پاسخ اجمالی:
حديث غدير از صحابه و تابعين در منابع معتبر اهل سنت نقل شده و اگر در سقیفه به آن احتجاج نشده به خاطر این است که احتجاج در سقيفه ممکن نبود. چون علی(ع) و يارانش در تدارک غسل و دفن پيامبر بودند و عدّه اي نيز در سپاه اسامه بودند. کسانی هم که در سقيفه گرد آمده بودند برای کسب امتياز قوم و قبيله خود شتافته بودند؛ لذا برای حق احتجاج نکردند. امّا درباره حقانیت حضرت علی(ع) احتجاجهای بسیاری از امام علی و اهل بيت(ع) در طول تاريخ نقل شده است.
پاسخ تفصیلی:
شیعیان معتقدند که حضرت علی(علیه السلام) در زمان رسول خدا(صلی الله علیه وآله) طی حوادثی متعدد و از همه مهم تر در حادثه غدیر توسط پیامبر به عنوان خلیفه انتخاب و به عموم مسلمانان معرفی شده است. امّا عدّه ای می گویند که بعد از وفات پیامبر(ص) و هنگامی که بزرگان اصحاب آن حضرت، در سقیفه گرد هم آمده بودند تا رهبری برای جامعه اسلامی برگزینند، علی(ع) به اولویت و شایستگی خود برای تصدّی این عنوان هیچ اشاره ای نکرد. حال چگونه ممکن است که – طبق ادعای شیعه – چنان بیاناتی از پیامبر(ص) درباره جانشینی حضرت علی(ع) صادر شده باشد و در عین حال حضرت علی(علیه السلام) هیچ بهره ای از آنها برای اثبات حقانیت خود در جلسه انتخاب جانشین پیامبر نبرده باشد؟!
قبل از پاسخ به این شبهه لازم به ذکر است که حديث غدير با همان دلالت مورد ادعای شيعه از صحابه و تابعين در منابع معتبر اهل سنت نقل شده است و اين موضوع مورد اتّفاق عموم فرق مسلمين است و گمان نمی رود كه دانشمندان اهل سنّت نيز در ثبت و ضبط و روايت اين حديث از اماميّه دست كمى داشته باشند؛ چه آنان نيز اين واقعه را محقّق دانسته و به صحت آن معترف و به تواتر آن اذعان دارند. مگر افراد قليل و ناچيزى كه از روى تعصّب كور كورانه نسبت به اين واقعه سخنانى به ياوه گفته اند! آیا اين اقليّت ناچيز در نظر نیاورده اند كه اكثريت كامل دانشمندان و مطّلعين از اهل فنّ حديث و تاريخ اين حديث را مسلّم و ترديد ناپذير دانسته اند؟!(1) خلاصه آنكه اين موضوع (حادثه غدير خم) در نظر علماى اهل سنّت نيز ثابت و محقّق است و از متواترات و مسلمات است.(2)
امکان احتجاج امير المومنين(علیه السلام) در سقیفه؟
امام علی(علیه السلام) در سقيفه به حدیث غدیر احتجاج نکرد، چون احتجاج در سقيفه ممکن نبود؛ چرا که علی(علیه السلام) و ياران او در تدارک غسل و دفن پيامبر(صلی الله علیه وآله) بودند و در سقیفه حضور نداشتند.
کسانی هم که در سقيفه گرد آمده بودند، براي کسب امتياز قوم و قبيله خود شتافته بودند. از انصار که اهل مدینه بودند کسى جز رهبران و بزرگان شان حضور نداشتند. از مهاجرین جز سه یا چهار نفر به عنوان «قریش» در سقیفه حضور نداشتند. بعضى نیز مردم را مورد تهدید و ارعاب قرار داده بودند تا خبر وفات پیامبر(صلى الله علیه وآله) را بازگو نکنند.(3) بسیارى از اصحاب نیز به دستور رسول خدا(ص) در سپاه اسامه و در پایگاه «جرف» اقامت داشتند. لذا در آن وقت بیشتر مسلمانان از سقیفه و ماجرا های آن دور و بی خبر بودند.
بنابراین کنفرانس سقیفه در بى خبری افرادى مانند: امام على(علیه السلام)، ابن عباس و سایر بنى هاشم، مقداد، سلمان، ابوذر، عمار، و بسیارى دیگر از بزرگان صحابه برگزار شد. در آن هنگام که اهل سقیفه ابوبکر را به مسجد بردند و برخی از مردم را به بیعت طلبیدند و مردم نیز ـ خواسته یا ناخواسته ـ براى بیعت با او به مسجد مى آمدند، على(علیه السلام) و یارانش هنوز از غسل و کفن پیامبر(صلی الله علیه وآله) دست برنداشته بودند که به سوى سقیفه بشتابند و در امر خلافت نزاع کنند! وقتى که آنان از غسل و کفن فارغ شدند، کار تمام شده بود و ابوبکر بر کرسى خلافت تکیه داده بود. در آن هنگام هر کس از بیعت سرباز مى زد، جزو فتنه انگیزانى به شمار مى رفت که مى بایست مسلمانان با او به نبرد برخیزند و حتى اگر لازم شد او را به قتل برسانند! از همین روى مى بینیم عمر، سعد بن عباده را تهدید به قتل کرد و فریاد برآورده بود که: «اقتلوه قتله الله!»؛ (او را بکشید؛ خدا او را بکشد!). این فقط به این خاطر بود که سعد، از بیعت با ابوبکر خوددارى کرده بود.(4)
احتجاج هاي امير المومنين و اهل بيت در طول تاريخ:
گرچه امام علی(علیه السلام) در سقیفه فرصت پیدا نکرد تا از خود دفاع کند و به حدیث غدیر و سایر ادله ای که دلالت بر انتخاب او برای خلاف داشت احتجاج کند، ولی بعد از این جریان بارها به این حدیث توسط امیرالمؤمنین(علیه السلام) و سایر اهل بیت(علیهم السلام) و برخی از صحابه و تابعین احتجاج شده است. از جمله این احتجاج ها که شیعه و سنی آنها را نقل کرده اند می توان موارد ذیل را عنوان کرد:
1) اوّلين احتجاج به اين حديث، از سوی خود أمير المؤمنين(عليه السّلام)، پس از رحلت رسول اللّه(صلّى اللّه عليه و آله) در مسجد در حضور جمعيّت در وقتى كه از طرف دستگاه ابوبكر و عمر، آن حضرت را براى بيعت به مسجد آوردند، صورت گرفته است. در كتاب «سليم بن قيس هلالى كوفى» آمده است: امام علی(ع) در جمع مهاجرین و انصار و خطاب به ابوبکر فرمود: «يَا مَعْشَرَ الْمُسْلِمِينَ وَ الْمُهَاجِرِينَ وَ الْأَنْصَارِ أَنْشُدُكُمْ اللَّهَ أَسَمِعْتُمْ رَسُولُ اللَّهِ(ص) يَقُولُ يَوْمَ غَدِيرِ خُمٍّ كَذَا وَ كَذَا؟...»(5)؛ (اى جماعت مسلمين و مهاجرين و أنصار، شما را به خداوند سوگند مى دهم آيا شما شنيديد كه: رسول خدا(صلّى اللّه عليه و آله) در روز غدير خمّ چنين و چنان گفت؟...[سپس حضرت ماجرای غدیر را مفصل بیان نمود و همه در پاسخ گفتند: آری.]).
2) احتجاج دوم در روز تشکیل شدن شورایی است كه عمر براى تعيين خليفه پس از خود ترتيب داد و امام علی(علیه السلام) به صراحت در آن شورا به حدیث غدیر احتجاج کردند و همه آن را قبول داشتند.(6)
این جریان را حموینى در «فراید السّمطین» در باب 58 و ابن حاتم در «درُّ النّظیم» و ابن ابى الحدید در «شرح نهج البلاغه» نقل کرده اند. همچنین ابن حجر در «الصواعق» همین مضمون را از دارقطنى نقل نموده است.(7)
3) احتجاج سوّم خطبه اى است كه أمير المؤمنين(عليه السّلام) در زمان خلافت عثمان، در مسجد رسول خدا(صلّى اللّه عليه و آله) ايراد فرموده اند در محضر دويست نفر از مهاجر و أنصار كه هر يك فضيلتى براى قريش و أنصار بيان مى كرده اند و از حضرت أمير المؤمنين(عليه السّلام) كه در آن مجمع بوده اند مى خواهند كه ايشان هم سخن گويند. آنگاه حضرت به طور مفصّل مزايا و خصائص أهل بيت و خودشان را بيان مى كنند و آن جماعت هم يكايك را تصديق مى كنند. از جمله آن فضایل، استشهاد حضرت علی(ع) به حديث غدير است.(8)
در کتاب «الغدیر» بحث جامعى پیرامون «مناشده»؛ (استدلال) امیرمؤمنان على(علیه السلام) به حقانیت خود بر اساس حدیث غدیر در موارد متعدّد دیگرى از جمله در زمان خلافت خودش، روز جنگ جمل، در کوفه، در روز جنگ صفین و... با مدرک وسیع و گسترده اى ذکر شده است. همجنین شانزده مورد دیگر از احتجاجات فاطمه زهرا(علیها السلام) و امام حسن(علیه السلام) و امام حسین(علیه السلام) و جمعى از صحابه و غیر صحابه نقل شده که نشان مى دهد استدلال به این حدیث در قرون مختلف، مورد توجّه بوده است. هر چند سیاست هاى خاصّى که بر این مساله در هر زمان حاکم بوده مى کوشیده است که آن را تا حدّ ممکن کم رنگ نشان دهد.(9) این سیاست ها و توطئه بر عليه روايات احتجاج و سایر روایاتی که به ولایت اهل بیت(علیهم السلام) اشاره دارد، در زمان حکومتهاي بني اميه و بني عباس بیشتر بوده است.
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.