پاسخ اجمالی:
برخی از مسلمانان به بهانه های مختلف و با انگیزه کسب موقعیت اجتماعی با پیامبر(ص) به نجوا می پرداختند؛ بطوریکه باعث زحمت ایشان و سایر مسلمانان شده بودند. لذا آیه 12 سوره مجادله نازل شد و دستور داد «هر کس می خواهد با پیامبر نجوا کند باید صدقه بدهد». اين دستور آزمونى براى مدعيان قرب به پيامبر(ص) بود که هیچ کس جز امام علی(ع) به آن عمل نکرد.
پاسخ تفصیلی:
در سوره «مجادله» آيه 12 و 13 آمده است: «يا اَيِّهَا الّذينَ آمَنْوا اِذا ناجَيْتُمُ الرَسُولَ فَقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَىْ نَجْواكُمْ صَدَقَةً ذلِكَ خَيرٌ لَكُمْ وَ اَطْهَرُ فَاِنْ لَمْ تَجِدُوا فَاِنَّ اللهَ غَفُورٌ رَحيم * ءَاَشْفَقْتُمْ اَنْ تُقَدِّمْوا بَيْنَ يَدَىْ نَجْواكُمْ صَدَقات فَاِذْلَمْ تَفْعَلُوا وَ تابَ اللهُ عَلَيْكُمْ فَاَقيمُوا الصَّلوةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ وَ اطيعُواللهَ وَ رَسُوْلَهُ وَ اللهُ خَبيرٌ بِما تَعْمَلُونَ»؛ (اى كسانى كه ايمان آورده ايد! هنگامى كه مى خواهيد با پيامبر(صلى الله عليه وآله) نجوا كنيد [و سخنان درگوشى بگوييد] قبل از آن صدقه اى [در راه خدا] بدهيد؛ اين براى شما بهتر و پاكيزه تر است. و اگر توانايى نداشته باشيد، خداوند آمرزنده و مهربان است. آيا ترسيديد [فقير شويد] كه از دادن صدقات قبل از نجوا خوددارى كرديد؟! اكنون كه اين كار را نكرديد و خداوند توبه شما را پذيرفت، نماز را برپا داريد و زكات را ادا كنيد و خدا و پيامبرش را اطاعت نماييد و [بدانيد] خداوند از آنچه انجام مى دهيد آگاه است).
از قرائن موجود در اين دو آيه و همچنين از شأن نزول هايى كه بسيارى از مفسران از جمله مرحوم طبرسى در «مجمع البيان» و فخر رازى در «تفسير كبير» و قرطبى در تفسير «الجامع لاحكام القرآن» و آلوسى در «روح المعانى» و غير آنها آورده اند، چنين استفاده مى شود كه گروهى از مسلمانان ـ و به گفته جمعى از مفسّران گروهى از اغنياء و ثروتمندان ـ براى كسب موقعيّت نزد مردم در هر موضوع كوچكى با پيامبر(صلى الله عليه وآله) به نجوى و سخنان در گوشى مى پرداختند بى آنكه به اين حقيقت توجّه داشته باشند كه وقت پيامبر(صلى الله عليه وآله) با ارزش تر از آن است كه براى مسائل كم ارزش يا بى ارزش در اختيار يك فرد قرار گيرد؛ به علاوه اين كار مايه ناراحتى مستضعفان و موجب امتيازى براى اغنياء بود؛ و گاه ايجاد بدبينى مى كرد.
اینجا بود که نخستين آيه از دو آيه بالا نازل شد و به مسلمانان دستور داد: «اگر مى خواهيد با پيامبر(صلى الله عليه وآله) نجوى كنيد، قبل از اين كار، صدقه اى در راه خدا بدهيد».
اين دستور آزمون جالبى به وجود آورد و سنگ محكى بود براى مدعيان قرب به پيامبر(صلى الله عليه وآله)؛ چرا که همگى جز يك نفر از دادن صدقه و نجوى خوددارى كردند، و آن يك نفر كسى جز اميرمؤمنان على(عليه السلام) نبود. در اينجا آنچه لازم بود روشن شود و مسلمانان بفهمند و عبرت گيرند، روشن شد و درس لازم را گرفتند.
كمى بعد آيه دوّم نازل شد و اين حكم را نقض كرد و معلوم شد حبّ مال در دل بعضى از علاقه به نجوى با شخص پيامبر(صلى الله عليه وآله) بيشتر است و نيز معلوم شد اين نجواها غالباً درباره مسائل غير ضرورى بوده و به منظور کسب موقعيت اجتماعى صورت مى گرفته است.
در اينجا روايات متعدّدى وارد شده است كه تنها كسى كه به اين آيه در قرآن مجيد عمل كرد، على(عليه السلام) بود.
در شواهد التنزيل از مجاهد از على(عليه السلام) چنين نقل شده است كه فرمود: «اِنّ فى القُرآنِ لآيَةً ما عَمِلَ بِها اَحَدُ قَبْلى وَ لا بَعْدى وَ هِىَ آيَةُ النَّجْوى، قالَ كانَ لى دِيْنارُ فَبِعْتُهُ بِعَشَرَةِ دَراهِمَ، فَكُلَّما اَرَدْتُ اَنْ اُناجَى النَّبِىَّ(صلى الله عليه وآله) تَصَدَّقْتُ بِدِرْهَم مِنهْ ثُمَّ نُسِخَتْ»(1)؛ (در قرآن آيه اى است كه هيچ كس قبل از من و نه بعد از من، به آن عمل نكرده و نخواهد كرد و آن آيه نجوى است، من دينارى داشتم، آن را به ده درهم فروختم، هر زمانى مى خواستم با پيامبر(صلى الله عليه وآله) نجوى كنم، درهمى را صدقه مى دادم، سپس اين آيه نسخ شد).
در روايت ديگرى از ابوايوب انصارى نقل شده كه اين آيه درباره على(عليه السلام) نازل شده، و على(عليه السلام) ده بار با پيامبر(صلى الله عليه وآله) نجوى كرد و در هر بار يك درهم صدقه مى داد.(2) باز در همان كتاب در حديث ديگرى از مجاهد آمده است كه در قرآن آيه اى است كه جز على بن ابيطالب(عليه السلام) به آن عمل نكرده تا زمانى كه نسخ شد و آن آيه «يا ايُّها الذينِنَ آمَنوا اِذا ناجَيْتُمُ الرَسُولَ...» است. او با رسول خدا(صلى الله عليه وآله) نجواى كرد و يك دينار صدقه داد.(3)
در آن كتاب روايات متعدد ديگرى در اين زمينه نقل شده كه بالغ بر ده روايت مى شود!
سيوطى در تفسير روائى «الدرُّ المنثور» اين روايت را از طرق متعدد (بيش از هفت طريق) بيان كرده است؛ مخصوصاً از حاكم نيشابورى با اعتراف به اينكه اين حديث، حديث صحيحى است از على(عليه السلام) نقل مى كند كه: «در قرآن مجيد آيه اى است كه هيچ كس قبل يا بعد از من به آن عمل نكرده و نخواهد كرد». سپس ادامه حديث را به همان گونه كه در بالا از شواهدالتنزيل آورديم ذكر نموده است.(4) در همان كتاب از گروه زيادى از راويان اخبار از على(عليه السلام) نقل مى كند كه رسول خدا(صلى الله عليه وآله) درباره تعيين مقدار اين صدقه با على(عليه السلام) به مشورت پرداخت. فرمود: دينار را چگونه مى بينى؟ عرض كرد: مردم توانائى آن را ندارند؛ فرمود: نصف دينار چطور؟ عرض كرد: توانايى آن را هم ندارند؛ فرمود پس چه اندازه باشد خوب است. فرمود: «شَعيرَة»؛ (به اندازه وزن يك جو طلا) پيامبر(صلى الله عليه وآله) فرمود: «اِنَّكَ لَزَهيدُ»؛ (مقدار آن را كم گفتى)، چيزى گذشت كه آيه «ءَاَشْفَقْتُمْ ...» نازل شد و حكم سابق نسخ شد. على(عليه السلام) مى فرمايد: «به وسيله من خداوند بر اين امّت تحفيف داد و بار آنها را سبك كرد».(5)
در اينجا حديث جالبى است كه «برسوئى» در تفسير «روح البيان» از عبدالله بن عمر بن خطاب نقل مى كند كه مى گفت: «كانَ لِعَلِىٍّ(عليه السلام) ثَلاثٌ لَوْ كانَتْ لى واحِدَةٌ مِنْهُنَّ كانَ اَحَبَّ اِلَّى مِنْ حُمُرِ النَّعَمِ تَزْويجُهُ فاطِمَةَ (عليها السلام) وَ اِعْطاؤهُ الرّايَةَ يَوْمَ خَيْبَر وَ آيَةُ النَّجْوى»؛ (على(عليه السلام) سه فضيلت داشت كه اگر يكى از آنها براى من بود بهتر از گروه شتران سرخ مو بود [اين تعبير در ميان عرب براى اشاره به گرانبهاترين اشياء به كار برده شده و به صورت ضرب المثلى به هنگام بيان اشياء بسيار نفيس ذكر مى شد] نخست تزويج پيامبر(صلى الله عليه وآله) فاطمه زهرا(عليها السلام) را به على(عليه السلام) و ديگر دادن پرچم به دستش در روز خيبر، و ديگر آيه نجوى).(6)
زمخشرى نيز آن را در «كشّاف» آورده است.(7) همچنين قرطبى در تفسير «الجامع لاحكام القرآن»(8) و طبرسى در «مجمع البيان».(9)
در واقع «عبدالله بن عمر» انگشت روى سه مسأله حساس گذاشته است. فاطمه(عليها السلام) كه به گفته پيامبر «سَيِّدَةُ نِساءِ الْعالَمينَ مِنَ الاَوَّلينَ و الآخَريْنَ»؛ (بانوى تمام جهانيان از اولين تا آخرين بود) همتايى جز على(عليه السلام) نداشت كه او ابر مرد تاريخ بشر بعد از پيامبر(صلى الله عليه وآله) بود. مسأله دادن پرچم به دست على(عليه السلام) در روز جنگ خيبر و او را به لقب «كَرّارٌ غَيْرُ فَرّار» مفتخر ساختن بعد از آنكه ديگران رفتند و كارى از پيش نبردند و پيروزى چشم گيرى كه از اين طريق حاصل شد يك فضيلت بىمانند است. همچنين وجود آيه اى در قرآن كه تنها على(عليه السلام) به آن عمل كرده است.
عجب اينكه بعضى اصرار دارند كه اين فضيلت را كم رنگ كرده، بلكه فضيلت بودنش را به كلى انكار كنند! و طبق معمول به سراغ عذرهاى مختلف و دلائل سست و بى پايه اى بروند.
گاه مى گويند اگر بزرگان صحابه اقدام به اين كار نكردند نيازى به آن نديدند! و گاه مى گويند وقت كافى نداشتند چون آيه به زودى نسخ شد! و گاه مى گويند ديگران فكر مى كردند اگر اقدام به صدقه و نجوى كنند موجب ناراحتى فقراء و وحشت اغنيا مى گردند و فقرا توانائى ندارند مثل آن را انجام دهند و اغنياء كه توانائى دارند اگر آن را ترك كنند مورد ملامت قرار مى گيرند. بنابراين عمل نكردن ديگران به اين آيه سلب فضيلتى از آنها نمى گردد.(10)
ولى اين مفسران بزرگ گويا آيه دوم را به هنگام اين بهانه تراشى ها اصلا فراموش كرده اند؛ زيرا قرآن نجوى كنندگان پيشين را كه بعد از نزول حكم صدقه آن را ترك كردند مورد ملامت و سرزنش قرار داده و مى گويد: «ءَاَشْفَقْتُمْ اَن تُقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَىْ نَجْواكُمْ صَدَقات»(11)؛ (آيا ترسيديد [فقير شويد] كه از دادن صدقات قبل از نجوى خوددارى كرديد؟!).
سپس قرآن اين كار را همانند يك گناه مى شمرد و با جمله «وَ تابَ اللهُ عَلَيْكُمْ» آنها را مشمول توبه الهى قرار مى دهد و براى جبران اين عمل بد دستور به اقامه نماز و أداى زكات و اطاعت خدا و پيامبر ميدهد.
اگر وقت كوتاه بوده جاى سرزنش و ملامت نيست و نيازى به توبه الهى ندارد و اگر هدف آنها كمك به جلب قلب فقرا و دفع وحشت اغنيا بوده كارى در خور تشويق و قدردانى است؛ پس چرا خداوند آنها را سرزنش مى كند و سخن از توبه به ميان مى آورد؟ پس با توجه به اين آيه به خوبى روشن مى شود كه كار آنها ناپسند بوده است.
حقيقت اين است که هنگامى كه مسائلى پيش مى آيد كه با پيشداورى هاى اين برادران سازگار نيست، همه چيز حتى آيات قرآن به فراموشى سپرده مى شود، در حالى كه پيش چشم آنها است.
باز در اينجا بعضى براى كم رنگ كردن اين فضيلت مى گويند: فاصله ميان آيه نجوى و نسخ آن فقط يك ساعت بود. به همين دليل بزرگان صحابه موفق به عمل كردن به آن نشدند. اينها نيز از همان گروه فراموش كارانند. كه توجه به لحن آيه ناسخ نكرده اند، آيه اى كه گروهى از اصحاب را ملامت مى كند كه چرا از ترس فقر، صدقه را ترك كردند و از نجوا چشم پوشى نمودند و هم اكنون خداوند توبه آنها را مى پذيرد.
اگر فاصله ميان اين دو، تنها يك ساعت بوده جايى براى اين گفتگوها نخواهد بود، بنابراين، مناسب همان روايتى است كه مى گويد: فاصله ميان آن دو، ده روز بوده است.(12)،(13)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.