پاسخ اجمالی:
يكي از ويژگي هاي متقین جهاد با نفس است؛ زیرا قرآن نفس را دشمن انسان می داند. امام صادق(ع) در این مورد می فرماید: «قلب را دوست خود و نفس خود را دشمن قرار ده». آری مبارزه با نفس جهاد اکبر و واجب می باشد و تنها کسی که مالک نفسش باشد می تواند از راه های تاریک و شبهات دوری کند و از جهنم در امان بماند. لذا امام سجاد(ع) از نفسش که امر به بدی و معصیت می کند به خدا شکایت می کند.
پاسخ تفصیلی:
امام علي(عليه السلام) در خطبه متقين، يكي از ويژگي هاي ايشان را جهاد با نفس مي شمارد و مي فرمايد: «اِنْ استَصْعَبَتْ عَلَيهِ نَفْسُهُ فِيمَا تَكْرَه لَم يُعطِهَا سُؤلَها فِيمَا تُحِبُّ»؛ (هرگاه نفس او در انجام وظائفى كه خوش ندارد سركشى كند، او هم از آنچه دوست دارد محرومش سازد). در اين فراز مولى به مجاهدت نفسانى متقين مى پردازد كه از معاصى كراهت و به حسنات شوق دارند، برخلاف نفس اماره كه از حسنات كراهت و به معاصى شوق دارد.
مخالفت متقين با اميال نفسانى به خاطر آگاهى آنها به اين است كه نفس، دشمن ترين دشمنان است: «اَعْدَى عَدُوِّكَ نَفْسُكَ الَّتِى بَينَ جَنْبَيكَ».(1) آنها مى دانند كه دشمن به هيچ وجه خير و صلاح آنها را نمى خواهد و از اين رو با آن مبارزه مى كنند!
امام صادق(عليه السلام) به مردى فرمودند: «اِجعَل قَلبَكَ قَرِيناً بِرّاً وَ وَلَداً وَاصِلاً وَ اجعَل عِلمَكَ وَالِداً تَبِعَهُ وَ اجعَل نَفسَكَ عَدُوّاً تُجَاهِدُهُ وَ اجعَل مَا لَكَ عَارِيَةً تَرُدُّهَا»(2)؛ (قلب خود را رفيق و همنشين نيك و فرزند رسيده [و صالح] قرار ده، و علم خود را پدرى كه متابعتش مى كنى قرار ده، و نفس خود را دشمنى كه با آن مجاهدت مى كنى قرار ده، و آنچه از اموال و غيره به دست تو است عاريتى قرار ده كه[به صاحب اصليش] رد خواهى كرد).
و نيز مرحوم صدوق نقل كرده كه از كلمات رسول الله(صلی الله علیه و آله) اين بود: «اَلشَّدِيدُ مَنْ غَلَبَ نَفْسَهُ»(3)؛ (انسان محكم و قوى كسى است كه بر نفسش غلبه كند).
مفضل بن عمر گفت: امام صادق(عليه السلام) فرمودند: «مَنْ لَمْ يَكُن لَهُ وَاعِظٌ مِنْ قَلبِهِ وَ زَاجِرٌ مِنْ نَفسِهِ وَ لَم يَكُنْ لَهُ قَرِينٌ مُرشِدٌ اِسْتَمكَنَ عَدُوُّ مِن عُنُقِهِ»(4)؛ (كسى كه براى او پند دهنده و واعظى از درون قلبش و نهى كننده اى از درون نفسش نباشد، و راهنمائى مصاحب او نباشد دشمن او قدرت پيدا مى كند كه گردنش را بگيرد).
و اين جهاد و مبارزه نفسانى همان جهاد اكبر است كه از امام صادق(عليه السلام) نقل شده كه نبىّ اكرم(صلی الله علیه و آله) لشكرى را به جنگى فرستادند وقتى بازگشتند، فرمودند: «مَرحَباً بِقَومٍ قَضَوا اَلجِهَادَ الاَصغَرَ وَ بَقِىَ عَلَيهِمُ الجِهَادُ الاَكبَرُ فَقِيلَ: يَا رَسُولُ اللهِ(صلی الله علیه و آله) مَا الجِهَادُ الاَكبَرُ قَالَ جِهَادُ النَّفسِ»(5)؛ (آفرين به گروهى كه جهاد اصغر را تمام كردند و باقى ماند بر آنها جهاد و جنگ بزرگترى، پس گفته شد: يا رسول الله(صلی الله علیه و آله)[اين همه سختى و مشقت و مجروح و كشته در جنگ است چه چيزى بالاتر از اين است؟] جهاد اكبر چيست؟ فرمودند: جهاد و مبارزه با نفس!).
«شعيب عقرقوقى» از امام صادق(عليه السلام) نقل كرد كه فرمودند: «مَنْ مَلِكَ نَفسَهُ اِذَا رَغِبَ وَ اِذَا رَهِبَ وَ اِذَا اِشتَهَى، وَ اِذَا غَضِبَ وَ اِذَا رَضِىَ حَرَّمَ اللهُ جَسَدَهُ عَلَى النَّارِ»(6)؛ (كسى كه مالك نفس خود شد و وقتى او اراده كرد يا ترسيد يا اشتها و ميل داشت يا غضبناك و راضى از چيزى شد، آن را كنترل كرد خداوند بدنش را بر آتش حرام كرده است).
مولى على(عليه السلام) در نهج البلاغه مى فرمايند: «لَاتُرَخِّصُوا لِاَنْفُسِكُم فَتَذْهَبَ بِكُمُ الرُّخَصُ فِيهَا مَذَاهِبُ الظُّلمَةِ»(7)؛ (مسامحه و سهل انگارى در مورد نفوس خود نكنيد كه اين سهل انگاري ها در مورد نفس، شما را به راه هاى تاريك مى كشاند).
در ذيل كلام فوق مرحوم خوئى در شرح خود، اين روايت را از امام صادق(عليه السلام) آورده است كه: «اَقْصِر نَفْسَك عَمَّا يَضُرُّهَا مِنْ قَبلِ اَنْ تُفَارِقَكَ و اِسْعَ فِى فِكَاكِهَا كَمَا تَسعَى فِى طَلَبِ مَعِيشَتِكَ فَاِنَّ نَفسَكَ رَهِينَةٌ»؛ (نفس خود را از آنچه ضرر به آن مى رساند دور كن قبل از اين كه از تو جدا شود، و در آزادى آن[از اسارت شهوات] تلاش كن، چنانكه در طلب روزى خود تلاش مى كنى؛ زيرا نفس تو مرهون و بسته به عمل تو است[اگر عمل تو صالح باشد، نفس تو سالم خواهد بود، و اگر عمل تو طالع و فاسد باشد نفس تو نيز ناسالم است]).
سپس مرحوم خوئى ادامه مى دهد(8) كه مراد از «ترخيص» براى نفس در كلام مولى ظاهراً مساهله و مسامحه است و احتمال دارد مراد رخصت دادن و اجازه دادن در ارتكاب شبهات باشد كه منجر به فرو رفتن در هلكات است و آن وقت شبيه روايتى مى شود كه مرحوم صدوق از امام صادق(عليه السلام) نقل كرد كه حضرت فرمودند: اميرالمؤمنين علی(عليه السلام) در خطبه اى براى مردم فرمودند: «حَلَالٌ بَيِّنٌ وَ حَرَامٌ بَيِّنٌ وَ شُبَهَاتٌ بَينَ ذَلِكَ فَمَن تَرَكَ مَا اشْتَبَهَ عَلَيهِ مِنَ الاِثمِ فَهُوَ لِمَا اِستَبَانَ لَهُ اَترَكَ وَ المَعَاصِىَ حِمَى اللهِ فَمَن يَرتَعُ حَولَهَا يُوشَكُ اَن يَدخُلَهَا»(9)؛ (حلال آشكار و حرام آشكار و شبهاتى بين اين دو [كه به طور واضح حليّت و حرمت آن روشن نيست] پس كسى كه ترك کند گناهى را كه مشتبه است، او براى آنچه حرامِ آشكار است آماده تر است تا ترك كند، و گناهان قُرقگاه خداوند است[كه كسى نبايد در آنها داخل شود] كسى كه در اطراف آن گردش كند نزديك است كه وارد آنها شود).
اى برادر مبارزه با نفس امّاره را آسان مگير، اين موجودى است كه بزرگان و مقربّان دستگاه ربوبى چون يوسف صديق(عليه السلام) از آن به خدا پناه مى برد: «اَنَّ النَّفسَ لَاَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ اِلَّا مَا رَحِمَ رَبِّى».(10) اين هيولائى است كه امام سجاد(عليه السلام) در مناجات شاكين وقتى شروع به مناجات مى كند از آن مى نالد و مى فرماید: «اِلَهِى اِلَيكَ اَشكُو نَفْساً بِالسُّوءِ اَمَّارَةً وَ اِلَى الخَطِيئَةِ مُبَادِرَةً وَ بِمَعَاصِيكَ مُولَعَةً وُ لِسَخَطِكَ مُتَعَرِّضَةً تَسْلُكُ بِى مَسَالِكَ المَهَالِكِ وَ تَجْعَلُنِى عِندَكَ اَهْوَنَ هَالِكٍ كَثِيرَةَ العِلَلِ طَوِيلَةَ الاَمَلِ اِنْ مَسَّهَا الشَّرُ تَجْزَعُ وَ اِنْ مَسَّهَا الخَيْرُ تَمْنَعُ مَيّالَةً اِلَى اللَّعِبِ وَ اللَّهوِ مَمْلُوَّةً بِالغَفْلَةِ وَ السَّهوِ تُسرِعُ بِى اِلَى الحَوبَةِ وَ تُسَوِّفُنِى بِالتَّوبَةِ»(11)؛ (خداى من! به تو شكايت نفسى را مى كنم كه امر كننده به بديها است و به خطا سبقت مى گيرد و به معصيت ها و گناهان حريص و در معرض سخط تو قرار مى گيرد، مرا به راه هاى مهلك مى كشاند و مرا در نزد تو خوارترين و پست ترين هلاك شدگان قرار مى دهد، تعلّل او زياد و آرزوى او بلند است، اگر شرى به او رسد، جزع و فزع كند و اگر خيرى به او رسد منع مى كند، بسيار ميل كننده به بازى و لهو و اشتغال به امور بى فائده است، از غفلت و خطا پرگشته و مرا به سوى گناه سرعت مى دهد و از توبه عقب مى اندازد). از اين سخنان حضرت مى توان به بزرگى اين دشمن پى برد، دشمنى كه بزرگان را راحت نمى گذارد چه رسد ما را!
حضرت در ادامه اين مناجات چنين گويند: «خداى من از دشمنى به تو شكايت مى كنم كه گمراهم مى كند و شيطانى كه مرا فريب مى دهد، سينه من پر از وسوسه شده و اوهام آن قلبم را احاطه كرده و يارى هواى نفس مى كند و دوستى دنيا را برايم زينت مى دهد و بين من و اطاعت و مقام تقرب خداوندى حائل مى شود».
جهاد با نفس از جهادهائى است كه خداوند بر انسان واجب كرده است، در روايتى از امام حسين(عليه السلام) آمده است كه جهاد بر چهارگونه است: دو تا واجب و دو تا مستحب، و نخستين واجب را جهاد با نفس شمرده است.(12)،(13)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.