پاسخ اجمالی:
خداوند در سوره «بيّنه» می فرماید: كسانى كه ايمان آوردند و اعمال صالح انجام دادند بهترین مخلوقات (خیر البریه) هستند. منابع روايی اهل سنت و شيعه از پيامبر(ص) نقل می کنند که ایشان، امام علي(ع) و شيعيانش را به عنوان «خير البريه» معرفي نموده است. در این زمینه، به عنوان نمونه می توان به گفته سيوطى در «الدّر المنثور» که این مطلب را از جابر بن عبدالله نقل کرده و گنجی شافعی در «كفاية الطالب» که آنرا به نقل از عایشه آورده، اشاره نمود.
پاسخ تفصیلی:
در آيات 7 و 8 سوره «بينه» مى خوانيم: «اِنَّ الَّذين آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ اُولئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّة * جَزائُهُم عِنْدَ رَبِهِمْ جَناتُ عَدْن تَجْرى مِنْ تَحْتِهَا الاَنْهارُ خالِدينَ فيها اَبَداً رَضِىَ اللهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ ذلِكَ لِمَنْ خَشِىَ رَبَّهُ»؛ ([امّا] كسانى كه ايمان آوردند و اعمال صالح انجام دادند، بهترين خلق [خدا] هستند. پاداش آنها نزد پروردگارشان باغهاى جاويدان بهشتى است كه نهرها از پاى درختانش جارى است، هميشه در آن مى مانند؛ [هم] خدا از آنها خشنود است و [هم] آنها از او و اين [مقام والا] براى كسى است كه از [مخالفت] پروردگارش بترسد).
خداوند در اين آيات و آيات قبل از آن، بهترين و بدترين مخلوقات خود را معرفى كرده است، كافران و مشركان از اهل كتاب را كه با انواع دسايس و توطئه ها در فكر خاموش ساختن نور حق هستند، هم خودشان گمراه اند و هم ديگران را به گمراهى مى كشانند به عنوان «شر البريه»(1)؛ (بدترين مخلوقات) معرّفى مى كند و در مقابل، مؤمنانى كه در پرتو ايمانشان راه حق را يافته و منبع اعمال صالح بوده و هستند، هم خودشان هدايت يافته و هم چراغ هدايتى را براى ديگرانند به عنوان «خيرالبريه»؛ (بهترين مخلوقات) معرفى فرموده است.
درست است كه مفهوم آيه، مفهوم وسيع و گسترده اى است و منحصر به شخص يا اشخاص معينى نمى باشد؛ ولى در روايات متعدد اسلامى كه در منابع حديث اهل سنت و شيعه آمده است، انگشت روى اشخاصى گذارده شده كه در صف اول از صفوف «خير البريّه» و بهترين مخلوقات خدا قرار دارند.
دقّت در محتواى اين احاديث، بسيارى از حقايق را كه تاكنون براى گروهى در پرده ابهام باقى مانده است مى تواند روشن سازد و پاسخ روشنى براى بسيارى از اتهامات ناآگاهان باشد.
در اينجا توجه خوانندگان را به بخشى از اين روايات جلب مى كنيم:
1ـ مفسّر معروف سيوطى در «الدّر المنثور»، در ذيل آيه از ابن عساكر از جابر بن عبدالله نقل مى كند كه ما خدمت پيامبر(صلى الله عليه وآله) بوديم كه على(عليه السلام) به سوى ما آمد، هنگامى كه چشم پيامبر(صلى الله عليه وآله) به او افتاد، فرمود: «وَ الَّذى نَفْسى بِيَدِهِ اِنَّ هذا و شيعَتَهُ هُمُ الْفائِزُونَ يَوْمَ الْقِيامَةِ، وَ نَزَلَتْ اِنَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ اُولئِكَ هُمْ خَيْرُ البَرِيَّةِ فَكانَ اَصْحابُ النَّبِىِ(صلى الله عليه وآله) اِذا اَقْبَلَ عَلِىٌّ(عليه السلام) قالُوا جاءَ خَيْرُ الْبَرِيَّة!»؛ (پيامبر (صلى الله عليه وآله) فرمود: قسم به كسى كه جان من به دست او است، اين مرد و شيعيان او، رستگاران در روز قيامت اند و آيه «اِنَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ اُولئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّة» نازل شد. از اين رو اصحاب پيامبر(صلى الله عليه وآله) هنگامى كه على(عليه السلام) مى آمد مى گفتند: «خير البريّه» آمد!)(2) همين روايت با همين مضمون، در «شواهد التنزيل» حاكم حسكانى نيز آمده است.(3)
2ـ در روايت ديگرى از ابن عباس مى خوانيم: هنگامى كه آيه «اِنَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الْصّالِحاتِ اُولئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَةِ» نازل شد پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) به على(عليه السلام) فرمود: «هُوَ اَنْتَ وَ شيعَتُكَ تَاتى اَنْتَ وَ شيعَتُكَ يَوْمَ الْقيامَة راضينَ مَرْضيِيْنَ وَ يَأتى عَدُوُكَ غَضْباناً مُقْمِحينَ»؛ (تو و شيعيانت در روز قيامت خير البرية هستيد؛ هم خدا از شما راضى است و هم شما از خدا راضى هستيد؛ ولى دشمن تو خشمگين و در زحمت و عذاب است)(4) و در بعضى از نسخه هاى حديث، «مقحمين» آمده كه به معنى بالا نگاه داشتن سر به وسيله غل و زنجير است.
3ـ در حديث ديگرى از ابوبرزه آمده است هنگامى كه پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) اين آيه را تلاوت فرمود، رو به على(عليه السلام) كرد و فرمود: «هُمْ اَنْتَ وَ شيعَتُكَ يا عَلِى وَ ميعادُ ما بَيْنى وَ بَيْنَكَ الْحَوضُ!»(5)؛ (خيرالبريّة تو و شيعيانت هستيد اى على! و وعده من و تو كنار حوض كوثر است).
4ـ در تفسير «الدر المنثور» آمده است كه: ابن مردويه از على(عليه السلام) نقل مى كند كه رسول خدا (صلى الله عليه وآله) به من فرمود: «اَلَم تَسْمَعْ قَوْلَ اللهِ اِنَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمَلُوا الصّالِحاتِ اُولئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّة، اَنْتَ وَ شيعَتُكَ وَ مَوْعِدى وَ مَوْعِدُكُمْ الْحَوصُ اِذا جِئتُ الاٌمَم لِلْحِسابِ تُدعَوْنَ غُرّاً مُحَجَّلين»(6)؛ (آيا اين سخن خداوند را نشنيده اى كه مى فرمايد: كسانى كه ايمان آوردند و عمل صالح انجام دادند، آنها بهترين مخلوقات خدا هستند؛ اين تو و شيعيانت هستيد و وعده گاه من و شما كنار حوض كوثر است. هنگامى كه من براى حساب امّت ها مى آيم؛ شما فراخوانده مى شويد در حالى كه داراى پيشانى سفيد و شناخته شده ايد!).
5ـ همچنين در «شواهد التنزيل» آمده است كه عطيه عوفى مى گويد: ما نزد جابر بن عبدالله انصارى رفتیم؛ در حالى كه بر اثر شدت كهولت، ابروهايش روى چشمهايش قرار گرفته بود، به او گفتيم: «اخبرنا عن عَلِىٍّ»؛ (درباره على(عليه السلام) براى ما سخنى بگو). جابر ابروهاى خود را با دستش بالا برد و گفت: «ذاكَ مِنْ خَيْرِ الْبَريَّةِ»؛ (او از بهترين خلق خدا است).(7)
6ـ گنجى شافعى در «كفاية الطالب» از عطا نقل مى كند كه: از عايشه درباره على(عليه السلام) پرسيدم او در جواب گفت: «ذاكَ خَيرُ الْبَشَرِ لايَشُكٌّ فيهِ اِلاّ كافِراً!»؛ (او بهترين افراد بشر است و در اين معنى جز كافران ترديد نمى كنند!).(8)
و نيز در همان كتاب از حذيفه نقل شده كه مى گويد: از پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) شنيدم كه مى فرمود: «عَلِىٌّ خَيْرُ الْبَشَرِ، مَنْ اَبى فَقَدْ كَفَرَ»؛ (على(عليه السلام) بهترين انسان ها است و هر كس نپذيرد كافر است).(9)
بديهى است همه اين تعبيرات ناظر به شخصيت على(عليه السلام) بعد از پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) است؛ يعنى او بهترين انسانها بعد از رسول خدا است.
جالب توجه اينكه: آلوسى مفسر معروف اهل سنت كه در احاديث فضائل على(عليه السلام) سخت گيرى خاصى دارد بعد از آنكه قسمت قابل توجهى از رواياتى كه از پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) در ذيل اين آيه نقل شده است، بيان مى كند، مى گويد؛ مفهوم اين روايات آن نيست كه اين آيه مخصوص به على(عليه السلام) و شيعيان و پيروان او است، هر چند آنها بدون شبهه داخل در اين آيه اند و در صفوف اول قرار دارند. سپس تصريح مى كند: اماميه هر چند على(عليه السلام) را برتر از انبياء و فرشتگان مى دانند، ولى پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) را برتر از آن حضرت مى شمرند.
كوتاه سخن اينكه: احاديث مربوط به «خيرالبريّة» را گروه زيادى در منابع معروف اسلامى نقل كرده اند و از بهترين دلائل براى افضليت على(عليه السلام) نسبت به همه مسلمين و صحابه رسول خدا(صلى الله عليه وآله) بعد از آن حضرت است.
اين در حالى است كه دشمنان على(عليه السلام) به خاطر عداوت آن حضرت در عصر تاريك و ظلمانى بنى اميه، اصرار بر كتمان فضائل او داشتند و دوستانش به خاطر وحشت از آن جانيان سفاك، فضائل او را كتمان مى كردند؛ ولى با نهايت تعجب اين فضائل بزرگ، تمام اين دوران هاى تاريك را پشت سر گذاشته و بعد از اين همه قرون و اعصار به دست ما رسيده است و اين نيست جز با امداد الهى.
به هر حال از اين احاديث به ضميمه آيه شريفه دو نكته به خوبى استفاده مى شود:
1ـ افضليت على(عليه السلام) نسبت به همه ياران پيامبر(صلى الله عليه وآله) و از آنجا كه مقدم داشتن غير افضل بر افضل كارى است زشت و ناپسند، به هيچ حسابى نمى توان غير او را بر او مقدم داشت و بنابراين بايد نخستين خليفه و جانشين پيامبر(صلى الله عليه وآله) او باشد. خواه تعيين خلافت از سوى خدا باشد [كه ما به آن معتقديم] يا از سوى خلق و مردم كه گروهى ديگر به آن عقيده دارند.
2ـ نكته ديگرى كه از اين احاديث متعدده به دست مى آيد، اين است كه نام گذارى پيروان على(عليه السلام) به شيعه چيزى است كه در زبان پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) بارها آمده است و آنها كه با اين عنوان دشمنى مى كنند و از آن نفرت دارند و گاه شين آن را دليل بر شوم و شر گرفته اند؛ در واقع با پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) به مخالفت برخاسته و العياذ بالله نسبت به سخنان او ابراز نفرت مى كنند و به يقين اگر آگاهانه اين سخن را بگويند كارشان مشكل است چه بهتر كه بگوئيم از اين روايات نبوى بى خبر بوده اند. آرى لقب شيعه، موجب نفرت نيست؛ تاج افتخارى است كه پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) طبق اين روايات كثيره معتبره بر سر پيروان مكتب على(عليه السلام) زده است و از خدا مى خواهيم كه همه ما لايق اين افتخار باشيم.(10)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.