پاسخ اجمالی:
یهود بنى قریظه پیشنهاد صلحى را قبول کردند که از سرزمین مدینه کوچ کرده و به سوى شام بروند .پیامبر(ص) برای حکمیّت، سعد بن معاذ را پیشنهاد داد. آنها تقاضا کردند که پیامبر ابُولُبابه را برای مشورت بفرستد. ابُولُبابه در مشورت خیانت کرد. آیه هاى فوق درباره او نازل شد. ابُولُبابه سخت پشیمان گشت و خود را با طنابى به یکى از ستون هاى مسجد بست. خداوند توبه اش را پذیرفت و اوهم یک سوم از اموالش را صدقه داد.
پاسخ تفصیلی:
در آیات (27 ـ 28) سوره «انفال» می خوانیم: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لاتَخُونُوا اللّهَ وَ الرَّسُولَ وَ تَخُونُوا أَماناتِکُمْ وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ * وَ اعْلَمُوا أَنَّما أَمْوالُکُمْ وَ أَوْلادُکُمْ فِتْنَةٌ وَ أَنَّ اللّهَ عِنْدَهُ أَجْرٌ عَظیمٌ»؛ (اى کسانى که ایمان آورده اید! به خدا و پیامبر خیانت نکنید! و [نیز] در امانت هاى خود خیانت روا مدارید، در حالى که مى دانید [این کار، گناه بزرگى است] * و بدانید اموال و اولاد شما، وسیله آزمایش است؛ و [براى کسانى که از عهده امتحان برآیند،] پاداش عظیمى نزد خداست).
شأن نزول:
درباره شأن نزول آیات فوق روایاتى نقل شده، از جمله امام باقر و امام صادق(علیهما السلام) فرموده اند: پیامبر دستور داد یهود «بنى قریظه» (طایفه اى از یهود مدینه) را محاصره کنند. این محاصره بیست و یک شب ادامه یافت، از این جهت یهودیان ناچار شدند پیشنهاد صلحى ـ همانند صلحى که برادرانشان از طایفه «بنى نضیر» (گروه دیگرى از یهود مدینه) کرده بودند ـ بکنند، به این ترتیب که: از سرزمین «مدینه» کوچ کرده به سوى «شام» بروند.
پیامبر(صلى الله علیه وآله) از پذیرش این پیشنهاد امتناع کرد (شاید به این جهت که صداقتشان در این پیشنهاد مشکوک بود).
فرمود: باید حکمیّت «سعد بن معاذ» را بپذیرید.
آنها تقاضا کردند پیامبر «ابُولُبابه» را (که یکى از یاران پیامبر در مدینه بود) نزد آنها بفرستد، «ابُولُبابه» با آنها سابقه دوستى داشت و خانواده و فرزندان و اموالش نزد آنها بود.
رسول خدا(صلى الله علیه وآله) این پیشنهاد را قبول کرد، و «ابُولُبابه» را نزد آنها فرستاد. آنها با «ابُولُبابه» مشورت کردند که آیا صلاح است حکمیّت «سعد بن معاذ» را بپذیرند؟
«ابُولُبابه» اشاره به گلوى خود کرد؛ یعنى اگر بپذیرید کشته خواهید شد، تن به این پیشنهاد ندهید. پیک وحى خدا جبرئیل این موضوع را به پیامبر(صلى الله علیه وآله) خبر داد.
«ابُولُبابه» مى گوید: هنوز نخستین گام را برنداشته بودم که متوجه شدم: من به خدا و پیامبر خیانت کرده ام. آیه هاى فوق درباره او نازل شد.
در این هنگام «ابُولُبابه» سخت پریشان گشت به طورى که خود را با طنابى به یکى از ستون هاى مسجد پیامبر(صلى الله علیه وآله) بسته، گفت:
به خدا سوگند! نه غذا مى خورم و نه آب مى نوشم تا مرگ من فرا رسد، مگر این که خداوند توبه مرا بپذیرد.
هفت شبانه روز گذشت، نه غذا خورد و نه آب نوشید آن چنان که بى هوش به روى زمین افتاد. خداوند توبه او را پذیرفت.
این خبر به وسیله مؤمنان به اطلاع او رسید ولى او سوگند یاد کرد که من خود را از ستون باز نمى کنم تا پیامبر(صلى الله علیه وآله) بیاید و مرا بگشاید.
پیامبر(صلى الله علیه وآله) آمد و او را گشود.
«ابُولُبابه» گفت: براى تکمیل توبه خود خانه ام را که در آن مرتکب گناه شده ام رها خواهم ساخت و از تمام اموالم صرف نظر مى کنم.
پیامبر(صلى الله علیه وآله) فرمود: کافى است یک سوم از اموالت را در راه خدا صدقه بدهى.(1)
همین مضمون در کتب اهل تسنن نیز درباره شأن نزول آیه آمده است ولى از آنجا که آیات گذشته مربوط به حادثه «بدر» بود، بعضى بعید دانسته اند این آیه درباره داستان یهود «بنى قریظه» باشد؛ زیرا این جریان مدت ها بعد واقع شد.
از این رو گفته اند: منظور از روایات فوق، این است که: داستان «ابُولُبابه» یکى از مصادیق آیه مى تواند باشد نه این که در این موقع نازل گردیده باشد و این تعبیر در مورد شأن نزول آیات سابقه دارد.
مثلاً در بعضى از کتب، از پاره اى از صحابه نقل شده که فلان آیه در مورد قتل «عثمان» نازل گردیده در حالى که مى دانیم قتل عثمان سالیان دراز بعد از وفات پیامبر بود.
این احتمال نیز هست که آیه در حادثه «بنى قریظه» نازل شده باشد اما چون تناسب با آیات «بدر» داشته به فرمان پیامبر به آنها ملحق شده است.(2)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.