پاسخ اجمالی:
امام سجاد(ع) فرمود: در سختی های روز عاشورا، اصحاب ديدند، امام و ياران خاصّش، چهره هاشان درخشان و دلهايشان هر لحظه مطمئن تر مى شد و برخى به برخى ديگر مى گفتند: به آنان بنگريد كه از مرگ باكى ندارند. در اين هنگام امام(ع) فرمود:«اى بزرگ زادگان! شكيبا باشيد. مرگ فقط پلى است كه شما را از سختى ها به بهشت پهناور برساند!». در واقع لبخند زدن بر مرگ در آخرين لحظات زندگى، تنها براى كسانى ميسّر است كه شوق ديدار يار تمام وجودشان را پركرده، و دنيا را همانند زندان و قفسى مى دانند.
پاسخ تفصیلی:
امام على بن الحسين(عليه السلام) فرمود: هنگامى كه (در روز عاشورا) كار بر امام حسين(عليه السلام) سخت شد، همراهان حضرت ديدند، در اين صحنه پر خطر كه هر كس رنگ از چهره اش مى پريد و لرزه بر اندامش مى افتاد، امام و ياران خاصّش، چهره هاشان درخشان و اندامشان آرام و دلهايشان هر لحظه مطمئن تر مى شد و برخى به برخى ديگر مى گفتند: به آنان بنگريد كه از مرگ باكى ندارند. در اين هنگام امام(عليه السلام) فرمود:
«صَبْراً بَنِي الْكِرامِ، فَمَا الْمَوْتُ إِلاّ قَنْطَرَةٌ تَعْبَرُ بِكُمْ عَنِ الْبُؤُسِ وَ الضَّرّاءِ إِلَى الْجِنانِ الْواسِعَةِ وَ النَّعيمِ الدّائِمَةِ، فَأَيُّكُمْ يَكْرَهُ أَنْ يَنْتَقِلَ مِنْ سِجْن إِلى قَصْر، وَ ما هُوَ لاَِعْدائِكُمْ إِلاّ كَمَنْ يَنْتَقِلُ مِنْ قَصْر إِلى سِجْن وَ عَذاب. إِنَّ أَبِي حَدَّثَنِي عَنْ رَسُولِ اللّهِ(صلى الله عليه وآله): إِنَّ الدُّنْيا سِجْنُ الْمُؤْمِن، وَ جَنَّةُ الْكافِرِ، وَ الْمَوْتُ جِسْرُ هؤلاءِ إِلى جَنَّاتِهِمْ، وَ جِسْرُ هؤُلاءِ إِلى جَحِيمِهِمْ»؛ (اى بزرگ زادگان! شكيبا باشيد. مرگ فقط پلى است كه شما را از سختى ها و دشوارى ها به بهشت پهناور و نعمت هاى جاودان برساند!. كدام يك از شما نمى خواهد كه از زندانى به كاخى درآيد؟ ولى مرگ براى دشمنانتان جز انتقال از كاخى به زندان و عذابى شديد نيست. پدرم از رسول خدا(صلى الله عليه وآله) نقل كرده كه فرمود:
دنيا زندان مؤمن و بهشتِ كافر است و مرگ پل مؤمنان به بهشت و پل كافران به دوزخ خواهد بود!).
سپس امام(عليه السلام) افزود: «ما كَذَبْتُ وَلاَ كُذِّبْتُ»؛ ([لحظه موعود فرا رسيده] نه دروغ گفته ام و نه به من دروغ گفته شده است!). (1)
لبخند زدن بر مرگ، برافروخته شدن چهره ها در آستانه شهادت و آرامش دلها در آخرين لحظات زندگى، تنها براى كسانى ميسّر است كه شوق ديدار يار تمام وجودشان را پركرده، و دنيا را زندان و قفسى مى دانند كه مرگ در راه رضاى پروردگار درهاى آن را مى گشايد و به اوج آسمان قرب خدا پرواز مى كنند.
آرى انسان محبوس، در آستانه آزادى در پوست خود نمى گنجد و با آرامشِ آميخته با اشتياق، زندانى را ترك مى گويد. از درون قفس بيرون پريده بر شاخسار جنان قرار مى گيرد، و نغمه شادى سر مى دهد.
آرى چنين است، حال اوليا و دوستان خاصّ خدا! (2)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.