پاسخ اجمالی:
در قرن ششم میلادی، قیلویونس و طرفدرانش برای خدا، سه طبیعت مختلف الجوهر در نظر گرفته که دارای هدف واحد هستند، البته کلیسا آنان را گمراه اعلام کرد. پدران کاپادوکیه در قرن چهارم، در تبیین دیدگاه ارتدوکس، از سه خدایی سر درآورده و سه اقنوم را سه شخص دانسته که در مفهوم کلی الوهیت با یکدیگر مشترکند، آنان رابطه جوهر با اقنوم، همانند رابطه کلی با جزئی دانسته و در مورد خدا، جوهر نمایانگر عامل مشترک، چون الوهیت یا دیگر صفات الهی است در حالی که اقنوم در ویژگی های خاص پدر و پسر و روح القدس دیده می شود.
پاسخ تفصیلی:
در قرن ششم میلادی قیلوپونُس و طرفدارانش برای خداوند سه طبیعت مختلف الجوهر در نظر می گرفتند. از دیدگاه آنان سه خدای جدا از یکدیگر وجود دارند که دارای هدف و تلاشی واحدند. کلیسا آنان را گمراه اعلام کرد اما در قرون میانه دو فیلسوف به نام های رونسکِلّینوس و گیلبردولاپوریه به دلیل اعتقاد به سه خدا محکوم شدند. در مجمع لاترانی چهارم (1215 .م) مجدداً بر وحدانیت الهی تأکید شد.(1)
سه پدر کلیسایی قرن چهارم که به پدران کاپادوکیایی(2) شهرت یافته بود و نقش مهمی در تنظیم اعتقاد نامه ی رسمی کلیسا داشتند، در تبیین دیدگاه ارتدوکسی کلیسا به راهی رفتند که از سه خدایی سردرآورد. آنان سه اقنوم را سه شخص دانستند که در مفهوم کلی الوهیت با یکدیگر مشترکند. درست مانند اشخاص انسانی که در انسانیت مشترکند رابطه ی جوهر با اقنوم به رابطه ی کلی با جزئی می ماند. هر یک از ما به وسیله ی جوهر مشترک در هستی شریک هستیم که در عین حال، هر شخص به سبب ویژگی هایش، فردی متمایز است. در مورد خدا نیز جوهر نمایانگر عامل مشترک چون نیکویی، الوهیت، یا دیگر صفات الهی است، در حالی که اقنوم در ویژگی های خاص پدری و پسری وقدرت تقدیس کننده دیده می شود.
البته پدران کاپادوکیایی در پی سه خدا نبودند. حتی گریگورنوسایی، یکی از این پدران، مقاله ای با عنوان «در باب این موضوع که سه خدا وجود ندارد» نوشت. اما توضیحات آنان مفهومی از وحدت و یگانگی را می رساند که از نوع وحدت میان حسن و حسین در انسانیت است که با تمایزات شخصی آنان و دوگانگی در فردیت ناسازگار نیست.(3)، (4)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.