پاسخ اجمالی:
قرآن در آیات متعدّدى تقیّه را در برابر کفّار و مخالفان مجاز شمرده است، به عنوان نمونه: در یک دستور صریح قرآنى مى خوانیم: «مؤمنان نباید کفّار را دوست خود انتخاب کنند، هر کس چنین کند از خداوند، بیگانه است، مگر این که بخواهید از آنها تقیّه کنید». فخر رازى مى گوید: «ظاهر آیه دلالت دارد بر این که تقیّه در برابر کفّار غالب مباح است، الّا اینکه مذهب شافعى این است که اگر وضع مسلمانان با یکدیگر همانند وضع مسلمین و کفّار شود، تقیّه براى حفظ نفس، حلال است». در روایات اسلامى نیز تقیّه بازتاب وسیعى دارد.
پاسخ تفصیلی:
قرآن مجید در آیات متعدّدى تقیّه را در برابر کفّار و مخالفان مجاز شمرده است، به عنوان نمونه:
الف) در داستان مؤمن آل فرعون مى خوانیم:
«وَقَالَ رَجُلٌ مُّؤْمِنٌ مِّنْ آلِ فِرْعَوْنَ یَکْتُمُ إِیمَانَهُ أَتَقْتُلُونَ رَجُلا أَنْ یَقُولَ رَبِّى اللهُ وَقَدْ جَاءَکُمْ بِالْبَیِّنَاتِ»؛ (مرد با ایمانى از آل فرعون که ایمان خود را [نسبت به آیین موسى] کتمان مى کرد گفت: آیا شما مى خواهید کسى را که مى گوید پروردگار من خداست، به قتل برسانید در حالى که معجزات و دلایل روشنى با خود دارد).(1)
و در ادامه مى گوید: «او را به حال خود رها کنید، اگر دروغ مى گوید آثار دروغ دامان او را مى گیرد، و اگر راست بگوید ممکن است بعضى از عذاب هاى الهى را که او نسبت به آن هشدار مى دهد، دامان شما را بگیرد».
به این ترتیب مؤمن آل فرعون در عین تقیّه و «کتمان ایمان خود» نصایح لازم را به آن گروه متعصّب لجوج که تصمیم گرفته بودند خون پیامبر الهى موسى را بریزند، مى کند.
ب) در یک دستور صریح دیگر قرآنى مى خوانیم: «لاَ یَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْکَافِرِینَ أَوْلِیَاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِینَ وَمَنْ یَفْعَلْ ذَلِکَ فَلَیْسَ مِنَ اللهِ فِى شَىْء إِلاَّ أَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقَاةً»؛ (مؤمنان نباید کفّار را دوست خود انتخاب کنند، هر کس چنین کند از خداوند، بیگانه است، مگر این که بخواهید از آنها تقیّه کنید).(2)
این آیه دوستى با دشمنان حق را به کلّى ممنوع کرده، جز در مواردى که ترک دوستى، سبب اذیّت و آزار مسلمانى شود و به عنوان یک سپر دفاعى از دوستى با آنها به طور تقیّه استفاده شود.
ج) داستان عمّاریاسر و پدر و مادرش را تمام مفسّران نقل کرده اند که هر سه گرفتار چنگال مشرکان عرب شدند و آنها را وادار به برائت از پیامبر اسلام (صلى الله علیه وآله) کردند، پدر و مادر عمّار خوددارى کرده و شهید شدند، ولى عمّار از روى تقیّه مطابق میل آنها سخن گفت و سپس گریه کنان به خدمت پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله) رسید. در این هنگام آیه شریفه «مَنْ کَفَرَ بِاللهِ مِنْ بَعْدِ إِیمَانِهِ إِلاَّ مَنْ أُکْرِهَ وَقَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالاِْیمَانِ..»؛ (کسانى که بعد از ایمان کافر شوند... عذاب سختى دارند، مگر آنها که تحت فشار واقع شده اند...).(3)
پیغمبر اکرم (صلى الله علیه وآله) پدر و مادر عمّار را جزء شهدا شمرد و اشک از چشمان عمّار سترد و فرمود: «چیزى بر تو نیست، اگر باز تو را مجبور کردند تو نیز همان کلمات را تکرار کن».
اتّفاق نظر همه مفسّران اسلام در مورد نزول آیه فوق درباره عمّار و پدر و مادرش و سخنانى که پیامبر(صلى الله علیه وآله) بعد از آن فرمود، نشان مى دهد که مسأله تقیّه مورد قبول همه است. راستى شگفت انگیز است که با این سندهاى محکم قرآنى و کلمات مفسّران اهل سنّت، باز هم بر شیعه به خاطر قبول تقیّه خرده گیرى مى کنند؟ آرى نه عمّار منافق بود و نه مؤمن آل فرعون، بلکه از دستور الهى تقیّه بهره گرفتند.
در روایات اسلامى نیز تقیّه بازتاب وسیعى دارد به عنوان نمونه:
مسند أبى شیبة از مسانید معروف اهل سنّت است. او در داستان «مسیلمه کذّاب» نقل مى کند که مسیلمه کذّاب دو نفر از یاران رسول خدا(صلى الله علیه وآله) را در منطقه نفوذ خود دستگیر کرد. از هر دو سؤال کرد، آیا شهادت مى دهید که من فرستاده خدا هستم؟! یکى شهادت داد و نجات یافت و دوّمى شهادت نداد و گردنش را زدند.
هنگامى که خبر به پیغمبر اکرم (صلى الله علیه وآله) رسید، فرمود: «آن که کشته شد بر طریق صدق و راستى قدم برداشت و دوّمى رخصت الهى را پذیرا شد و گناهى بر او نیست».(4)
قابل ذکر است که فخر رازى در تفسیر آیه شریفه «إِلاَّ أَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقَاةً»(5) مى گوید: ظاهر آیه دلالت دارد بر این که تقیّه در برابر کفّار غالب مباح است، «إلاّ أنّ مذهب الشافعى ـ رض ـ أنّ الحالة بین المسلمین إذا شاکلت الحالة بین المسلمین و المشرکین حلّت التقیّة محاماة على النفس»؛ (مذهب شافعى این است که اگر وضع مسلمانان با یکدیگر همانند وضع مسلمین و کفّار شود، تقیّه براى حفظ نفس، حلال است). سپس به بیان دلیل جواز تقیّه براى حفظ مال مى پردازد و به حدیث نبوى ُ«حرْمَة مَالِ الْمُسْلِمِ کَحُرْمَةِ دَمِهِ»؛ (احترام مال مسلمان مانند احترام خون اوست) و حدیث «مَنْ قُتِلَ دُونَ مَالِهِ فَهُوَ شَهِیدٌ»؛ (کسى که براى حفظ اموالش کشته شود شهید است)(6) استدلال مى کند.
در تفسیر نیشابورى که در حاشیه تفسیر طبرى آمده نیز مى خوانیم: قال الامام الشافعى: «تجوز التقیة بین المسلمین کما تجوز بین الکافرین محاماة عن النفسم»؛ (تقیّه به خاطر حفظ جان ها در میان مسلمانان جایز است، همان گونه که در میان کفّار و مسلمین جایز است).(7)،(8)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.