پاسخ اجمالی:
خداوند در آيه107 سوره بقره مى فرمايد: «آيا نمى دانستى كه حكومت آسمان ها و زمين، تنها از آن خداست؟!». در سوره زمر نيز مى فرمايد: «اين است خداوند، پروردگار شما كه حكومت [عالم هستى] از آن اوست». علاوه بر اين در آیه 13 سوره فاطر، بعد از بيان حاكميّت خداوند بر خورشيد و ماه و نظام نور و ظلمت چنين مى فرمايد: «اين است خداوند پروردگار شما، حاكميت [در سراسر عالم] از آن اوست».
پاسخ تفصیلی:
خداوند در آيه107 سوره بقره به اين حقيقت اشاره کرده است. اين آيه ناظر به ايرادهاى سستى است كه يهود، درباره تغيير قبله داشتند؛ كه مگر خدا مى تواند حكمى را نسخ كند و حكم ديگرى جانشين آن سازد؟ حكم قبله را از بيت المقدّس بردارد و بر كعبه بگذارد؟ مى فرمايد: (آيا نمى دانستى كه حكومت آسمان ها و زمين، تنها از آن خداست؟! [و مى تواند هرگونه تغيير و تبديلى در احكام خود طبق مصالح بدهد؟!])؛ «أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللهَ لَهُ مُلْكُ السَّمَوَاتِ وَالاَْرْضِ».
با اين حال، آيا تعجّب دارد كه چنين حاكم بزرگى حكمى را نسخ كند؟ او نه فقط از تمام مصالح بندگان خود آگاه است؛ بلكه حاكميّت نيز از آن او است، و او مالك تدبير و تصرّف مطلق در جهان و در بندگان خويش است.
لذا در پايان آيه مى افزايد: (و جز خدا، سرپرست و ياورى براى شما نيست. [و او است كه مصلحت شما را مى داند])؛ «وَمَا لَكُمْ مِّنْ دُونِ اللهِ مِنْ وَلِىّ وَلاَ نَصِير».
او از طريق آگاهى به مصالح و مفاسد، شما را يارى مى كند؛ و از طريق حاكميت اش قانون گذارى مى نمايد.
بعلاوه خداوند جا و مكانى ندارد، كه به هنگام نماز رو به سوى آن كنند؛ بنابراين ارزش يك محل به عنوان قبله ـ با اين كه همه عالم، مُلك او است ـ از اينجا ناشى مى شود كه او دستور و فرمان داده است.
توصيف خداوند به «ولىّ» و «نصير»، در آيات زيادى از قرآن مجيد آمده است؛ و تفاوت ميان اين دو ممكن است از دو جهت باشد: نخست اين كه «ولىّ» به معناى حافظ منافع، و «نصير» كسى است كه در برابر دشمن به انسان كمك مى كند.
ديگر اين كه «ولّى» كسى است كه شخصاً كارى را براى كسى كه تحت ولايت او است انجام مى دهد، ولى «نصير» كسى است كه انسان را يارى دهد تا با كمك او بتواند بر مشكل خود پيروز گردد.
سوره زمر نيز ضمن اشاره به آفرينش انسان و چهار پايان و تطوّرات عجيب و شگفت انگيز چنين، مى فرمايد: (اين است خداوند، پروردگار شما كه حكومت [عالم هستى] از آن اوست)؛ «ذَلِكُمْ اللهُ رَبُّكُمْ لَهُ الْمُلْكُ».
او هم خالق است و هم مربّى، و به همين دليل مالك و حاكم است. سپس همين مطلب را مقدّمه اى براى اثبات توحيد عبادت قرار داده؛ مى افزايد: (هيچ معبودى جز او نيست؛ پس چگونه [از راه حق] منحرف مى شويد؟!)؛ «لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ فَأَنَّى تُصْرَفُونَ».
اى غافلان بى خبر و اى گم گشتگان وادى ضلالت!، با اين همه نشانه هاى روشن از خالقيّت و ربوبيّت و مالكيّت او چگونه بيراهه مى رويد؟!
در واقع، اين بخش از آيه، مسأله توحيد در عبادت را به اتّكاى توحيد در حاكميّت خداوند اثبات مى كند؛ و حاكميّت او را به اتّكاى مسأله خلقت و آفرينش كه حتى مشركان اذعان داشتند مخصوص خدا است ثابت مى كند.
همچنين آيه247 سوره بقره نيز، که ناظر به داستان طالوت و جالوت است، در مورد مالکيت الهي بر اشياء سخن گفته است. جالوت مرد جبّار و جنايتكارى بود كه بر بنى اسرائيل حكومت مى كرد؛ و سخت آنها را در فشار مى گذاشت. پيامبر آن زمان، اشموئيل(عليه السلام)(1) بنا به درخواست بنى اسرائيل طالوت را كه يك روستايى زاده فقير بود، به عنوان فرمانده لشكر و حاكم بر بنى اسرائيل، انتخاب كرد!
بزرگان بنى اسرائيل، بر اين انتخاب خرده گرفتند، و خود را به خاطر ثروت و بزرگ زادگى از او شايسته تر پنداشتند! ولى پيامبرشان با صراحت به آنها گفت: طالوت برگزيده خدا است، و در علم و آگاهى و قوّت جسمانى بر شما برترى دارد.
سپس افزود: (خداوند، مُلكش را به هر كس بخواهد، مى بخشد)؛ «وَاللهُ يُؤْتِي مُلْكَهُ مَنْ يَشَاءُ».
(و احسان خداوند، گسترده است؛ و [از لياقت افراد] آگاه است)؛ «وَاللهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ».
به اين ترتيب او نه تنها حاكميّت تكوينى بر جهان هستى دارد، كه حاكميّت قانونى و تشريعى بر اجتماع بشرى نيز از سوى ذات پاك او است؛ و به هركس بخواهد مى بخشد، هرچند خواست و مشيّت او براساس شايستگى ها و لياقت ها است.
علاوه بر اين در آیه 13 سوره فاطر، همين مسأله در لباس ديگرى طرح شده؛ و بعد از بيان حاكميّت خداوند بر خورشيد و ماه و نظام نور و ظلمت چنين نتيجه گيرى كرده، مى فرمايد: (اين است خداوند پروردگار شما)؛ «ذَلِكُمُ اللهُ رَبُّكُمْ».
(حاكميت [در سراسر عالم] از آن اوست)؛ «لَهُ الْمُلْكُ».
(و كسانى را كه جز او مى خوانيد [و مى پرستيد] مالك كوچكترين چيزى نيستند)؛ «وَالَّذِينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ مَا يَمْلِكُونَ مِنْ قِطْمِير».
مفسّران و ارباب لغت براى واژه «قطمير»، معانى گوناگونى گفته اند؛ و از همه معروف تر، پوسته نازكى است كه ميان هسته خرما و گوشت آن قرار دارد.
بعضى آن را به معناى فرورفتگى سفيد رنگ كوچكى كه در پشت هسته است و نهال خرما از آنجا مى رويد تفسير كرده، و بعضى آن را به معناى كلاهك روى خرما، و بعضى به معناى شكافى كه در سينه هسته است، يا به معناى نطفه زنده اى كه درون هسته است تفسير كرده اند.
اين پنج معنا همه مربوط به هسته خرما است، كه هميشه در دسترس عرب بوده. ولى در بعضى از تفاسير، تفسير ديگرى به عنوان پوست پياز، براى آن ذكر شده؛ ولى همان گونه كه گفتيم از همه معروف تر همان معناى اوّل است، و در هر حال كنايه از چيز كوچك و كم اهمّيّت و كم ارزش است.(2)
آيه فوق دليل روشنى است بر اين كه هيچ گونه مالكيّت و حاكميّتى براى هيچ كس جز خداوند نيست مگر از طريق مشيّت خداوند و موهبت او.
و بالاخره در آیه 22 سوره سبأ همين مطلب در چهره تازه ديگرى آمده. روى سخن را به پيامبر كرده؛ مى فرمايد: (بگو: كسانى را كه غير از خدا [معبود خود] مى پنداريد بخوانيد! [آنها هرگز گرهى از كار شما نمى گشايند، چرا كه])؛ «قُلْ ادْعُوا الَّذِينَ زَعَمْتُمْ مِنْ دُونِ اللهِ».
سپس به ذكر دليل بر عدم توانايى آنها بر حل مشكلات پرداخته؛ مى افزايد: (آنها به اندازه ذرّه اى در آسمانها و زمين مالك نيستند)؛ «لاَ يَمْلِكُونَ مِثْقَالَ ذَرَّة فِي السَّمَوَاتِ وَلاَ فِي الاَْرْضِ».
(و نه در [خلقت و مالكيّت] آنها شريكند)؛ «وَمَا لَهُمْ فِيهِمَا مِنْ شِرْك».
(و نه ياور او [در آفرينش] بودند)؛ «وَمَا لَهُ مِنْهُمْ مِنْ ظَهِير».
به اين ترتيب نه مستقلا مالك اند، و نه شريك اند، و نه معاون؛ با اين حال چه كارى از آنها ساخته است كه شما سر بر آستانشان مى سائيد و عبادتشان مى كنيد؟! با اين استدلالات روشن، قرآن هرگونه شرك را در زمينه مالكيّت و حاكميّت در پهنه جهانى هستى نفى مى كند، چه به صورت مستقل، چه به صورت اشتراكى، و چه به صورت معاونت؛ همه را مخصوص ذات خداوند مى شمرد و خدا را منزّه از هرگونه شريك و يار و ياور در تمامى عالم هستى مى داند.
از مجموع اين آيات و آيات ديگر مشابه آنها در قرآن مجيد به خوبى استفاده مى شود كه از ديدگاه يك موحّد كامل، در تمام عالم هستى مالك و حاكمى جز خدا نيست؛ و هركس كه در هر مقام و منصبى باشد مالك ذرّه اى نمى باشد؛ و به اين ترتيب هيچ گونه بهانه اى براى مشركان در عبادت بت ها يا رب النوع ها يا فرشتگان و غير آنها باقى نمى ماند.(3)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.