پاسخ اجمالی:
در منطق قرآن و روایات، وجود و عدم اشیاء، بوسیله آثار آنها شناخته مى شود، این كه در قرآن به پیامبر(ص) می فرماید: «تو نمى توانى سخنت را به گوش مردگان برسانى، و نمى توانى كران را در حالی که پشت مى كنند فرا بخوانى»، فهميده مي شود كه منظور از مردگان و كران در اينجا افرادى هستند كه ظاهراً زنده و داراى گوش شنوا هستند؛ امّا چون عكس العمل مناسبى در برابر دعوت پيامبر(ص) نشان نمى دهند، در زمره مردگان و كران محسوب شده اند.
پاسخ تفصیلی:
معمولا وجود و عدم اشياء را با عينيّت آنها در خارج و عدم آن محاسبه مى كنند؛ ولى در منطق «قرآن مجيد» و روايات اسلامى وجود و عدم اشياء با آثار آنها محاسبه مى شود. زندگانِ بى اثر، در صف مردگانند و مردگانِ زنده ياد، در صف زندگان. «قرآن مجيد» بارها روى اين مطلب تأكيد كرده است. گاه به پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) مى فرمايد: «إِنَّكَ لَا تُسْمِعُ الْمَوْتَى وَ لَا تُسْمِعُ الصُّمَّ الدُّعَاءَ إِذَا وَلَّوْا مُدْبِرِينَ»(1)؛ (به يقين تو نمى توانى سخنت را به گوش مردگان برسانى و نمى توانى كران را هنگامى كه روى برمى گردانند و پشت مى كنند فرا بخوانى). مسلّم است كه منظور از مردگان و كران در اينجا افرادى هستند كه ظاهراً زنده و داراى گوش شنوا مى باشند؛ امّا چون عكس العمل مناسبى در برابر دعوت پيامبر(ص) نشان نمى دهند، در زمره مردگان و كران محسوب شده اند.
و در جاى ديگر مى فرمايد: «وَ مَا عَلَّمْنَاهُ الشِّعْرَ وَ مَا يَنْبَغِي لَهُ إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ وَ قُرآنٌ مُبِينٌ * لِيُنْذِرَ مَنْ كَانَ حَيّاً»(2)؛ (ما شعر به او تعليم نداديم و سزاوار او نيست، اين [كتاب آسمانى] فقط ذكر و قرآن مبين است * تا افرادى را كه زنده اند، بيم دهد).
اميرمؤمنان على(عليه السلام) به كميل بن زياد فرمود: «هَلَكَ خُزَّانُ الْأَمْوَالِ وَ هُمْ أَحْيَاءٌ، وَ الْعُلَمَاءُ بَاقُونَ مَا بَقِيَ الدَّهْرُ: أَعْيَانُهُمْ مَفْقُودَةٌ، وَ أَمْثْالُهُمْ فِي الْقُلُوبِ مَوْجُودَةٌ»(3)؛ (ثروت اندوزان مرده اند در حالى كه ظاهراً زنده اند! ولى دانشمندان، تا دنيا برقرار است، زنده مى مانند: جسم آنها از ميان مردم بيرون رفته؛ ولى چهره آنان در آينه دلها نقش بسته است).
اگر با اين مقياس قرآنى و روايى، اشخاص و افراد و تمدّن ها و برنامه ها را بسنجيم، جهان چهره ديگرى در نظر ما خواهد داشت و بايد هم مقياس سنجش، همين باشد؛ چرا كه موجودِ زنده چيزى است كه داراى آثار حيات است؛ آن كس و آن چيز كه آثار حيات نداشته باشد، در واقع مرده است و اگر مردگانى بعد از حيات خود آثار وجودى نشان دهند، تا آن زمان كه آثار وجود آنها در جامعه بشرى است، در زمره زندگان محسوب مى شوند. شهيدانِ راه خدا چون آثارشان باقى است، زنده و جاويدانند (گذشته از زندگى برزخى بهشتى).
و ظالمانِ بيدادگر كه جز تباهى و فساد و ويرانى و مرگ اثرى ندارند، به يقين در صف مردگان مى باشند. اگر حضرت علي(عليه السلام) گروهى از مردم كوفه و عراق را به عنوان «أَشْبَاحٌ بِلَا أَرْواحٌ» و ناظران نابينا و شنوندگان كر، معرّفى مى كند به خاطر پيروى از همين منطق و همين فلسفه اسلامى است.(4)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.