پاسخ اجمالی:
امام علی(ع) در بخشی از خطبه 22 نهج البلاغه، به دستاویز اصلى طلحه و زبیر و همراهان آنها ـ یعنى مسأله خون خواهى عثمان ـ اشاره کرده و بیان می نماید که نقش اصلی را در قتل عثمان کسانی برعهده داشته اند که اکنون به خونخواهی او برخواسته اند و در مقابل علی(ع) -که تلاش خود را در جلوگیری از قتل عثمان انجام داده بود- ایستاده اند.
پاسخ تفصیلی:
امام علی(علیه السلام) در بخشی از خطبه 22 نهج البلاغه، به دستاویز اصلى طلحه و زبیر و همراهان آنها ـ یعنى مسأله خون خواهى عثمان ـ اشاره کرده، مى فرماید:
(آنها، حقّى را از من مطالبه مى کنند که خود، آن را ترک گفته اند و انتقام خونى را مى طلبند که خود، آن را ریخته اند)؛ «وَ إِنَّهُمْ لَیَطْلُبُونَ حَقّاً هُمْ تَرَکُوهُ وَ دَماً هُمْ سَفَکُوهُ».
مورِّخ معروف، طبرى، در تاریخ خود، از یکى از یاران عثمان نقل مى کند که هنگامى که (مردم شورشى) عثمان را محاصره کردند، على(علیه السلام) در خیبر بود. زمانى که بازگشت، عثمان به سراغ حضرت فرستاد و او را به خانه خود دعوت کرد. امام(علیه السلام) وارد بر عثمان شد. عثمان، بعد از حمد و ثناى الهى، اظهار داشت: «من، حقوقى بر تو دارم: حقِّ اسلام و حقِّ اخوت و برادرى و حق خویشاوندى؛ و اگر این حقوق هم نباشد، قبل از اسلام، نیز با هم رابطه و پیمان داشتیم.» على(علیه السلام) سخنان او را تصدیق کرد و خارج شد و به سراغ خانه طلحه آمد. آنجا از افراد گوناگون، پر بود. امام (علیه السلام) به او فرمود: «اى طلحه! این چه سر و صدایى است که به راه انداخته اى؟». طلحه گفت: «حالا این سخن را مى گویى که کار از کار گذشته و شرّ و فساد فزونى گرفته؟!» على(علیه السلام) که سخنان خود را در او مؤثّر نیافت، از نزد او بازگشت و به سراغ بیت المال رفت، فرمود: «درِ آن را بگشایید!» اما کلید پیدا نشد، لذا فرمود: «در را بشکنید!» در را شکستند، فرمود: «اموال بیت المال را بیرون بیاورید!» بیرون آوردند و شروع کرد به تقسیم کردن آن در میان مردم. این سخن، در شهر پخش شد و به گوش کسانى که در خانه طلحه جمع شده بودند، رسید. آنها با شنیدن این سخن، آهسته آهسته از خانه او خارج شدند تا این که فقط طلحه در آنجا باقى ماند.
این خبر به عثمان رسید و خوشحال شد؛ زیرا، توطئه طلحه را بى اثر دید. هنگامى که طلحه با چنین وضعى رو به رو شد، به دیدار عثمان آمد. اجازه گرفت و وارد شد. رو به او کرد و گفت: «یا امیرالمؤمنین! أستغفرالله و أتوب إلیه! من، کارى مى خواستم انجام بدهم که خداوند مانع شد و الان از کار خود توبه مى کنم». عثمان به او گفت: «به خدا سوگند! تو، براى توبه نیامده اى! شکست خوردى و این جا آمدى، خدا از تو انتقام بگیرد».(1)
طبرى، در جاى دیگر از همان تاریخ خود مى گوید که: هنگامى که عثمان را در خانه اش کشتند، مردى به نام «سودان بن حمران» از آنجا خارج شد و مى گفت: «طلحه کجا است؟ ما عثمان را کشتیم». (2)
از این شواهد و شواهد تاریخى دیگر، به خوبى استفاده مى شود که طلحه، یکى از گردانندگان اصلى ماجراى قتل عثمان بوده است.
ابن ابى الحدید، در شرح یکى از خطبه هاى نهج البلاغه که در مورد جنگ جمل سخن مى گوید، تصریح مى کند که تمام تاریخ نویسان اسلام، اعتراف دارند که عایشه، از شدیدترین دشمنان عثمان بود تا آنجا که یکى از لباس هاى پیامبر اسلام را در منزل خود آویزان کرده بود و به کسانى که نزد او مى آمدند، مى گفت: «این لباس پیامبر است که هنوز کهنه نشده، ولى عثمان سنّت پیامبر را کهنه کرده است».
گفته اند که نخستین کسى که عثمان را «نعثل» خواند، عایشه بود و مى گفت: «نعثل را بکشید که خدا نعثل را بکشد». (3)
با این حال، عجیب است که آنها، به عنوان خون خواهى عثمان، قیام کردند! در عالم سیاست (سیاستِ منهاى تقوا و پرهیزکارى و ایمان) این مسائل، عجیب نیست که افرادى، خودشان، توطئه مى کنند و بعد به عنوان دفاع، در برابر توطئه قیام مى کنند!
امام(علیه السلام) در ادامه این سخن مى فرماید: (اگر [فرضاً] من، در ریختن این خون، شریک شان بوده ام، آنها نیز سهیم بوده اند و اگر تنها، خودشان، مرتکب این کار شده اند، مسؤولیت آن بر گردن خودشان است)؛ «فَلَئِنْ کُنْتُ شَرْیکَهُمْ فیهِ فَإِنَّ لَهُمْ لَنَصیبَهُمْ مِنْهُ وَ لَئِنْ کانُوا وَلُوهُ دُوْنى فَمَا التَّبِعَةُ إِلاّ عِنْدَهُمْ».
این سخن، اشاره به این دارد که همه مى دانند که آنها، در قتل عثمان، سهمى داشته اند و به فرض که مرا هم در این کار سهیم بدانند (در حالى که من، نه تنها، سهمى نداشتم، بلکه در خاموش کردن آتش فتنه کوشش فراوان کردم) سهم خودشان غیرقابل انکار است و اگر محرّک اصلى، آنها هستند هم آنها باید پاسخ گو باشند! با این حال، چه قدر بى شرمى است که آنها، قیام و خون عثمان را از من طلب کنند.
حضرت، براى تکمیل این سخن مى فرماید: (مهم ترین دلیل آنها، بر ضد خودشان است، [و هر چه بگویند، مصداق اصلى اش، هستند])؛ «وَ إِنَّ أعْظَمَ حُجَّتِهِمْ لَعَلى أَنْفُسِهِمْ».
آنگاه، از انگیزه اصلى آنها پرده برداشته، مى فرماید که: مطلب اصلى، چیز دیگرى است. آنها، مایل بودند اوضاع زمان عثمان ادامه مى یافت و براى این گروه، امتیازاتى در بیت المال قرار داده مى شد، ولى آن دوران گذشت و دیگر باز نمى گردد:
(آنها، مى خواهند از مادرى شیر بنوشند که شیرش را بریده و بدعتى را زنده کنند که مدت ها است مرده است)؛ «یَرْتَضِعُونَ اُمّاً قَدْ فَطَمَتْ وَ یُحْیُونَ بِدْعَةً قَدْ أُمِیتَتْ».
حضرت، در ادامه این سخن، اشاره به نتیجه کار این گروه و ترکیب جمعیّت آنها کرده و با تعبیر جالبى، چنین مى فرماید:
(اى نومیدى! به سراغ این دعوت کننده بیا! راستى چه کسى دعوت مى کند و مردم [ناآگاه] چه دعوتى را اجابت مى کنند؟!)؛ «یا خَیْبَةَ الْدّاعِى! مَنْ دَعا! وَ إِلامَ أُجْیبَ». (4)
این تعبیر، در واقع، پیش بینى نتیجه، جنگ جمل از سوى امام(علیه السلام)است. حضرت، عاقبت آنها را، نومیدى و شکست اعلام مى کند. (5)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.