پاسخ اجمالی:
در این توافق نامه قرار شد كه: 1- ابو موسى اشعرى و عمرو بن عاص قرشى مطابق كتاب خدا و سنّت عادلانه كه مايه اتّفاق باشد رفتار نمايند. 2- خويشتن و خاندانشان در امان باشند. 3- تضمين امنيّت، پيروى از حق، و فرو نهادنِ سلاح بر هر دو طرف لازم است. 4- آنها باید طوری ميان امّت داورى كنند که امت را به جنگ و تفرقه نکشانند. 5- داورى، در ماه رمضان و در دومةالجندل باشد و اگر یکی از دو داور وفات یافت امیر آنها برای وی جانشینی برگزیند.
پاسخ تفصیلی:
طبری در تاريخ خود ـ به نقل از عبد الرّحمان بن جُندَب ـ می نویسد: آن گاه كه خواستند فيصله نامه ای میان امیرمومنان علی (علیه السلام) و معاویه نگاشته شود، امير مؤمنان (علیه السلام) به كاتب فرمود: «بنويس: اين، توافق نامه اى است ميان امير مؤمنان على بن ابى طالب و معاوية بن ابى سفيان».
اما عمرو بن عاص- به کاتب- گفت: نام او و پدرش را بنويس و لقب امير مؤمنان را برايش ننویس، كه او امير ايشان است نه ما!...
امير مؤمنان (علیه السلام) فرمود: «الله اكبر! سنّت برابرِ سنّت و مانند به مانند! من در روز- صلح - حديبيّه، كاتب پيامبر خدا (صلی الله علیه و آله) بودم که پیامبر خدا به من فرمود: «بنویس اين، توافق نامه محمّد پيامبر خدا با سهيل بن عمر است».
اما سهيل به پیامبر (صلی الله علیه و آله)، گفت: لقب پيامبر خدا را بزدا، كه ما آن را براى تو نمى پذيريم و پيامبرىِ تو را گواهى نمى دهيم. و تنها نام خود و پدرت را بنگار.
من از زدودن آن ابا كردم؛ و خواستار آن بودم که آن را پاک نکنم؛ امّا پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله) فرمود: «اى على! آن را بزُدا. زود است كه تو نيز به چنين امرى خوانده شوى، حال آن كه بر آن مجبورى».
عمرو بن عاص گفت: چنين كارى، به آن [حكايت] تشبيه مى گردد، حال آن كه آنان كافر بودند و ما مؤمنيم؟!
اميرمؤمنان فرمود: «اى پسر نابغه [ى نابكار]! چه هنگام، تو ياور فاسقان و دشمنِ مؤمنان نبوده اى؟ آيا جز به مادرت شباهت دارى كه تو را پس انداخت؟».
آن گاه اشعث بن قيس گفت: اين لقب امیر مومنان را پاك كن!
آن گاه توافق نامه ای نوشته شد که متن آن از اين قرار بود:
به نام خداوند بخشنده مهربان
اين، توافق نامه اى است ميان على بن ابى طالب و معاوية بن ابى سفيان. على بن ابی طالب، آن را بر كوفيان و همراهان مؤمن و مسلمانشان نافذ مى داند؛ و معاويه نیز بر شاميان و همراهان مؤمن و مسلمانشان.
ما - طرفین - به حكم خدا و كتاب او سر فرود مى آوريم و هيچ چيز، جز آن، مايه وحدت ما نيست. كتاب خدا از آغاز تا پايان، ميان ما داور است؛ آنچه را زنده داشته، زنده مى داريم؛ و آنچه را ميرانده، مى ميرانيم.
توافق كرديم كه آنچه اين دو داور، عبد الله بن قيس (ابو موسى اشعرى) و عمرو بن عاص قرشى، در كتاب خدا بيابند، به آن عمل كنند و آن جا كه در كتاب خدا حكمى نيابند، به سنّت عادلانه كه مايه اتّفاق باشد و نه پراكندگى، رفتار نمايند.
و نیز دو داور از على و معاويه و لشكريانشان عهد و پيمان، و از مردم اطمينان مى ستانند كه خويشتن و خاندانشان در امان باشند و امّت، آن دو را بر آنچه بدان حكم مى كنند، يارى دهند.
به موجب این عهد و پيمان خدايى، بر مؤمنان و مسلمانانِ از هر دو طرف واجب است كه آنچه را در اين پيمان نامه مى آيد و حكم آن دو داور بر مؤمنان ايجاب مى كند، بپذيرند. پس تضمين امنيّت، پيروى از حق، و فرو نهادنِ سلاح، تعهّدى است كه ايشان براى خود، خويشاوندان، اموال، و حاضر و غايب خويش مى پذيرند.
و به موجب این عهد و پيمان خدايى، بر عبد الله بن قيس (ابو موسی اشعری) و عمرو بن عاص واجب است كه ميان اين امّت، داورى كنند و آن را به جنگ و تفرقه نكشانند كه [اگر چنين كنند] به عصيان افتاده اند.
و زمان داورى، در [ماه مبارك] رمضان است و اگر بخواهند آن را تمديد كنند، بايد با رضايت هر دو طرف باشد. اگر يكى از دو داور [ابو موسی اشعری و عمرو بن عاص در اين مدّت] وفات يابد، اميرِ هر گروه از ميان عدالت پيشگان دادگر، براى وى جانشينى بر مى گزيند. و هر كس از مفاد اين پيمان نامه سرپيچد و راه انكار و ستم در پيش گيرد، امّت را بر ايشان غلبه خواهد بود.
مكان داورىِ ايشان كه در آن به حكميّت بنشينند، «دُومَةُ الجَندَل» خواهد بود؛ جای كه با كوفيان و شاميان به يك اندازه فاصله داشته باشد.
اين مفاد حکمیت، ميان على (عليه السلام) و معاويه، در روز چهارشنبه سيزدهم صفر سال 37 هجرى نگاشته شد.(1).(2)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.