پاسخ اجمالی:
مقدار فهم و عقل پیروان معاویه در شام به قدری سطحی و خام بود که معاویه به پشتوانه آنها می توانست اهداف بلند پروازانه خود را پیش ببرد. آنها سرسپرده معاویه بودند حتی اگر در روز چهارشنبه برای شان نماز جمعه می خواند، یا شتر نر را به عنوان شتر ماده به آنها معرفی می کرد، یا توجیهات غیرقابل پذیرش مبنی بر کشته شدن عمار یاسر به سبب امام علی را می باوراند و ... .
پاسخ تفصیلی:
در «مروج الذهب» اینگونه آمده است: یک نفر از اهل کوفه در بازگشت از صفّین سوار بر شترش وارد دمشق شد ; یکى از اهالى دمشق مدّعى شد که آن ناقه (ماده شتر) از اوست و در صفّین از او گرفته شده ، براى حلّ نزاع نزد «معاویه» آمدند و مرد دمشقى پنجاه نفر شاهد آورد که این ناقه (ماده شتر) مال اوست ، و «معاویه» هم به نفع او حکم صادر کرد و به مرد کوفى فرمان داد که شتر را به او بدهد ، مرد کوفى گفت : خدا خیرت دهد ، این شتر نر است نه ماده . «معاویه» گفت : دیگر حکم صادر شده است . و با او مکر کرد و پس از رفتن آنها او را احضار کرد و قیمت شترش را پرسید و دو برابر آن را به او داد و به او احسان کرد و به وى گفت : «به على(علیه السلام) بگو که من با صد هزار نفر که فرق شتر نر و ماده را نمى دانند به جنگ با تو برخاسته ام ». آنها آنقدر مطیع معاویه بودند که وقتى در راه صفّین در چهارشنبه نماز جمعه خواند هیچ اعتراضى نکردند ، و هنگام جنگ سرهایشان را فداى او کرده و او را بر روى سرشان جا داده بودند و به راحتى سخن «عمرو عاص» را پذیرفتند که : قاتل «عمّار بن یاسر» ، على است چون او عمّار را براى یاریش آورده بود ، و آنقدر مطیع او بودند که به دستور او لعن بر على(علیه السلام) را سنّت قرار دادند ، سنّتى که کودکان بر آن بزرگ شده و بزرگسالان با آن مى مردند(1) .
در این داستان به خوبى حال یاران معاویه و مقدار عقل و دین آنها روشن مى شود .(2)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.