پاسخ اجمالی:
«امامت» به معنى تحقق بخشیدن به برنامه هاى دینى اعم از حکومت، اجراى حدود و احکام خدا، اجراى عدالت اجتماعى و همچنین تربیت و پرورش نفوس در«ظاهر» و«باطن» است. این مقام، از مقام«رسالت» و«نبوت» بالاتر است؛ زیرا «نبوت» و«رسالت» تنها ابلاغ فرمان و بشارت و انذار است، اما در«امامت» همه اینها وجود دارد به اضافه«اجراى احکام» و«تربیت نفوس از نظر ظاهر و باطن».
پاسخ تفصیلی:
از آیه 124 سوره «بقره» که مى فرماید: (به خاطر بیاورید هنگامى که خداوند ابراهیم را با وسائل گوناگون آزمود و او از عهده آزمایش به خوبى بر آمد فرمود: من تو را امام، رهبر و پیشواى مردم قرار دادم ابراهیم تقاضا کرد که از دودمان من نیز امامانى قرار ده فرمود: پیمان من، یعنى مقام امامت، به ظالمان هرگز نخواهد رسید)؛ «وَ إِذِ ابْتَلى إِبْراهیمَ رَبُّهُ بِکَلِمات فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّی جاعِلُکَ لِلنّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتی قالَ لایَنالُ عَهْدِی الظّالِمینَ» چنین استفاده مى شود: مقام امامتى که به ابراهیم(علیه السلام) بعد از پیروزى در همه این آزمون ها بخشیده شد، فوق مقام نبوت و رسالت بود.
توضیح این که: امامت معانى مختلفى دارد:
1 ـ «امامت» به معنى ریاست و زعامت در امور دنیاى مردم (آن چنان که اهل تسنن مى گویند).
2 ـ «امامت» به معنى ریاست در امور دین و دنیا (آن چنان که بعضى دیگر از آنها تفسیر کرده اند).
3 ـ «امامت» به معنى تحقق بخشیدن به برنامه هاى دینى اعم از حکومت به معنى وسیع کلمه، اجراى حدود و احکام خدا، اجراى عدالت اجتماعى و همچنین تربیت و پرورش نفوس در «ظاهر» و «باطن» و این مقام، از مقام «رسالت» و «نبوت» بالاتر است؛ زیرا «نبوت» و «رسالت» تنها اِخبار از سوى خدا و ابلاغ فرمان او و بشارت و انذار است اما در مورد «امامت» همه اینها وجود دارد به اضافه «اجراى احکام» و «تربیت نفوس از نظر ظاهر و باطن» (روشن است بسیارى از پیامبران داراى مقام امامت نیز بوده اند).
در حقیقت مقام امامت، مقام تحقق بخشیدن به اهداف مذهب و هدایت به معنى «ایصال به مطلوب» است، نه فقط «ارائه طریق».
علاوه بر این، «هدایت تکوینى» را نیز شامل مى شود، یعنى تأثیر باطنى و نفوذ روحانى امام و تابش شعاع وجودش در قلب انسان هاى آماده و هدایت معنوى آنها (دقت کنید).
امام از این نظر درست به خورشید مى ماند که با اشعه زندگى بخش خود گیاهان را پرورش مى دهد، و به موجودات زنده جان و حیات مى بخشد، نقش امام در حیات معنوى نیز همین نقش است.
در قرآن مجید مى خوانیم: «هُوَ الَّذی یُصَلِّی عَلَیْکُمْ وَ مَلائِکَتُهُ لِیُخْرِجَکُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ وَ کانَ بِالْمُؤْمِنینَ رَحیماً»؛ (خدا و فرشتگان او بر شما رحمت و درود مى فرستند تا شما را از تاریکى ها به نور رهنمون گردند و او نسبت به مؤمنان مهربان است). (1)
از این آیه به خوبى استفاده مى شود که رحمت هاى خاص خداوند و امدادهاى غیبى فرشتگان مى تواند مؤمنان را از ظلمت ها به نور رهبرى کند.
این موضوع، درباره امام نیز صادق است، و نیروى باطنى امام و پیامبران بزرگ که مقام امامت را نیز داشته اند و جانشینان آنها، براى تربیت افراد مستعد و آماده و خارج ساختن آنان از ظلمت جهل و گمراهى، به سوى نور هدایت، تأثیر عمیق داشته است.
شک نیست مراد از امامت در آیه مورد بحث معنى سوم است؛ زیرا از آیات متعدد قرآن استفاده مى شود که مفهوم «هدایت» در مفهوم «امامت» افتاده، چنان که در آیه 24 سوره «سجده» مى خوانیم: «وَ جَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا لَمّا صَبَرُوا وَ کانُوا بِآیاتِنا یُوقِنُونَ»؛ (و از آنها امامانى قرار دادیم که به فرمان ما هدایت کنند، چون استقامت به خرج دادند و به آیات ما ایمان داشتند).
این هدایت، به معنى ارائه طریق نیست؛ زیرا ابراهیم(علیه السلام) پیش از این، مقام نبوت، رسالت و هدایت به معنى ارائه طریق را داشته است.
حاصل این که: قرائن روشن گواهى مى دهد مقام امامت که پس از امتحانات مشکل و پیمودن مراحل یقین، شجاعت و استقامت به ابراهیم(علیه السلام) بخشیده شد، غیر از مقام هدایت به معنى بشارت و ابلاغ و انذار بوده است.
پس هدایتى که در مفهوم امامت افتاده، چیزى جز «ایصال به مطلوب»، «تحقق بخشیدن روح مذهب» و پیاده کردن برنامه هاى تربیتى در نفوس آماده، نیست.
این حقیقت اجمالاً در حدیث پر معنى و جالبى از امام صادق(علیه السلام) نقل شده، مى فرماید: «إِنَّ اللّهَ تَبارَکَ وَ تَعالى إِتَّخَذَ إِبْراهِیمَ عَبْداً قَبْلَ أَنْ یَتَّخِذَهُ نَبِیّاً، وَ إِنَّ اللّهَ اتَّخَذَهُ نَبِیّاً قَبْلَ أَنْ یَتَّخِذَهُ رَسُولاً، وَ إِنَّ اللّهَ اتَّخَذَهُ رَسُولاً قَبْلَ أَنْ یَتَّخِذَهُ خَلِیلاً، وَ انَّ اللّهَ اتَّخَذَهُ خَلِیلاً قَبْلَ أَنْ یَجْعَلَهُ إِماماً، فَلَمّا جَمَعَ لَهُ الأَشْیاءَ قالَ:«إِنِّی جاعِلُکَ لِلنّاسِ إِماماً»قَالَ: فَمِنْ عِظَمِها فِی عَیْنِ إِبْراهِیمَ قالَ:«وَ مِنْ ذُرِّیَّتِی قالَ لایَنالُ عَهْدِی الظّالِمِینَ»قالَ: لایَکُونُ السَّفِیهُ إِمامَ التَّقِیِّ»؛ (خداوند ابراهیم را بنده خاص خود قرار داد، پیش از آن که پیامبرش قرار دهد.
و خداوند او را به عنوان نبى انتخاب کرد، پیش از آن که او را رسول خود سازد.
و او را رسول خود انتخاب کرد، پیش از آن که او را به عنوان خلیل خود برگزیند.
و او را خلیل خود قرار داد، پیش از آن که او را امام قرار دهد.
هنگامى که همه این مقامات را جمع کرد فرمود: من تو را امام مردم قرار دادم.
این مقام به قدرى در نظر ابراهیم بزرگ جلوه کرد که عرض نمود: خداوندا! از دودمان من نیز امامانى انتخاب کن.
فرمود: پیمان من به ستمکارانِ آنها نمى رسد... یعنى شخص سفیه هرگز امام افراد با تقوا نخواهد شد). (2)، (3)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.