پاسخ اجمالی:
پس از مرگ يزيد، بزرگان و شيعيان كوفه که خود را مقصر اصلی شهادت امام حسین(ع) می دانستند، زمينه را براى قيام آماده دیدند. سليمان بن صرد خزایی که طی نامه اى از شيعيان مدائن و بصره، قول همكارى گرفته بود. آنان با جمع آورى اسلحه و دعوت پنهانى مردم؛ در اوّل ربيع الثانى سال 65 با پنج هزار نفر سپاه به كربلا رفته وپس از توبه، به سمت شام حركت کردند. آنها در«عين الورده» با سپاه سی هزار نفری شام درگير شدند. اين نبرد سه روز به طول انجاميد و سران انقلاب به جز رفاعة بن شدّاد، همگى به شهادت رسيدند.
پاسخ تفصیلی:
پس از شهادت امام حسین(علیه السلام) و عدم شرکت کوفیان در لشکر امام حسین(علیه السلام) بزرگان کوفی جمع شده و خود را مقصر اصلی در شهادت امام حسین(علیه السلام) دانستند و مستحق ملامت بنابراین بر مبارزه با قاتلان ایشان هم قسم شدند. به دنبال گفتگوهای بزرگان کوفه و آمادگى شيعيان كوفه جهت مبارزه وقیام علیه بنی امیّه، سليمان بن صرد، نامه اى به سعد بن حذيفة بن يمان و برخى ديگر از شيعيان مدائن نوشت و آنها را از عزم خويش آگاه ساخت. آنان نيز به اين دعوت پاسخ مثبت دادند و طىّ نامه اى همكارى خويش را براى قيام اعلام كردند.
همچنين سليمان چنين نامه اى را به مثنّى بن مخرّبه عبدى در بصره نوشت. و او نيز پاسخ نوشت كه ما شيعيان نيز با تو هماهنگيم و آماده همكارى مى باشيم.
شيعيان كوفه در پى جمع آورى اسلحه و ابزار جنگ برآمدند و مردم را پنهانى براى انتقام خون حسين(عليه السلام) دعوت مى كردند و مردم نيز گروه گروه دعوت آنها را اجابت مى كردند.
اين ماجرا ادامه داشت تا آن كه يزيد بن معاويه در سال 64 به هلاكت رسيد. اينجا بود كه شيعيان به نزد سليمان آمدند و گفتند: با هلاكت اين مرد طاغى و فاسد، و ضعف دستگاه حكومتى، زمينه براى قيام آماده است؛ پس درگيرى و نهضت خويش را از همين كوفه آغاز كنيم.
سليمان گفت: من در پيشنهاد شما انديشيدم و ديدم قاتلان امام حسين(عليه السلام) از افراد سرشناس و قدرتمندان كوفه هستند و ما توانايى مقابله با آنها را نداريم؛ بهتر است اكنون افرادى را به اطراف كوفه بفرستيد و از مردم براى قيام دعوت به همكارى كنيد كه گمان مى كنم مردم پس از مرگ يزيد، دعوت ما را اجابت كنند. آنها نيز چنين كردند و مردم زيادى دعوت آنها را اجابت كردند.
سرانجام در اوّل ربيع الثانى سال 65 هجرى سليمان بن صرد خُزاعى با يارانش به سوى «نخيله» (محلّ اردوگاه لشكر) حركت كردند، وى جمعيّت شيعيان را اندك يافت، با تعجّب گفت: «سبحان الله از ميان شانزده هزار نفرى كه اعلام آمادگى كردند، جز چهار هزار نفر نيامدند!».
سليمان سه روز در «نخيله» ماند و گروهى را به سراغ شيعيان فرستاد.
از جمله كسانى كه براى طلب يارى و جمع آورى لشكر رفتند حكيم بن مُنقذ كِندى و وَليد بن عصير بود. آن دو تن با شعار «يا لَثاراتِ الْحُسَيْنِ»؛ (براى خونخواهى حسين برخيزيد!) مردم را به كمك طلبيدند و اين نخستين بارى بود كه اين شعار سر داده مى شد، ولى با آن همه تلاش تنها هزار نفر ديگر به سليمان ملحق شدند.
سليمان و يارانش، نخست به سوى كربلا حركت كردند، وقتى كه به قبر امام حسين(عليه السلام) رسيدند، فرياد ضجّه و زارى از دل برآوردند و بى اختيار اشك ها ريختند كه به تعبير ابن اثير در كامل (1) «فَما رُئِىَ أَكْثَرُ باكِياً مِنْ ذلِكَ الْيَوْمِ»؛ (هرگز همانند چنان روزى گريه كننده ديده نشد).
آنان از گناه خويش و تنها گذاشتن امام(عليه السلام) و عدم يارى او توبه كردند و به مدّت يك شبانه روز در كنار قبرش ماندند و پيوسته گريه و زارى مى كردند.
پس از پايان اين صحنه هاى شورانگيز، آنجا را ترك كردند و به سمت شام حركت نمودند و در مسير خويش از «قرقيسيا» گذشتند و به سرزمين «عين الورده» رسيدند. سپاه شام كه پيش از آن خود را به «عين الورده» رسانده بود، با لشكر توّابين درگير شد.
فرماندهى سپاه شام را كه به سى هزار تن مى رسيد عبيدالله بن زياد بر عهده داشت. اين نبرد سه روز به طول انجاميد و توّابين در اين چند روز با انگيزه فراوان و پايمردى زياد، با لشكر شام مى جنگيدند و گروهى زيادى از آنان را به قتل رساندند.
فرماندهى لشكر توّابين به عهده سليمان بن صرد بود و پس از شهادت وى، مسيّب بن نجبه و پس از كشته شدن او، عبدالله بن سعد بن نُفيل و پس از او، رفاعة بن شدّاد فرماندهى لشكر توّابين را بر عهده داشتند.
در اين نبرد سران انقلاب ـ به جز رفاعة بن شدّاد ـ همگى به شهادت رسيدند و رفاعه به همراه تعدادى از يارانش به كوفه بازگشتند و به هواداران مختار پيوستند كه بعدها همراه مختار در انتقام از قاتلان امام حسين(عليه السلام) و يارانش مشاركت جستند. (2)، (3)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.