پاسخ اجمالی:
جبلة بن عمرو ساعدى، نخستین کسى بود که به عثمانْ جسارت و برخورد کرد و با وى با تندی سخن گفت. وی به عثمان گفت: یا خواص و نزدیکانت را رها کن یا تو را به جهنم می فرستم.
پاسخ تفصیلی:
در تاریخ الطبرى ـ به نقل از عامر بن سعد ـ آمده است: نخستین کسى که با سخن زشت به عثمانْ جسارت کرد، جبلة بن عمرو ساعدى بود. او در مجلس مشورت قومش نشسته و در دستش طوقى آهنى بود که عثمان از کنارش گذشت. عثمان سلام کرد و قوم جبله پاسخ دادند.
جبله گفت: چرا جواب سلام کسى را مى دهید که چنین و چنان کرده؟
سپس رو به عثمان کرد و گفت: به خدا سوگند، یا این طوق را بر گردنت مى اندازم، یا خواص و نزدیکانت را رها کن.
عثمان گفت: کدام خواص؟ به خدا سوگند، من از میان مردم برمى گزینم.
گفت: مروان را برگزیدى، معاویه را برگزیدى، عبد الله بن عامر را برگزیدى، عبد الله بن سعد را برگزیدى! در میان اینان، کسانى هستند که قرآن به کشتنشان فرمان داده است و پیامبر خدا نیز خونشان را حلال کرده است(1).
تاریخ الطبرى و نیز در همین کتاب ـ به نقل از عثمان بن شرید ـ آمده: عثمان از کنار جبلة بن عمرو ساعدى ـ که در حیاط خانه اش نشسته و طوقى همراهش بود ـ گذشت. جبله گفت: اى پیر خِرِفت! به خدا سوگند، تو را مى کشم و بر شتر جوانِ گرى مى نشانم و به سوى آتش سوزان مى برم.
یک بار دیگر نیز او به مسجد آمد و عثمان را که بر منبر بود، پایین کشید.(2)
و نیز در أنساب الأشراف ـ به نقل از واقدى ـ آمده: جبلة بن عمرو ساعدى، نخستین کسى بود که به عثمانْ جسارت کرد و با وى با سخن تند، برخورد نمود. او یک روز، طوقى آورد و گفت: اى عثمان! به خدا سوگند، یا آن را در گردنت مى اندازم، یا خواص و نزدیکانت را رها کن. بازار را طعمه حارث بن حَکَم نمودى و فلان و بهمان کردى.
عثمان، حارث را سرپرست بازار کرده بود. او نیز چارپایان را با لگامشان مى خرید و آنها را با اجحاف مى فروخت، و از مغازه داران باج مى گرفت و کارهاى زشت مى کرد.
با عثمان گفتگو شد که بازار را از چنگ او بیرون آورد ; امّا نکرد.
با جبله نیز درباره عثمانْ گفتگو شد و از او خواسته شد که با عثمان، کارى نداشته باشد؛ امّا وى گفت: به خدا سوگند، نمى خواهم فردا که خدا را ملاقات مى کنم، بگویم: ما از بزرگان خود پیروى کردیم؛ آنها نیز ما را از راه، گم راه کردند.(3)، (4)، (5)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.