پاسخ اجمالی:
در ابتداى جنگ صفّین على (ع)، عدىّ را برای مصالحه به سوى معاویه فرستاد تا او را به وحدت کلمه و همبستگى امّت و حفظ خون مسلمانان دعوت کرده، و سرنوشت شوم اصحاب جمل را به وی یادآوری کنند. ليکن معاويه با سخنان واهي و غرور بسیار پیشنهاد او را رد کرد و برطبل جنگ کوبيد.
پاسخ تفصیلی:
على(علیه السلام) و معاویه [در ابتداى جنگ] صفّین دست از جنگ برداشتند و سفیران به امید برقرارى صلح در میان آنها به رفت و آمد پرداختند. على بن ابى طالب(علیه السلام)، عدىّ بن حاتم، شَبَث بن رِبعى، یزید بن قیس و زیاد بن خَصفه را به سوى معاویه فرستاد. آنان بر معاویه وارد شدند.
عدىّ بن حاتم پس از حمد و ثناى الهى گفت: امّا بعد؛ ما نزد تو آمدیم تا تو را به امرى فرا خوانیم که خداوند، بخاطر آن، وحدت کلمه و همبستگى امّت را فراهم و خون مسلمانان را حفظ مى کند.
ما تو را به [پیروى از] کسى که صاحب برترین سابقه و بهترین خدمات در اسلام است، فرا مى خوانیم. اینک تمام مردم بر او اتّفاق نظر دارند و خداوند، آنان را به کسى رهنمون شده است که او را شناخته و به سمتش روى آورده اند، و کسى جز تو و همراهانت باقى نمانده است.
اى معاویه! پیش از آن که خداوند (عزوجل)، تو و یارانت را به سرنوشتى چون سرانجام اصحاب جنگ جملْ دچار کند، [از مخالفت،] دست بکش.
معاویه به وى گفت: گویا تو براى تهدید آمده اى و نه براى اصلاح. هرگز، اى عدى! به خدا سوگند، هیچ گاه چنین نمى کنم؛ چرا که من پسر حرب(1) هستم و [آواى] مَشکِ پوسیده، بى تابم نمى کند. به خدا سوگند که تو خود از گردآمدگان بر ضد (عثمان) پسر عَفّان هستى و خود از قاتلان اویى و من امید دارم که از کسانى باشى که خداوند، آنان را [در این جنگ] مى کُشد.
هرگز، اى عدى! من با بازویى سخت و توانا شیر دوشیده ام (از کسانى کمک گرفته ام تا کارت را بسازم).(2)، (3)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.