پاسخ اجمالی:
در آيه 31 سوره حجّ، شرک به سقوط از آسمان تشبیه شده که یا طعمه پرندگان می شود یا اسیر تندباد شده و به دوردست پرت می شود. پرنده شکاری اشاره به صفات زشت درونی و گروه های منحرف است که در کمین انسان است و تندباد اشاره به شیطان یا طوفان های اجتماعی و فتنه های سیاسی می باشد. در آیات دیگر هم شرک در رأس محرمات بیان شده و خدا و پیامبر(ص) از مشرک بیزار است و مشرک در ردیف زناکار قرار داده شده و ازدواج با آنها حرام است.
پاسخ تفصیلی:
خداوند در آيه 31 سوره حجّ بعد از آن كه به همه مسلمانان دستور مى دهد موحّد خالص باشند و راه شرك نپويند؛ در يك تشبيه پرمعنايى مى گويد: (و هركس همتايى براى خدا قرار دهد، گويى از آسمان سقوط كرده، و پرندگان [در هوا] او را مى ربايند): «وَمَنْ يُشْرِكْ بِاللهِ فَكَأَنَّمَا خَرَّ مِنَ السَّمَاءِ فَتَخْطَفُهُ الطَّيْرُ».
(و يا تند باد او را به جاى دور دستى پرتاب مى كند)؛ «أَوْ تَهْوِي بِهِ الرِّيحُ فِي مَكَان سَحِيق».(1)
در حقيقت ايمان را تشبيه به آسمان بلند و شرك را به سقوط از اين آسمان تشبيه كرده است، - توجّه داشته باشيد كه «خَرَّ» به گفته ارباب لغت به معناى سقوطى است كه توأم با صدا باشد؛ نه بى سرو صدا و آرام! -
تازه اين سقوط يك سقوط ساده نيست؛ بلكه با يكى از دو خطر بزرگ همراه است: يا طعمه پرندگان شكارى مى شود، و يا به وسيله تندباد به نقطه دور دستى كه از آب و آبادى دور است پرتاب مى گردد و متلاشى مى شود.
اين تعبيرات تكان دهنده به خوبى بيانگر ابعاد وسيع خطرات شرك است.
اين پرندگان در حقيقت همان صفات زشت درونى يا گروههاى منحرف برونى هستند كه در كمين منحرفان از جاده توحيداند؛ و تندباد، همان شياطين گمراه كننده اى هستند كه طبق آيه 83 سوره مريم «أَلَمْ تَرَى أَنَّا أَرْسَلْنَا الشَّيَاطِينَ عَلَى الْكَافِرِينَ تَؤُزُّهُمْ أَزّاً»؛ (آيا نديدى كه ما شياطين را به سوى كافران فرستاديم تا آنان را شديداً تحريك كنند؟!)، به سراغ مشركان مى روند و رشته اى به گردنشان مى افكنند و آنها را به هر سو كه مى خواهند مى برند و يا طوفان هاى سخت اجتماعى و فتنه هاى سياسى و فكرى و اخلاقى است كه جز ثابت قدمان در مسير توحيد در آن ثابت نمى مانند.
همچنين آيه151 سوره انعام، پيامبر(صلى الله عليه وآله) مأمور مى شود كه محرمات الهى را براى مردم بيان كند كه اوّل آنها شرك است؛ مى فرمايد: (بگو: بياييد آنچه را پروردگارتان بر شما حرام كرده است برايتان بخوانم)؛ «قُلْ تَعَالَوْا أَتْلُ مَا حَرَّمَ رَبُّكُمْ عَلَيْكُمْ».(2)
سپس، ده دستور مهم الهى را بر مى شمرد كه از آنها به ده فرمان پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) تعبير كرده اند، و نخستين فرمان، دعوت به توحيد است؛ مى فرمايد: (اين كه چيزى را همتاى خدا قرار ندهيد)؛ «أَلاَّ تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئاً».(3)
در آيه72 سوره مائده نيز در مورد اهمّيّت خطر شرك تعبير تازه اى به كار رفته است؛ و از زبان حضرت مسيح خطاب به بنى اسرائيل مى گويد: (هر كس همتايى براى خدا قرار دهد، خداوند بهشت را بر او حرام كرده؛ و جايگاه او دوزخ است.)؛ «مَنْ يُشْرِكْ بِاللهِ فَقَدْ حَرَّمَ اللهُ عَلَيْهِ الْجَنَّةَ وَمَأْوَاهُ النَّارُ».
با توجّه به اين كه در جمله اوّل نام خدا برده شده است، در جمله دوم يعنى جمله «فَقَدْ حَرَّمَ اللهُ عَلَيْهِ الْجَنَّةَ» قاعدتاً بايد ضمير به كار رود؛ ولى مجدّداً نام خداوند تكرار شده و اين خود نوعى تأكيد و دليل بر اهمّيّت مطلب است.
در پايان آيه مى افزايد: (و براى ستمكاران، هيچ يار و ياورى نيست)؛ «وَمَا لِلظَّالِمِينَ مِنْ أَنصَار». و اين دليل ديگرى است بر ظالم بودن مشركان، و اين كه هيچ كس در قيامت جرأت دفاع از آنها را ندارد.
در آيه28 سوره توبه باز به مطلب تازه اى در اين زمينه برخورد مى كنيم؛ مؤمنان را مخاطب ساخته، مى فرمايد: (اى كسانى كه ايمان آورده ايد! مشركان ناپاكند)؛ «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْمُشْرِكُونَ نَجَسٌ».
سپس مى افزايد: (پس نبايد بعد از اين سال به مسجدالحرام نزديك شوند!)؛ «فَلاَ يَقْرَبُوا الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ بَعْدَ عَامِهِمْ هَذَ».
اين آيه از چند جهت مشتمل بر تأكيد است:
نخست اين كه تعبير به «اِنَّما» كه دليل بر حصر است مى كند و مفهوم اش اين است كه مشركان جز يك موجود آلوده و ناپاك چيزى نيستند؛ و اين نهايت مبالغه و تأكيد را مى رساند. ديگر اين كه «نَجَسْ» معناى مصدرى دارد يعنى مشركان عين نجاست اند!، همان گونه كه گاه گفته مى شود فلان كس عين عدالت است، و اين نيز نهايت مبالغه را مى رساند.(4)
سوم اين كه نمى گويد: «فَلا يَدْخُلُوا الْمَسْجِدَ الْحَرامَ»؛ (داخل مسجد الحرام نشوند) بلكه مى فرمايد: «فَلايَقْرَبُوا»؛ (نزديك به آن نشوند) يعنى مشركان چنان آلوده اند كه حتى نزديك شدن آنها نيز بيم آلوده كردن اين مكان مقدّس را همراه دارد!
علاوه براين در آيه3 سوره توبه باز به نكته ديگرى اشاره شده و به عنوان يك اعلام عمومى ضمن آياتى كه در سال نهم هجرت نازل شد و على(عليه السلام) مأموريت يافت آنها را بر همه مردم در مراسم حج بخواند؛ مى فرمايد: (و اين، اعلامى است از ناحيه خدا و پيامبرش به [عموم] مردم در روز حجّ اكبر [روز عيد قربان] كه: خداوند و پيامبرش از مشركان بيزارند!)؛ «وَأَذَانٌ مِّنَ اللهِ وَرَسُولِهِ إِلَى النَّاسِ يَوْمَ الْحَجِّ الاَْكْبَرِ أَنَّ اللهَ بَرِىءٌ مِّنَ الْمُشْرِكِينَ وَرَسُولُهُ».(5)
تعبير به بيزارى خداوند و پيامبرش از مشركان آن هم به عنوان يك اعلام عمومى در حسّاس ترين روزهاى حج دليل بر نهايت نفرت از آنها است، و اهمّيّت گناه شرك را به روشن ترين صورتى بازگو مى كند.
در آيه3 سوره نور باز تعبير تازه اى است، زن و مرد مشرك را همرديف زن و مرد زنا كار قرار داده؛ مى فرمايد: (مرد زناكار جز با زن زناكار يا مشرك ازدواج نمى كند؛ و زن زناكار را، جز مرد زناكار يا مشرك، به ازدواج خود در نمى آورد)؛ «الزَّانِي لاَ يَنكِحُ إلاَّ زَانِيَةً أَوْ مُشْرِكَةً وَالزَّانِيَةُ لاَ يَنكِحُهَا إِلاَّ زَان أَوْ مُشْرِكٌ».
اين تعبير، خواه بيان يك حكم شرعى و الهى باشد كه ازدواج با زناكاران و مشركان، حرام است، يا اشاره به يك واقعيّت خارجى كه هميشه آلودگان به دنبال آلودگان مى روند، و همجنس با همجنس اش پرواز مى كند؛ در هر حال شاهد گويايى براى زشتى گناه شرك است، چرا كه مشركان را همرديف آلودگان به زنا، و فاقد ارزش اخلاقى و سجاياى انسانى شمرده است.
حديثى معروف از پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) نقل شده؛ كه مى فرمايد: «لا يَزْنِى الزّانِى حِيْنَ يَزْنى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ وَ لا يَسْرِقُ السّارِقُ حِينَ يَسِرقُ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ، فَاِنَّهُ اِذا فَعَل ذلِكَ خُلِعَ عَنْهُ الأْيْمانُ كَخَلْعِ الْقَميصِ»؛ (شخص زناكار هنگامى كه مرتكب اين عمل مى شود مؤمن نيست، و شخص دزد هنگامى كه مشغول دزدى است ايمان ندارد، چرا كه وقتى شروع به اين كار مى كند، ايمان از روح او خارج مى شود همان گونه كه پيراهن از تن)!(6) نيز شاهد رابطه اين دو با هم است.
البتّه ازدواج مؤمنان با مشركان، مسلّماً باطل و حرام است؛ و در مورد ازدواج با زناكاران جمعى معتقدند اگر آنها مشهور به زنا باشند، و از كار خود توبه نكنند، ازدواج با آنها نيز صحيح نيست.
احاديث متعدّدى كه از پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) و امام صادق(عليه السلام) و امام باقر(عليه السلام) نقل شده شاهد اين معنا است. بعضى از مفسّران در شأن نزول آيه چنين نوشته اند: مردى از مسلمانان از پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) اجازه خواست كه با اُمّ مهزول - زنى كه در جاهليّت معروف به بى عفتى بود و حتى پرچمى براى شناسايى بر در خانه خود نصب كرده بود - ازدواج كند، آيه فوق نازل شد و او را نهى كرد.(7)
علاوه بر اين در آيه36 سوره رعد اهمّيّت مسأله توحيد، و زشتى شرك، با تعبير ديگرى مطرح شده؛ به پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) دستور مى دهد: (بگو: من مأمورم كه خداوند يگانه را بپرستم؛ و همتايى براى او قائل نشوم)؛ «قُلْ إِنَّمَا أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ اللهَ وَلاَ أُشْرِكَ بِهِ».
تعبير به «انّما» كه معمولا براى حصر است نشان مى دهد كه تمام دعوت پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) در مسأله توحيد و نفى شرك خلاصه مى شود(8) و در واقع چنين است چرا كه توحيد خمير مايه تمام تعليمات آسمانى است؛ همان گونه كه شرك خمير مايه تمام القائات شيطانى محسوب مى شود.
در پايان آيه به عنوان تأكيد بيشتر مى فرمايد: (تنها به سوى او دعوت مى كنم؛ و بازگشتم فقط به سوى اوست)؛ «إِلَيْهِ أَدْعُواْ وَ إِلَيْهِ مَآبِ».
همچنين در آيات 25 و 26 سوره هود از نخستين پيامبراولوالعزم يعنى نوح(عليه السلام) سخن مى گويد كه اساس دعوت اش را دعوت به توحيد و نفى شرك قرار داد، و جالب اينكه همين تعبير درباره بسيارى از پيامبران ديگر نيز آمده است؛ مى فرمايد: «وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا نُوحاً إِلَى قَوْمِهِ إِنِّي لَكُمْ نَذِيرٌ مُّبِينٌ»؛ (و ما نوح را به سوى قومش فرستاديم [او به آنها گفت]: من براى شما بيم دهنده اى آشكارم.)
سپس افزود: (جز خداى يكتا را عبادت نكنيد كه من از عذاب روز دردناك بر شما مى ترسم!)؛ «أَنْ لاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ اللهَ إِنِّى أَخَافُ عَلَيْكُمْ عَذَابَ يَوْم أَلِيم».
تكرار اين سخن از ناحيه پيامبران، از نوح(عليه السلام) گرفته تا پيغمبر گرامى اسلام(صلى الله عليه وآله)، دليل بر اين است كه مهمترين فراز دعوت انبيا(عليهم السلام) مسأله توحيد و مبارزه با شرك بوده؛ و اين قدر مشترك ميان اديان و مذاهب آسمانى است.
لذا در آيه 64 سوره آل عمران مى خوانيم: (بگو: اى اهل كتاب! بياييد به سوى سخنى كه ميان ما و شما يكسان است؛ كه جز خداوند يگانه را نپرستيم و چيزى را همتاى او قرار ندهيم؛ و بعضى از ما، بعض ديگر را ـ غير از خداى يگانه ـ به ربوبيّت نپذيرد)؛ «قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ تَعَالَوْا إِلَى كَلِمَة سَوَاء بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمْ أَلاَّ نَعْبُدَ إِلاَّ اللهَ وَلاَ نُشْرِكَ بِهِ شَيْئاً وَلاَ يَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضاً أَرْبَاباً مِّنْ دُونِ اللهِ».
اين اصل ثابتى است كه هرگز با گذشت زمان دگرگون نشد، و جنبه مقطعى نداشت، ريشه اصلى تمام اديان آسمانى را تشكيل مى دهد؛ و همه بدبختى هايى كه دامنگير پيروان مذاهب مختلف شد به خاطر انحراف از همين اصل بود.(9)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.