پاسخ اجمالی:
از بررسی روایات استفاده می شود که برخی مثل ابوذر، میثم تمار و ... تقیه نکردند؛ ولی گروه دیگر مثل سلمان، مقداد و ... تقیه نمودند. دلیل این عمل آنها این بود که شرايط، ظروف و شخصيّتها با هم متفاوت است؛ كسانى كه توانايى جسمى و يا استعداد روحى كافى و يا موقعيّت خاصّ اجتماعى در برابر ظلم و اختناق را نداشتند تقیه می کردند؛ ولى به عكس كسانى كه قدرت منطق، جرأت كافى در عمل و نفوذ فوق العاده اجتماعى را داشتند و از شهادت آنها موجى عظيم به وجود مى آمد تقیه نمی کردند.
پاسخ تفصیلی:
بررسى دقيق در روايات اسلامى نشان مى دهد كه گاهى در يك زمان معيّن همانند دوران خفقان بار معاويه و به طور كلّى بنى اميّه و بنى عبّاس، جمعى از ياران ائمّه(عليهم السلام)، سدّ تقيّه را در هم شكستند و در برابر مظالم آنها به پاخاستند و با وسايل مختلف از مكتب امام علي(عليه السلام) دفاع كردند؛ در حالى كه بعضى ديگر روش تقيّه را انتخاب نموده و ساكت ماندند.
در اين جا اين سؤال پيش مى آيد كه آيا روش دسته اوّل همانند «ابوذر»، «حُجر بن عُدَي» و يارانش، «ميثم تمّار»، «رُشَيد هجرى»، «زيد» و يارانش، «سعيد بن جبير»، «عبداللّه بن عفيف ازدى» و «عبداللّه يقطر» صحيح بوده است و يا روش جمعى ديگر از صحابه و ياران پيشوايان اسلام همانند «سلمان»، «مقداد»، «كميل بن زياد» و «عمّار بن ياسر»؟ در حالى كه نمى توانيم هيچ يك از اين دو دسته را بر خطا بدانيم چرا كه مدارك زنده اى بر فضيلت هر دو دسته و آگاهى و اطّلاعشان از مكتب اسلام در اختيار داريم.
پاسخ اين سؤال چيزى جز اين نيست كه «شرايط»، «ظروف» و «شخصيّتها» با هم متفاوت هستند؛ كسانى بوده اند كه شايد توانايى جسمى و يا استعداد روحى كافى و يا موقعيّت خاصّ اجتماعى براى ايستادن در برابر اين طوفانها را نداشتند و يا اگر مى ايستادند و نابود مى شدند، مرگشان موجى ايجاد نمى كرد؛ ولى به عكس كسانى بودند كه به خاطر قدرت منطق، جرأت كافى در عمل و نفوذ فوق العاده اجتماعى، توانايى كافى براى چنين مبارزه هايى را داشته اند و يا با مرگ و شهادت آنها موجى عظيم به وجود مى آمد كه در بيدار ساختن و آگاه كردن مردم اثر كافى داشت، بديهى است برنامه و مسئوليّت اين دسته از دسته اوّل جدا بوده است. مثلاً درباره «حُجر بن عُدَي» و شش يا ده نفر ديگرى كه با او در سرزمينى نزديك شام به نام «مَرَج عذراء» به دست عُمّال معاويه شربت شهادت نوشيدند و حاضر نشدند كلمه اى داير بر بيزارى از مكتب امام علي(عليه السلام) بر زبان جارى كنند، مى خوانيم كه شهادت آنها چنان موجى در سراسر عراق، حجاز و مناطق اسلامى ايجاد كرد كه دستگاه معاويه را به وحشت انداخت. امام حسين(عليه السلام) در نامه اى كه در آن، اعمال ننگين معاويه را بر مى شمارد به او چنين خطاب مى كند: «أَلَسْتَ قَاتِلَ حُجْرِ بنِ عُدَي أخَا كَنْدة وَ المُصَلِّينَ العَابِدِينَ الَّذِينَ كَانُوا يَنْكُرُونَ الظُّلْمَ وَ يَسْتَغْظِمُونَ البِدَعَ وَ لَا يَخَافُونَ فِى اللّهِ لَوْمَةَ لَائِمٍ»(1)؛ (آيا تو قاتل حُجر بن عُدى و نمازگزاران و عبادت كنندگانى كه بر ضدّ ظالم قيام كردند و با بدعتها مبارزه نمودند و از هيچ ملامت كننده اى نهراسيدند، نبودى؟!). حتّى در كتاب «اَعلام الورى» مى خوانيم: «هنگامى كه معاويه براى ديدار عايشه به منزل او آمد، عايشه به شدّت به او اعتراض كرد و شهادت «حُجر» و يارانش را - كه در برابر ظلم و ستم دستگاه بنى اميّه به پا خاسته بودند - مورد ملامت قرار داده و گفت: از پيامبر(صلى الله عليه وآله) شنيدم كه مى فرمود: «سَيُقْتَلُ بِعَذْرَاءَ اُنَاسٌ يَغْضِبُ اللّهُ لَهُمْ وَ أَهْلُ السَّمَاءِ»؛ (در آينده در سرزمينى به نام «عذرا» مردمى به قتل مى رسند كه خداوند و اهل آسمانها از قتل آنها خشمگين مى شوند)».(2)،(3)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.