پاسخ اجمالی:
امام علی(ع) در مورد یاد «شهدای صفّین» می فرمايد: «كجايند برادران من؟ همان ها كه در مسير صحيح گام نهادند و در راه حق پيش رفتند، كجاست عمار؟ كجاست ابن تيّهان؟ و كجاست ذوالشهادتين؟ كجايند مانند آنان از برادرانشان كه پيمان بر جانبازى بستند و سرانجام سرهايشان براى فاجران و فاسقان فرستاده شد، آه بر برادرانم؛ همان ها كه قرآن را تلاوت مى نمودند و به كار مى بستند، در فرايض الهى دقّت مى كردند و آنها را به پا مى داشتند، سنّت ها را زنده كرده و بدعت ها را ميراندند، بسوى جهاد دعوت شدند و مشتاقانه پذيرفتند، به رهبر خود اطمينان داشتند و از او پيروى كردند».
پاسخ تفصیلی:
امام علی(علیه السلام) در بخشی از خطبه 182 «نهج البلاغه» از شهيدان بزرگوارى كه در «صفّين» شربت شهادت نوشيدند و جاى آنها در ميان اصحابش خالى است ياد مى كند و مى فرمايد: (كجايند برادران من؟ همان ها كه در مسير صحيح گام نهادند و در راه حق پيش رفتند)؛ «أَيْنَ إِخْوَانِي الَّذِينَ رَكِبُوا الطَّريِقَ، وَ مَضَوْا عَلَى الْحَقِّ؟».
سپس روى چند نفر از اين پيشتازان ايثار و شهادت و آگاهى و معرفت، انگشت مى نهد و مى فرمايد: (كجاست عمار؟ كجاست ابن تيّهان؟ و كجاست ذوالشهادتين؟ [سه نفر از بزرگان اصحاب حضرت علي(عليه السلام])؛ «أَيْنَ عَمَّارٌ؟ وَ أَيْنَ ابْنُ التَّيِّهَانِ؟ وَ أَيْنَ ذُو الشَّهَادَتَيْنِ؟». آنگاه به صورت كلى و عام از همه آنها چنين ياد مى كند: (كجايند مانند آنان از برادرانشان كه پيمان بر جانبازى بستند و سرانجام سرهايشان براى فاجران و فاسقان فرستاده شد)؛ «وَ أَيْنَ نُظَرَاؤُهُمْ مِنْ إِخْوَانِهِمُ الَّذِينَ تَعَاقَدُوا عَلَى الْمَنِيَّةِ، وَ أُبْرِدَ(1) بِرُؤُوسِهِمْ إِلَى الْفَجَرَةِ!».
اشاره به ده ها نفر از صحابيان بزرگوار پيامبر(صلى الله عليه وآله) است كه همراه امام علي(عليه السلام) در صفّين بودند و شربت شهادت نوشيدند و جنايتكاران لشكر معاويه، سرهاى آنها را جدا كردند و براى معاويه بردند.(2)
در اينجا خاطره آنان سبب شد كه امام(عليه السلام) حالت تأثّر شديدى پيدا كند آن گونه كه راوى اين خطبه (نوف بكالى) مى گويد: آنگاه امام(عليه السلام) دست به محاسن شريف خود زد و مدت طولانى گريست و فرمود: (آه بر برادرانم؛ همان ها كه قرآن را تلاوت مى نمودند و به كار مى بستند، در فرايض الهى دقّت مى كردند و آنها را به پا مى داشتند، سنّت ها را زنده كرده و بدعت ها را ميراندند، بسوى جهاد دعوت شدند و مشتاقانه پذيرفتند، به رهبر خود اطمينان داشتند و از او پيروى كردند)؛ «قالَ: ثُمَّ ضَرَبَ بِيَدِهِ عَلى لِحْيَتِهِ الشَّريفَةِ الْكَريمَةِ، فَأَطالَ الْبُكاءَ، ثُمَّ قالَ(عليه السلام): أَوِّهِ(3) عَلَى إِخْوَانِي الَّذِينَ تَلَوُا الْقُرْآنَ فَأَحْكَمُوهُ، وَ تَدَبَّرُوا الْفَرْضَ فَأَقَامُوهُ، أَحْيَوُا السُّنَّةَ وَ أَمَاتُوا الْبِدْعَةَ. دُعُوا لِلْجِهَادِ فَأَجَابُوا، وَ وَثِقُوا بِالْقَائِدِ فَاتَّبَعُوهُ».
اين اوصاف شش گانه حكايت از عظمت مقام آنان در علم و عمل در پاسدارى دين و در جهاد و اطاعت از پيشوا و رهبر الهى مى كند. هم از قرآن آگاهى داشتند و آن را مو به مو در مورد زندگى اجرا مى كردند، هم از واجبات با خبر بودند و به آن عمل مى كردند هم پاسدارى از سنّت ها و مبارزه با بدعت ها داشتند و به هنگام جهاد، اهل ايثار و فداكارى بودند.(4)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.