پاسخ اجمالی:
بينش الهيون با بينش ماديون و منكران معاد درباره مرگ، زمين تا آسمان متفاوت است. مادى ها مرگ را يك عالم ظلمانى و بسيار تاريك و عالمى كه همه چيز با آن پايان مى گيرد و همه آرزوها و كوشش هاى انسان پايان مي پذيرد مي دانند؛ ولى الهيين به مرگ همان گونه مى نگرند كه به تولد جنين از شكم مادر. جنين در واقع مى ميرد و زندگى درون شكم مادر را از دست مى دهد و در همان حال به جهانى وسيعتر گام مى نهد. مرگ نيز يك تولد ثانوى است و انسان از طريق مرگ از محيط محدود زندگى اين جهان به عالمى بسيار گسترده تر گام مى گذارد.
پاسخ تفصیلی:
شك نيست كه بينش الهيين و معتقدين به معاد در مورد مرگ با بينش ماديين و منكران معاد، زمين تا آسمان متفاوت است و اين دو ديدگاه است كه در زندگى فردى و اجتماعى انسان اثر مى گذارد و روش هاى اين دو گروه را با يكديگر متفاوت مى سازد. مادى ها مرگ را يك عالم ظلمانى و بسيار تاريك، عالمى كه همه چيز با آن پايان مى گيرد و خاتمه همه آرزوها و تلاش ها و كوشش هاى انسان است مي دانند. با اين حال جاى تعجّب نيست كه انسان مادى از بيم مرگ برخود بلرزد و حتی انديشه آن شهد شيرين زندگانى را در كامش تلخ تر از زهر كند.
جاى تعجب نيست كه آنها جز از طريق فشارهاى فردى و اجتماعى به ايثار و فداكارى تن در ندهند؛ چراكه بعد از ايثار چيزى نيست كه بتواند جانشين آن شود يا به تعبير ديگر هدف نهايى ايثار را تشكيل دهد. جاى تعجّب نيست كه آنها زندگى را پوچ و بى معنا بشمرند؛ چراكه اگر مرگ پايان همه چيز باشد زندگى اين جهان كه مجموعه اى از كارهاى تكرارى سطح پايين همچون خوردن و خوابيدن و درآوردن و مصرف كردن است، هرگز نمى تواند به عنوان يك «هدف والا» روح انسانى را سيراب كند و لذا گروهى از آنان دست به انتحار مى زنند و آن را يك انتخاب صحيح براى پايان دادن به اين «تكرار مكررات بى معنا» مى شمرند! آن را عين عقل و منطق مى دانند و زنده ماندن را نوعى حماقت و نادانى و ذلّت! ولى الهيون و معتقدان به معاد، به مرگ همان گونه مى نگرند كه به تولد جنين از شكم مادر؛ جنين در واقع مى ميرد، يعنى زندگى درون شكم مادر را از دست مى دهد، ولى درست در همان حال به جهانى وسيع تر و گسترده تر كه در مقايسه با محيط محدود و ظلمانى شكم مادر عالمى است مملو از مواهب و زيبايى ها، گام مى نهد.
مرگ نيز يك تولد ثانوى است و انسان از طريق مرگ از محيط محدود زندگى اين جهان به عالمى بسيار گسترده تر گام مى گذارد.
مسلماً اگر جنين بداند كه بعد از تولد به كجا قدم مى نهد از آغاز براى تولد لحظه شمارى مى كند، هرگز وحشتى از آن به خود راه نمى دهد، هرگز عالم جنين را بى معنا و پوچ نمى شمرد، هرگز از ايثار و فداكارى در اين راه مضايقه اى ندارد.
كوتاه سخن اينكه بينش انسان در مورد مرگ به عنوان «دريچه اى به سوى عالم بقاء» تمام زندگى او را به رنگ تازه اى در مى آورد و به آن مفهومى دلپذير مى دهد و او را از سرگردانى و بدبينى و حيرت و احساس پوچى و بى هدفى كه رنج ناشى از آن بسيار جانكاه است رهايى مى بخشد.(1)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.