پاسخ اجمالی:
آيه 30 سوره «محمد(ص)» درباره منافقان و نشانه هاى آنها است. ابوسعيد خدرى در تفسير آيه مى گويد: «منافقان را از طريق عداوت با على(ع) مى توان شناخت!». طبرى از ابوذر نقل مى كند: «در زمان پيامبر(ص) منافقان را تنها به سه چيز مى شناختيم: تكذيب خدا و پيامبر(ص)، تخلف از نماز [جماعت] و عداوت نسبت به على(ع)».
پاسخ تفصیلی:
در آيه 30 سوره محمد(صلى الله عليه وآله) مى خوانيم: «وَ لَوْ نَشاءُ لَاَ رَيْناكَهُمْ فَلَعَرَفْتَهُمْ بِسيماهُمْ وَ لَتَعْرِفَنَّهُمْ فى لَحْنِ الْقُوْلِ ...»؛ (و اگر ما بخواهيم آنها را به تو نشان مى دهيم تا آنان را با قيافه هايشان بشناسى، هر چند آنها را از طرز سخنانشان خواهى شناخت).
اين آيه درباره منافقان و نشانه هاى آنها است و مى گويد: اگر بخواهيم آنها را به تو نشان مى دهيم و حتّى در چهره هاى آنها علامت مى گذاريم تا با مشاهده آن، آنها را بشناسى. سپس مى افزايد هر چند هم اكنون نيز مى توانى آنان را از طرز سخنانشان بشناسى چرا كه هر جا سخن از جهاد است آنها سعى در كناره گيرى از آن و تضعيف روحيه مردم دارند و آنجا كه سخن از نيكان و پاكان و پيشگامان در اسلام است سعى در لكه دار نمودن آنها دارند.
اينجا است كه در حديث مشهورى از ابوسعيد خدرى مى خوانيم كه در تفسير جمله «وَ لَتَعْرِفَنَّهُمْ فى لَحْنِ الْقُولِ» مى گويد: «بِبُغْضِهِمْ عَلِىَّ ابْنَ اَبيطالب(عليه السلام)»؛ (آنها را از طريق عداوت با على بن ابيطالب [و سخنان كينه توزانه اى كه نسبت به آن حضرت دارند] مى توان شناخت!).
اين حديث را حاكم حسكانى در «شواهد التنزيل» از سه طريق نقل كرده است.(1) سيوطى نيز در تفسير «الدّرالمنثور» اين حديث را از ابن مردويه و ابن عساكر از ابوسعيد خدرى نقل كرده است.(2) و در روايت ديگرى از ابن مسعود نقل مى كند كه مى گفت: «ماكُنّا نَعْرِفُ الْمُنافِقينَ عَلى عَهْدِ رَسُوْل اللهِ(صلى الله عليه وآله) اِلاّ بِبُغْضِهِمْ عَلِىِّ بنَ اَبيطالِب(عليه السلام)»(3)؛ (ما در زمان رسول خدا(صلى الله عليه وآله) منافقان را تنها به وسيله بغض و عداوتشان با على بن ابيطالب(عليه السلام) مى شناختيم).
راويان اين حديث و كتاب هايى كه در آن نقل شده منحصر به آنچه در بالا آمد نيست؛ جابربن عبدالله انصارى و ابوذر غفارى نيز اين حديث را نقل كرده اند.
از جمله ابن عبدالبر در «استيعاب» اين حديث را از جابر نقل مى كند.(4) و محب الدين طبرى در «الرِّياضُ النَّضِرَة» از ابوذر چنين نقل مى كند: «ما كُنّا نَعْرِفُ الْمُنافِقينَ عَلى عَهْدِ رَسُولِ اللهِ(صلى الله عليه وآله) اِلاّ بِثلاث: بتَكْذيبِهِمُ اللهَ وَ رَسُوْلَهُ وَ التَّخلُّفِ عَنِ الصَّلاةِ وَ بُغْضِهِمْ عَلِىِّ ابْنَ اَبيطالِب(عليه السلام)»(5)؛ (در زمان پيامبر(صلى الله عليه وآله) منافقان را تنها به سه چيز مى شناختيم: تكذيب خدا و پيامبر(صلى الله عليه وآله) و تخلف از نماز [جماعت] و بغض و عداوت نسبت به على بن ابيطالب(عليه السلام)).
در صحيح ترمذى كه از منابع دست اوّل اهل سنت است نيز اين حديث از دو طريق از ابوسيعد خدرى و ام سلمه نقل شده است که حديث ام سلمه تفاوت مختصرى با حديث فوق دارد.(6)
ابن عساكر نيز در «تاريخ دمشق»، همين مضمون يا شبيه آن را گاه از ابوسعيد خدرى و گاه از جابربن عبدالله و گاه از عبادة بن صامت و گاه از محبوب بن ابى الزناد نقل كرده است.(7)
در حديث عبادة ابن صامت آمده است: «كُنّا نُبوِّرُ اَوْلادَنا بِحُبِّ عَلِىِّ ابْنِ اَبيطالب(عليه السلام) فَاِذا رَاَيْنا اَحَداً لايُحِبُّ عَلِىَّ ابْنَ اَبيطالِب(عليه السلام) عَلِمْنا اَنَّهُ لَيْسَ مِنّا وَ اَنَّهُ لَغَيْرِ رُشْدِهِ!»؛ (ما وضع فرزندان خود را با محبت على بن ابيطالب(عليه السلام) روشن مى ساختيم؛ هنگامى كه كسى را مى ديديم على ابن ابيطالب(عليه السلام) را دوست ندارد مى دانستيم از ما نيست). در حديث محبوب بن ابى الزناد از زبان طائفه انصار آمده است: «اِنْ كُنّا لَنَعْرِفُ الرِّجُلِ اِلى غَيْرِ اَبيْهِ بِبُغْضِهِ عَلِىَّ ابْنَ اَبيطالِب(عليه السلام)»(8)؛ (هر گاه كسى بغض و عداوت على(عليه السلام) را داشت مى فهميديم فرزند پدر خود نيست).
اين روايت را كه بسيار وسيع و گسترده است با حديثى كه از شخص پيامبر(صلى الله عليه وآله) نقل شده پايان مى دهيم.
روز خيبر پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) بيان مفصّلى درباره على(عليه السلام) [ايراد] كرد و در ضمن آن فرمود: «يا اَيُّهَا النّاسُ اِمتَحِنُوا اَوْلادَكُمْ بِحُبِّهِ، فَانَّ عَلِيّاً لايَدْعُو اِلى ضَلالَة وَ لايُبْعِدُ عَنْ هُدىً، فَمَنْ اَحَبَّهُ فَهُوَ مِنْكُمْ وَ مَنْ اَبْغَضَهُ فَلَيْسَ مِنْكُمْ!»(9)؛ (اى مردم فرزندان خود را با محبّت او بيازمائيد؛ زيرا على(عليه السلام) دعوت به گمراهى نمى كند و از هدايت دور نمى شود. كسى كه او را دوست دارد از شما است و كسى كه بغض و عداوت او را داشته باشد از شما نيست).
انسان هنگامى كه در اين روايات دقيق مى شود با شخصيتى روبرو مى گردد كه علاقه و عشق به او نشانه ايمان و مخالفت و عداوت نسبت به او، نشانه كفر و نفاق است. اين در جايى است كه اين روايات از گذرگاه زمانهايى گذشته كه حكومت هائى همانند حكومت بنى اُميّه دوستان على(عليه السلام) را سخت در مضيغه گذارده و دشمنانش همه جا مصدر امور بودند و حتّى سبّ و لعن او در مجالس عمومى مايه قرب به حكومت و مراكز قدرت بود. راستى انسان تعجّب مى كند كه اين همه فضائل بى مانند كه شرق و غرب جهان را فرا گرفته و كتب روايت و تفسير و تاريخ را پر كرده، چگونه توانست از چنگال اين دشمنان سرسخت بگذرد و امروز به دست ما برسد؟
اين نيست جز يك مشيّت و امداد الهى براى روشن نگه داشتن نور حق در تمام قرون و اعصار و اتمام حجّت نسبت به خلافت و ولايت على(عليه السلام) بر تمام نسل ها.(10)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.