پاسخ اجمالی:
مورّخان در تعداد نسخه های عثمانی اختلاف دارند. «ابن ابى داود» تعداد آنها را شش نسخه دانسته، در حالی که «يعقوبى» دو نسخه ديگر را بر اين تعداد اضافه كرده است؛ اما پس از گذشت زمانى طولانى، تغييرات و دگرگونى هايى در اين مُصحف ها به وجود آمد مانند نقطه گذاری، علامت گذاری و در نهایت نوشتن قرآن با خط نسخ زیبای عربی و دیگر خطوط متداول كه اين تغييرات به تدريج مُصحف هاى اوليه را كه در زمان عثمان نوشته شده بود، به دست فراموشى سپرد و رفته رفته اثرى از آنها باقى نماند.
پاسخ تفصیلی:
در زمان خليفه سوم (عثمان بن عفّان)، چند مُصحف تهيه شد و به شهرهاي مهم آن روز فرستاده شد. مورّخان در شماره مُصحف هاى تهيه شده هماهنگ كه به اطراف بلاد اسلامى فرستاده شده بود، اختلاف دارند. «ابن ابى داود» تعداد آنها را شش نسخه مى داند كه هر يك به يكى از شش مركز مهم اسلامى آن روز ارسال شد. اين شش مركز عبارتند از: مكّه، كوفه، بصره، شام، بحرين و يمن. وى اضافه مى كند كه علاوه بر اين شش نسخه، يك نسخه نيز در مدينه نگهداشته شد كه آن را به نام «اُمّ» و يا «اِمام» مي ناميدند.(1) يعقوبى دو نسخه ديگر را بر اين تعداد اضافه كرده كه به مصر و الجزيره فرستاده شده است.(2)
مُصحفى كه به هر منطقه اى فرستاده شده بود، در مركز منطقه حفظ مى شد و از روى آن، نسخه هاى ديگرى استنساخ مى شد تا در دسترس مردم قرار گيرد، و تنها قرائت اين مُصحف ها رسميت داشت و هر نسخه و يا قرائت كه با اين مُصحف هاى هماهنگ، مخالف بود، غير رسمى و ممنوع شناخته مى شد و استفاده از آنها موجب مجازات بود. مُصحف مدينه مرجع عمومى بود و اگر ميان مُصحف هاى فرستاده شده در بلاد ديگر، اختلافى پيدا مى شد، براى رفع اختلاف و تصحيح آنها، مُصحف مدينه ملاك قرار مى گرفت و مطابق با آن، مُصحف هاى ديگر تصحيح مى شد.
گفته شده است عثمان همراه هر مُصحف، يك قارى قرآن نيز به منطقه مورد نظر اعزام مى كرد، تا قرائت قرآن را مطابق با آن مُصحف به مردم بياموزد؛ از جمله «عبدالله بن سائب» همراه با قرآنِ مكّه، «مغيرة بن شهاب» همراه با مُصحف شام، «ابو عبدالرحمان سُلَمى» با مصحف كوفه و «عامر بن عبدالقيس» با مصحف بصره به مناطق مذكور اعزام شدند. افراد ديگرى به همين ترتيب به مناطق ديگر فرستاده شدند. «زيد بن ثابت» نيز از جانب خليفه به عنوان قارى مدينه تعيين گرديد.(3)
مقامات حكومت و عُمّال خليفه، عنايت و توجّه خاصى به اين مُصحف ها و حفاظت از آنها داشتند، و همين علاقه و توجه زياد مردم نسبت به حفظ آنها، موجب بقا و دوام آنها گرديد. پس از گذشت زمانى طولانى، تغييرات و دگرگونى هايى در اين مُصحف ها به وجود آمد كه نقطه گذارى و علامت گذارى و تقسيم آن به حزب ها از آن جمله اند. آخر الامر، خط اين مُصحف ها كه خط كوفى ابتدايى بود، به خط كوفى متعارف تبديل شد. در زمان هاى بعد، نوشتن قرآن با خط نسخ زيباى عربى و ديگر خطوط متداول گرديد. اين تغييرات به تدريج مُصحف هاى اوليه را - كه در زمان عثمان نوشته شده بود - به دست فراموشى سپرد و رفته رفته اثرى از آنها باقى نماند.
ياقوت حموى (متوفاى 626) نقل مى كند كه مُصحف عثمان بن عفّان در مسجد دمشق است كه مى گويند به خط خود اوست.(4) اين مُصحف را «فضل الله العمرى»(متوفاى 749) ديده و مى گويد: «مُصحف عثمانى به خط عثمان بن عفّان در سمت چپ مسجد دمشق باقى است».(5) البته در جايى ذكر نشده است كه عثمان به خط خود مُصحفى نوشته باشد و شايد مُصحف ياد شده، همان مُصحف شام بوده كه تا آن زمان باقى بوده است. «ابن كثير»(متوفاى 774) نيز از اين مُصحف ياد كرده، ولى نوشتن آن را به عثمان نسبت نداده است. او گفته است: «مشهورترين مُصحف عثمانى در روزگار ما مُصحفى است در شام كه در نزديكى ركن شرقى مقصوره مسجد دمشق محفوظ است. اين مُصحف در گذشته در شهر «طبريه» بوده و در حدود سال 518 هجرى از آنجا به دمشق منتقل شده است. من آن را ديده ام، كتابى است قطور با خطى زيبا و روشن و پخته و با مركبى خوب. در ورق هايى نوشته شده كه به گمان من از پوست شتر بود».(6)
جهانگرد معروف، «ابن بطوطه»(متوفاى 779) مى گويد: «در ركن شرقى مسجد و در مقابل محراب خزانه اى است بزرگ كه در آن مُصحفى را كه عثمان بن عفّان به شام فرستاده است، قرار داده اند. اين خزانه را در هر جمعه، پس از نماز باز مى كنند و مردم براى بوسيدن آن هجوم مى آورند. در همين جا، مردم درباره حلّ اختلافات و دعاوى خود با يكديگر، قسم ياد مى كنند».(7) گفته شده است كه اين مُصحف هم چنان در مسجد دمشق باقى بود تا اينكه به سال 1310 هجرى دستخوش حريق گرديد.(8) دكتر «صبحى صالح» مى گويد: «دوست من، استاد دكتر يوسف العش، به من گفت كه قاضى عبدالحسن الأسطوانى به او گفته كه مُصحف شام را قبل از سوختن ديده و آن در مقصوره مسجد دمشق در محفظه اى چوبى نگهدارى مى شد».(9)
استاد «زرقانى» مى گويد: «هم اكنون دليل قاطعى بر وجود مُصحف هاى عثمانى در دست نداريم تا چه رسد به آن كه محل وجود آن را تعيين كنيم». درباره برخى از مُصحف هاى تاريخى كه در كتابخانه هاى مصر موجود است، گفته مى شود كه از مصاحف عثمانى است؛ ولى در صحت اين انتساب ترديد بسيار است؛ زيرا در اين مصاحف، علائم و نقوشى مانند نشانه ها و علائم فصل و جدايى بين سوره ها و علائمى براى تعيين اعشار قرآن وجود دارد؛ در حالى كه مى دانيم مُصحف هاى عثمانى از اين قبيل علائم و نشانه ها عارى بوده است.
در خزانه حرم امام حسين(علیه السلام) مُصحفى است منسوب به عثمان كه با خط كوفى كهن نوشته شده است. با توجه به خالى بودن حروف آن از علايم و حجم بسيار بزرگ آن، با مُصحف مدينه و يا مُصحف شام هماهنگ و همانند است. به خصوص كه كلمه «يَرْتَدَّ»(10) از سوره «مائده» را به صورت «يَرْتَدِدْ» ضبط كرده است. به احتمال قوى اين قرآن، از يكى از قرآن هاى عثمانى استنساخ شده و رونوشتى از يكى از آنهاست.(11)
همچنين مُصحفى كه برخى از اوراق آن در خزانه علوى در نجف اشرف موجود است، به اميرمؤمنان(علیه السلام) نسبت داده شده و گفته اند كه به خط آن حضرت است. اين قرآن به خط كوفى كهن نوشته شده و در آخر آن آمده كه آن را علىّ بن ابوطالب به سال چهلم هجرى نوشته است. استاد «ابوعبدالله زنجانى» مى گويد: «من ماه ذوحجّه سال 1353 در كتابخانه علوى در نجف مُصحفى را به خط كوفى ديدم كه در پايان آن نوشته شده بود: «كتبه عليّ بن أبي طالب في سنة أربعين من الهجرة» و به علت تشابه بين «أبي» و «أبو» در رسمالخط كوفى، گمان مى رود كه «كتبه علىّ بن ابوطالب» مى باشد.(12)
در موزه مسجد امام حسين(علیه السلام) در قاهره نيز مُصحفى است كه گفته مى شود عليّ بن ابى طالب(علیه السلام) آن را به خط خود نوشته است. اين قرآن به خط كوفىِ كهن است. استاد زرقانى درباره اين مُصحف گفته: «ممكن است نويسنده آن علي(علیه السلام) بوده و يا به امر او در كوفه كتابت شده است».
«ابن بطوطه» مى گويد: «در مسجد اميرالمؤمنين علي(علیه السلام) در بصره مُصحفى كه عثمان در هنگام كشته شدن آن را قرائت مى كرد، موجود است و آثار خون او بر ورقى كه در آن آيه «فَسَيَكْفِيكَهُمُ اللهُ وَ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ»(13)؛ (خداوند، شَرّ آنها را از تو دفع مى کند؛ و اوست شنواى دانا)، نوشته شده باقى است»(14) كه البته بعيد است.
«سمهودى» از «محرز بن ثابت» نقل كرده است كه او گفت: «به من خبر رسيد كه مُصحف عثمان به دست خالد بن عمرو بن عثمان رسيد. وقتى كه مهدى(عباسى) به حكومت رسيد، آن مُصحف را به مدينه فرستاد و آن همان قرآنى است كه امروز در مدينه خوانده مى شود. با رسيدن آن مُصحف به مدينه، مُصحف حجّاج كه در درون صندوقى در پايين منبر قرار داشت، كنار گذاشته شد.
«ابن زباله» گفته است: «مالك بن انس» به من گفت: حجّاج به شهرهاى مهم مُصحف هايى را فرستاده بود. به مدينه هم مُصحفى بزرگ فرستاد. اين مُصحف در صندوقى كه در طرف راست ستونى كه نشانه مقام پيامبر(صلی الله علیه و آله) است، قرار داشت و روزهاى پنجشنبه و جمعه صندوق باز مى شد. پس از آنكه مهدى عباسى مُصحف با ارزشى به مدينه فرستاده و در صندوق گذاشته شد، مُصحف حجّاج برداشته شد».
«سمهودى» مى گويد: «در مورد اين مصحفى كه امروز در قبّه اى در وسط مسجد است و منسوب به عثمان مى باشد، كسى چيزى نگفته است». «ابن نجّار» اوّلين كسى است كه شرح حال مُصحف هاى مساجد را نوشته است؛ او مى گويد: مُصحف هاى اوّليه به مرور زمان كهنه شده است و اوراقِ آنها متفرق گرديده و چيزى از آنها باقى نمانده است».(15)،(16)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.