است و سبب تهذیب نفوس و تکامل ارواح و فاصله گرفتن دعا کننده از رذایل اخلاقى مى گردد. به تعبیر دیگر، همه دعا ها داراى پیام هاى مفید و سازنده اند؛ چه کسى است که دعاى مکارم الاخلاق را مى خواند و محتوایش در او اثر نمى گذارد و یا چه کسى است که دعاى کمیل را مى خواند و روح توبه و بازگشت به خدا در او ایجاد نمى شود؟ چه کسى است که دعاى عرفه را مى خواند و مراحل معرفة الله را نمى فهمد و با دریایى از صفات جمال و جلال خدا و معارف والاى مذهب آشنا نمى شود؟ البته این اثر در صورتى است که در مفهوم دعا بیندیشد ور وى جمله جمله آن دقت کند.
در ضمن، دعاها سطح فکر انسان را بالا مى برند و به او مى آموزند که از خداوند چه چیزهایى تقاضا و تمنا کند. این مطلب هنگامى به وضوح براى انسان ثابت مى شود که دعا هاى مأثورى همچون دعاهاى صحیفه سجادیه و دعا هاى معروف دیگر را مور« توجه قرار دهد.
ابن جوزى، یکى از دانشمندان اهل سنت در کتاب خصائص الائمه درباره دعا هاى صحیفه سجادیه مى گوید: ان علىّ بن الحسین زین العابدین له حق التعلیم فى الاملاء و انشاء و کیفیة المکالمة و المخاطبة و عرض الحوائج الى اللّه تعالى فانه لولاه لم یعلم المسلمون کیف یتکلمون و یتفوّهون سبحانه فى حوائجهم فان هذا امام(علیه السلام) علّمهم بأنّه متى ما استغفرت فقل کذا و متى ما استسقیت فقل کذا و متى ما خفت من عدوّ فقل کذا».(8)
بعضى از ناآگاهان معتقدند که دعا کردن مفهوم ندارد چرا که خداوند، حکیم و علیم است و رحمان و رحیم و آنچه مصلحت بندهاش باشد براى او فراهم مى سازد.
به تعبیر دیگر، دعا نمى تواند مقدرات الهى را تغییر دهد چراکه این مقدرات هماهنگ با علم و قدرت او تعیین شده است.
پاسخ این سخن روشن است. شخص دعا کننده هنگامى که رو به درگاه خدا مى آورد و خود را شستشو مى دهد و لایق مواهب جدیدى مى سازد، خداوند این مواهب را به دلیل تغییر حالى که او پیدا کرده است به او مىدهد. به تعبیر دیگر، مواهب الهى تابع لیاقت هاست و علم و حکمت خداوند ایجاب مىکند که به هرکس مطابق آنچه لایق است عنایت کند. بنابراین هنگامى که دعا کننده خود را در مرحله تازه اى از لیاقت قرار مىدهد، الطاف تازه اى شامل حال او مى شود.
به بیانى دیگر، دعا کردن به ویژه با رعایت شرایطش از عوامل ایجاد لیاقت هاى تازه در انسان است.
اضافه بر این، هنگامى که خداوند خودش در جاى جاى قرآن بندگانش را دعوت به دعا مىکند و پیامبر اکرم(صل الله علیه وآله) و امامان معصوم(علیهم السلام)، در روایات بىشمارى آنها را به دعا کردن تشویق مىکنند ذکر این گونه شبهات بسیار بى معناست.
«مُیَسِّرِ بْنِ عَبْدِ الْعَزِیزِ عَنْ أَبِى عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: قَالَ لِى: یَا مُیَسِّرُ ادْعُ وَلا تَقُلْ اِنَّ الاَْمْرَ قَدْ فُرِغَ مِنْهُ اِنَّ عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ مَنْزِلَةً لا تُنَالُ اِلاَّ بِمَسْأَلَةٍ وَ لَوْ أَنَّ عَبْداً سَدَّ فَاهُ وَلَمْ یَسْأَلْ لَمْ یُعْطَ شَیْئاً فَسَلْ تُعْطَ یَا مُیَسِّرُ اِنَّهُ لَیْسَ مِنْ بَابٍ یُقْرَعُ اِلاَّ یُوشِکُ أَنْ یُفْتَحَ لِصَاحِبِهِ»؛ (امام صادق(علیه السلام) به یکى از یارانش به نام میسر فرمود: اى میسر! پیوسته دعا کن و نگو: کار از کار گذشته، زیرا نزد خداوند متعال مقامى است که انسان جز با دعا و درخواست به آن نائل نمى شود. اگر یکى از بندگان خدا دهانش را ببندد و چیزى درخواست نکند چیزى به او داده نخواهد شد بنابراین درخواست کن تا به تو داده شود. اى میسر! هیچ درى را نمىکوبى مگر این که امید است سرانجام گشوده شود).
از این روایت به خوبى استفاده مى شود دعا سبب ارتقاء مقام انسان و در نتیجه سبب اجابت مى شود.(9)
از اینجا پاسخ سخن شبهه مانند دیگرى روشن مى شود و آن اینکه بعضى مى گویند: مقام تسلیم اولیاءالله چنان است که زبانشان از دعا بسته است:
من گروهى مى شناسم ز اولیا *** که دهانشان بسته باشد از دعا
از قضا که هست رام آن کرام *** جستن دفع قضاشان شد حرام
در قضا ذوقى همى بینند خاص *** کفرشان آید طلب کردن خلاص
این سخن نیز علاوه بر اینکه برخلاف آیات قرآن و روایات پیغمبر اکرم و معصومین: است مغالطه اى د ربر دارد که با کمى دقت روشن مى شود زیرا دعا هرگز به معناى اعتراض به خدا نیست، هرگز مخالف تسلیم د ربرابر قضاى الهى نیست، بلکه حقیقت دعا درخواست تغییر شرایطى است که خداوند طبق حکمتش آنها را مقرر مىکند.
لذا مى بینیم که همه انبیاى الهى با داشتن مقام تسلیم و رضا همواره دعا مى کردند و در مشکلات رو به درگاه او مى آوردند.
مفهوم اشعار فوق این است که گروهى از اولیا طالب تکامل و تعالى روحانى که از ناحیه دعا حاصل مى شود نیستند و مى خواهند در مقامات پایینتر بمانند.
به همین دلیل در قرآن مجید مشاهده مى کنیم که پیغمبران خدا در مشکلات دعا مى کردند. آیا آنها از اولیاى الهى نبودند؟
حضرت یوسف(علیه السلام) هنگامى که در فشار درخواست هاى نامشروع زنان مصر قرار گرفت عرض کرد: «رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ اِلَىَّ مِمَّا یَدْعُونَنِى اِلَیْهِ وَاِلاَّ تَصْرِفْ عَنِّى کَیْدَهُنَّ أَصْبُ اِلَیْهِنَّ وَأَکُنْ مِنَ الْجاهِلِینَ»؛ (پروردگارا! زندان نزد من محبوبتر است از آنچه آنها مرا به سوى آن مى خوانند و اگر مکر و نیرنگ آنها را از من بازنگردانى به سوى آنان متمایل خواهم شد و از جاهلان خواهم بود).
و به دنبال آن آمده است: «فَاسْتَجابَ لَهُ رَبُّهُ فَصَرَفَ عَنْهُ کَیْدَهُن»؛ (خداوند دعاى یوسف را به اجابت رساند و مکر و نیرنگ زنان مصر را از او بازگرداند).
حضرت موسى(علیه السلام) هنگامى که دستش از همه جا کوتاه شده بود عرض کرد: «رَبِّ اِنِّى لِما أَنْزَلْتَ اِلَىَّ مِنْ خَیْرٍ فَقِیرٌ»؛ (خدایا! به آنچه بر من نازل کنى نیازمندم) و چیزى نگذشت که دعاى او نیز مستجاب شد.
حضرت ایوب(علیه السلام) هنگامى که گرفتار مشکلات عظیمى شد عرضه داشت: «رَبِّ اِنِّى مَسَّنِىَ الضُّرُّ وَأَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِین»؛ (خداوندا! زیان هایى به من رسیده و تو ارحم الراحمین هستى [آنها را برطرف کن]) و چیزى نگذشت که دعاى او مستجاب شد.
حضرت زکریا(علیه السلام) هنگامى که تا اواخر عمر از فرزند محروم بود از خدا تقاضاى فرزند کرد و خدا دعایش را مستجاب نمود «رَبِّ لا تَذَرْنِى فَرْداً وَأَنْتَ خَیْرُ الْوَارِثِین فَاسْتَجَبْنَا لَه...».
و حتى پیغمبر گرامى اسلام(صل الله علیه و آله) نیز مأمور به دعا بود همانگونه که در آیه 114 سوره طه آمده است «قُلْ رَبِّ زِدْنِى عِلْماً»؛ (بگو: خداوندا! بر علم من بیفزا).
لذا این تفکر که دعا کردن در مقامات عالیه اولیاءالله نیست خیالى بیش نمىباشد.
دعا نیز مانند سایر عبادات آداب و شرایطى دارد که بعضى از آنها لازم و بعضى راجح است و بسیارى از آن غافلاند.
به یقین، زمان دعا، مکان دعا و حالات دعا کننده بسیار متفاوت است.
در حدیثى از پیغمبر اکرم(صل الله علیه و آله) مىخوانیم که کسى از آن حضرت سؤال کرد: اسم اعظم خداوند کدام است؟ پیغمبر(صل الله علیه و آله) فرمود: «کُلُّ اسْمٍ مِنْ أَسْمَاءِ اللَّهِ أَعْظَمُ فَفَرِّغْ قَلْبَکَ مِنْ کُلِّ مَا سِوَاهُ وَادْعُهُ بِأَىِّ اسْمٍ شِئْت»(10)؛ (تمام نام هاى خدا اسم اعظم است قلبت را از غیر او تهى کن و او را به هر اسمى مى خواهى بخوان [که همان، اسم اعظم است]).
ازجمله شرایط استجابت دعا که در بسیارى از روایات وارد شده، دورى از غذاى حرام است تا آن جا که در روایتى آمده است که حضرت موسى(علیه السلام) مردى را دید که به شدت به درگاه خدا تضرع مى کند، دست ها را بالا آورده و به اصرار از خداوند برآمدن حاجاتش را مى خواهد، خداوند به موسى(علیه السلام) چنین وحى کرد: «لَوْ فَعَلَ کَذَا وَکَذَا لَمَا اسْتَجَبْتُ دُعَاءَهُ لاَِنَّ فِى بَطْنِهِ حَرَاماً وَعَلَى ظَهْرِهِ حَرَاماً وَفِى بَیْتِهِ حَرَاما»(11)؛ (این مرد هر قدر چنین و چنان تضرع کند دعایش مستجاب نمى شود زیرا در شکم او حرام است ودر پشت او حرام [حق الناس به گردن اوست] ودر خانه او نیز اسباب حرام است).
و در حدیث دیگرى از پیغمبر اکرم(صل الله علیه و آله) مى خوانیم که فرمود: «أَطِبْ کَسْبَکَ تستجاب دَعْوَتُکَ فَاِنَّ الرَّجُلَ یَرْفَعُ اللُّقْمَةَ اِلَى فِیهِ حَرَاماً فَمَا تُسْتَجَابُ لَهُ أَرْبَعِینَ یَوْماً»(12)؛ (کسب خود را از آلودگى ها پاک کن تا دعاى تو مستجاب شود زیرا انسان هرگاه لقمه حرامى در دهان خود بگذارد تا چهل روز دعاى او مستجاب نمى شود).
از نکات دیگرى که باید به آن توجه داشت این است که اگر انسان چیزى از خدا تقاضا کرد و دعاى او مستجاب نشد مأیوس نگردد بلکه بارها به درگاه او رود و خواسته خود را بخواهد.
در روایتى از امام على بن موسى الرضا(علیه السلام) مى خوانیم: کسى خدمت حضرت آمد و عرض کرد: فدایت شوم! حاجتى دارم که سال هاست از خدا مى خواهم و اجابت نشده و از تأخیر آن در قلب من شک و تردیدى حاصل شده است. امام(علیه السلام) فرمود: «فَقَالَ لِى أَخْبِرْنِى عَنْکَ لَوْ أَنِّى قُلْتُ قَوْلاً کُنْتَ تَثِقُ بِهِ مِنِّى»؛ (به من بگو که اگر من سخنى به تو بگویم از من مىپذیرى؟) او در جواب عرض کرد: فدایت شوم! اگر به قول تو اعتماد نکنم به قول چه کسى اعتماد کنم؟ امام(علیه السلام) فرمود: «فَکُنْ بِاللَّهِ أَوْثَقَ فَاِنَّکَ عَلَى مَوْعِدٍ مِنَ اللَّهِ أَلَیْسَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَتَعَالَى یَقُولُ وَاِذا سَأَلَکَ عِبادِى عَنِّى فَاِنِّى قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ اِذا دَعان»(13)؛ (اکنون که به سخن من اعتماد دارى به سخن پروردگار به طریق اولى اعتماد کن، زیرا خداوند وعده داده است: هنگامى که بندگان من از تو سؤال کنند بگو: من نزدیکم، دعاى دعا کننده را هنگامى که مرا بخواند پاسخ مى گویم).
در منابع اسلامى درباره دعا بحث هاى فراوانى از جهات مختلف آمده است که مجموع آن به یقین کتابى را تشکیل مى دهد؛ ازجمله کسانى که در این وادى بسیار خوب وارد شدهاند عالم ربانى مرحوم محمدتقى مجلسى، پدر بزرگوار علامه محمدباقر مجلسى است که در کتاب ریاض المؤمنین و حدائق المتقین، مسائل مربوط به دعا را آورده است که از نظر اهمیت فهرست وار به آن اشاره مى شود. کسانى که مایل به شرح بیشتر هستند به کتاب مزبور مراجعه کنند.
او نخست درباره فضیلت دعا ازطریق عقل و نقل بحث مى کند سپس به شرایط استجابت دعا مى پردازد از قبیل قلب پاک، امیدوارى به استجابت، رد مظالم و اجتناب از معاصى و توبه از گناه، و گریه و زارى به درگاه خداوند، و حمد وثناى الهى و صلوات بر پیغمبر و آل او:، و ذکر حاجات به صورت مفصل و الحاح و اصرار در دعا.
و در بخش دیگرى به روزى حلال و رد حقوق الناس و دعا کردن به صورت دسته جمعى و دعا در حق دیگران اشاره مى کند.
و نیز در بخش دیگرى انجام دعا را در هر حال، حال تنگدستى و حال غنا مورد توجه قرار مى دهد.
همچنین در بخش دیگرى درباره اوقات استجابت دعا ازجمله دعایى در نیمه شب، ماه مبارک رمضان و ماه شعبان و اوقات متبرکه بحث مى کند.
سپس درباره دعاى کسانى که دعایشان مستجاب مى شود ازجمله شخص روزه دار، زوار بیت الله، پیشواى عادل، و شخص بیمار و دعاى پدر و مادر در حق فرزند ودعا در حق دیگران سخن مى گوید.
و در بخشى دیگر، موانع استجابت دعا را برمى شمرد.
و در تمام این بخش ها تکیه بر روایات معصومین: کرده، نکته هاى جالبى را ذکر مى کند و از مجموع آن استفاده مى شود که مسأله دعا در تعلیمات اسلامى جایگاه فوق العادهاى دارد به گونهاى که به تمام جزئیات آن در روایات اسلامى اشاره شده است.
بار ها دیده مى شود که انسان درباره چیزى دعا مى کند و به درگاه خدا مى رود و اصرار روى اصرار دارد وگاه ماه ها یا سال ها طول مى کشد ولى به اجابت نمى رسد. بعضى در اینگونه موارد ناامید شده و از دعا کردن خود پشیمان مى شوند و گاه شک و تردید به وعده هاى استجابت دعا که در آیات وروایات آمده است در دل آنها آشکار مى گردد.
در حالى که اولاً خداوند، عالم و حکیم و رحیم است و مىداند که گاه آنچه بنده اش از او تقاضا کرده دشمن جان اوست و اگر به اجابت برسد آرامش زندگى او را بر هم مى زند و یا او را از راه خدا به راه هاى خطا و گمراهى مى کشاند. به همین دلیل دعاى او را مستجاب نمى کند که درواقع لطف و مرحمتى در حق او روا داشته است.
اما در عین حال او را دست خالى بر نمى گرداند و به جاى آنچه خواسته بود ودشمن جان او بود مواهبى به او ارزانى مى دارد که باعث نجات و سعادت وخوشبختى اوست.
در روایتى از پیغمبر اکرم(صل الله علیه و آله) مى خوانیم: هر مسلمانى که دعا کند، یا دعایش به اجابت مى رسد یا خداوند به زودى در دنیا حاجت او را بر مىآورد ویا براى آخرتش ذخیره مى کند و یا گناهانش را مى بخشد.(14)
در روایت دیگرى آمده است که گاه در قیامت هنگامى که خداوند پاداش دعا هایى را که در دنیا به اجابت نرسیده بود به مؤمنى مى دهد آرزو مى کند که اى کاش هیچ دعایى از او در دنیا به اجابت نمى رسید تا از پاداش هاى پرارزش آن در قیامت بهره مند مى شد.
از نمونه هاى روشن این مطلب همان داستان ثعلبة بن حاطب انصارى است که در قرآن به آن اشاره شده و در تفاسیر و روایات به طور مشروح آمده که خلاصه اش چنین است:
یکى از یاران پیغمبر(صل الله علیه و آله) به نام ثعلبة بن حاطب که پیوسته در نماز جماعت آنحضرت در پنج وقت حاضر مى شد و مرد فقیرى بود از پیغمبر(صل الله علیه و آله) تقاضا کرد دعا کند که او غنى و ثروتمند شود. پیغمبر(صل الله علیه و آله) به او فرمود: «قَلِیل تُؤَدِّى شُکْرَهُ خَیْرٌ مِنْ کَثِیرٍ لا تُطِیقُه»؛ (مقدار کمى از نعمت هاى الهى که بتوانى حقش را ادا کنى بهتر از مقدار زیادى است که توانایى اداى حق آن را نداشته باشى). آیا بهتر نیست که به پیغمبر خدا تأسى کنى وبه زندگى سادهاى بسازى؟
ولى ثعلبه دست بردار نبود، بار ها درخواستش را تکرار کرد، و سرانجام به پیغمبر(صل الله علیه و آله) عرض نمود: به خدایى که تو را به حق فرستاده سوگند! اگر خدا ثروتى به من عنایت کند تمام حقوق آن را خواهم پرداخت.
پیغمبر اکرم(صل الله علیه و آله) به ناچار براى او دعا کرد (تا عبرتى براى دیگران باشد) چیزى نگذشت که طبق روایتى پسرعموى ثروتمندش از دنیا رفت و او وارث وى بود و ثروت سرشارى به او رسید.
و مطابق روایت دیگرى گوسفندانى خرید که بهسرعت زاد و ولد کردند، آن چنان که نگهدارى آنان در مدینه ممکن نبود. ناچار به آبادى هاى اطراف مدینه رفت و چنان سرگرم زندگى مادى شد که نه تنها در نماز جماعت پیغمبر(صل الله علیه و آله) شرکت نمىکرد بلکه حتى در نماز جمعه نیز حاضر نمىشد.
پس از مدتى پیغمبر اکرم(صل الله علیه و آله) مأمور جمعآورى زکات را نزد او فرستاد تا زکات اموالش را بپردازد ولى او که فردى کم ظرفیت و بخیل بود از پرداخت حق الهى خوددارى کرد و از آن بالاتر این که اصل حکم زکات را زیر سؤال برد، گفت: این حکم همانند جزیه است ما مسلمان شدهایم که جزیه نپردازیم، اگر بنا باشد زکات بدهیم چه فرقى میان ما وغیر مسلمانان خواهد بود؟ هنگامى که این خبر به پیغمبر اکرم(صل الله علیه و آله) رسید فرمود: «یا ویح ثعلبة یا ویح ثعلبة»؛ (واى بر ثعلبة! واى بر ثعلبة!). ودر این هنگام آیه 75 تا 78 سوره توبه نازل شد و معلوم شد آنچه پیغمبر اکرم(صل الله علیه و آله) درباره او پیشبینى مى فرمود واقعیت پیدا کرد.
نظیر این داستان را در طول تاریخ و حتى در دوران زندگى خود درمورد بعضى اشخاص دیده ایم و همین ها سبب مى شود که اگر گاهى دعاى ما مستجاب نمى شود مأیوس نشویم و بدانیم که حکمتى در کار بوده و خداوند لطفى به ما کرده است.
در آغاز دعاى افتتاح نیز اشاره لطیفى به این مسأله شده است، آنجا که عرضه مى داریم: «فَاِنْ أَبْطَأَ عَنِّى عَتَبْتُ بِجَهْلِى عَلَیْکَ وَلَعَلَّ الَّذِى أَبْطَأَ عَنِّى هُوَ خَیْرٌ لِى لِعِلْمِکَ بِعَاقِبَةِ الاُْمُور»؛ (هرگاه دعایى کنم واجابتش به تأخیر بیفتد من به دلیل جهلم در مقام عتاب بر مى آیم در حالى که شاید آنچه اجابتش به تأخیر افتاده براى من بهتر بوده است زیرا تو از عاقبت کارها آگاهى [و من ناآگاهم]).
آرى! همه دعا ها در واقع مستجاب مى شود ولى هر کدام به صورتى آثارش به ما مى رسد.
مقالات مرتبط:
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.