پاسخ اجمالی:
در سوره «کهف» به داستان حضرت موسی(ع) و حضرت خضر(ع) اشاره شده است. در این داستان حضرت موسى(ع) براى فراگرفتن علوم تازه اى نزد حضرت خضر(ع) آمد و از او تقاضا كرد تا از علومى كه خدا در اختيارش گذارده چيزى به ايشان بياموزد، ولی ناشکیبایی و بی صبری حضرت موسی(ع) سبب شد که تنها سه نکته مهم را در اين زمينه بياموزد، در حالى كه اگر صبر و حوصله بيشترى داشت هزاران نكته از اسرار علم برايش فاش مى شد.
پاسخ تفصیلی:
در سوره «کهف» به داستان حضرت موسی(ع) و حضرت خضر(ع) اشاره شده است. در اين داستان پر از نكات آموزنده و انسان ساز، آمده است: حضرت موسى(عليه السلام) براى فرا گرفتن علوم تازه اى نزد حضرت خضر(عليه السلام) آمد و از او تقاضا كرد تا از علومى كه خدا در اختيارش گذارده، چيزى به ايشان بياموزد؛ زيرا اين علوم، غير از «علم شريعت» بود كه حضرت موسى(عليه السلام) بر آن آگاهى كامل داشت. اين علوم مربوط به اسرار تكوينى حوادث مختلف جهان بود، ولى به هر حال حضرت خضر(عليه السلام) كه از بى صبرى حضرت موسى(عليه السلام) در برابر اين آموزش نگران بود، به او چنين گفت: «قَالَ اِنَّكَ لَنْ تَسْتَطِيعَ مَعِىَ صَبْراً * وَ كَيفَ تَصْبِرُ عَلَى مَا لَمْ تُحِطْ بِهِ خُبْراً»(1)؛ (تو هرگز نمى توانى با من شكيبايى كنى * و چگونه مى توانى در برابر چيزى كه از رموزش آگاه نيستى شكيبا باشى). حضرت موسى(عليه السلام) به حضرت خضر(عليه السلام) قول داد كه صابر و شكيبا باشد؛ ولى حوادث و پيش آمدها چنان عجيب و تكان دهنده بود كه پيمانه صبر حضرت موسى(عليه السلام) - كه از اسرار آن آگاه نبود - لبريز شد و دو بار زبان به اعتراض بر حضرت خضر(عليه السلام) گشود، حضرت خضر(عليه السلام) نيز پيمانش را در مورد صبر و شكيبايى يادآور گشت و موسى(عليه السلام) عذرخواهى كرد، ولى بار سوّم، براى هميشه از او جدا شد.
اين داستان عجيب، مطالب زيادى را به ما مى آموزد، كه تنها يك بخش از آن مربوط به بحث ما است و آن اين كه اگر حضرت موسى(عليه السلام) صبر و شكيبايى بيشترى داشت، به اسرار تازه اى راه مى يافت و اين ناشكيبايى او سبب شد كه تنها سه نكته مهم را در اين زمينه بياموزد، در حالى كه به گفته يكى از مفسران معروف، اگر صبر و حوصله بيشترى داشت، هزاران نكته از اسرار علم برايش فاش مى شد.(2) به اين ترتيب صبر و شكيبايى يكى از كليدهاى علم و آگاهى است. ممكن است سؤال شود كه آيا پيامبران، آگاه ترين افراد زمان خود نيستند؟ پس چگونه حضرت موسى(عليه السلام) به خاطر فرا گرفتن علومى به دنبال حضرت خضر(عليه السلام) شتافت و قبل از اين كه بيش از چند نكته بياموزد، حضرت خضر(عليه السلام) او را از خويش جدا ساخت؟
پاسخ اين سؤال روشن است؛ هر پيامبرى بايد دانشمندترين و آگاه ترين فرد نسبت به قلمرو مأموريتش در نظام شريعت باشد و حضرت موسى(عليه السلام) چنين بود؛ ولى قلمرو مأموريت حضرت خضر(عليه السلام) مربوط به عالم تكوين بود و كارهايش همچون ملائكه «مُدَبِّراتِ اَمْراً»؛ (مأموران تدبير در جهان آفرينش) بود. به همين دليل كارهايى كه از حضرت خضر(عليه السلام) سر مى زد و به ظاهر با موازين شرع هماهنگ نبود، سبب شد فرياد اعتراض حضرت موسى(عليه السلام) بلند شود و هنگامى كه حضرت خضر(عليه السلام) اسرارش را شرح داد، همه را پذيرفت. اصولاً قوانين حاكم بر جهان تكوين با آن چه در جهان تشريع است، گرچه سرانجام به يك نتيجه منتهى مى شود، ولى در ظاهر از هم جداست و از همين رو، دوستى و همراهى حضرت خضر(عليه السلام) و حضرت موسى(عليه السلام) مدت كوتاهى بیش طول نكشيد. ممكن است بعضى از پيامبران و هم چنين امامان(عليهم السلام) به اسرار تكوين نيز آگاه باشند همانند پيامبر اسلام(صلى الله عليه و آله) و ائمه معصومين(عليهم السلام) كه از روايات استفاده مى شود؛ ولى اين امر در نبوت و رسالت پيامبران و امامت ائمه معصومين(عليهم السلام) ضرورتى ندارد؛ زيرا يك فضيلت است، نه شرط رسالت و امامت.(3)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.