پاسخ اجمالی:
امام علي(ع) بعد از انتخاب عثمان به خلافت، شرط عدم مخالفت خود را با خليفه سوم چنين بيان مي نمايد: «به خدا سوگند! تا هنگامى كه اوضاع مسلمين رو به راه باشد [و عثمان راه سلامت را پيش گيرد] و تنها به من ستم شود، سكوت اختيار مى كنم». سپس مى افزايد: «من در برابر اين سكوت و مصلحت انديشى [اوّلاً:] اجر و پاداش الهى و فضل او را مى طلبم، [و ثانياً:] مى خواهم در برابر زر و زيورهايى كه شما به خاطر آن با يكديگر رقابت داريد، پارسايى ورزيده باشم».
پاسخ تفصیلی:
خليفه دوم عمر در آستانه وفاتش براى انتخاب خليفه بعد از خود، يك شوراى شش نفرى تعيين كرد که عبارت بودند از: على(عليه السلام)، عثمان، عبدالرّحمن بن عوف، طلحه، زبير و سعد بن ابى وقّاص و گروهى را مأمور كرد كه اين شش نفر را تحت فشار قرار دهند كه در مدّت سه روز فردى را از ميان خود به عنوان خليفه مسلمين برگزينند و از آنجا كه على(عليه السلام) حاضر نشد به شرايط نامشروع بعضى از اهل شورا تن در دهد، تمايل به «عثمان» پيدا كردند و به او رأى دادند و عثمان را به عنوان خليفه برگزيدند.
امام(عليه السلام) كه در برابر عمل انجام شده قرار گرفته بودند، گفتار حكيمانه ای را ايراد فرمودند. نخست فرمودند: (شما خوب مى دانيد كه من از هر كس به امر خلافت شايسته ترم)؛ «لَقَدْ عَلِمْتُمْ أَنِّي أَحَقُّ النَّاسِ بِهَا مِنْ غَيْرِي». اشاره به اين كه اگر من در برابر تصميم شما كوتاه بيايم، نه به خاطر اين است كه در شايستگى خودم كمترين شكّ و ترديدى داشته باشم.
سپس به دليل اين موضوع پرداخت و فرمودند: (به خدا سوگند! تا هنگامى كه اوضاع مسلمين رو به راه باشد [و عثمان راه سلامت را پيش گيرد] و تنها به من ستم شود، سكوت اختيار مى كنم)؛ «وَ وَاللَّهِ لاُسْلِمَنَّ مَا سَلِمَتْ أُمُورُ الْمُسْلِمينَ وَ لَمْ يَكُنْ فِيهَا جَوْرٌ إِلَّا عَلَىَّ خَاصَّةً». اشاره به اين كه من اگر كوتاه بيايم، به خاطر مصالح مسلمين است؛ مبادا در اين لحظاتِ حسّاس كه دشمنان در داخل و خارج براى خاموش كردن نور اسلام توطئه مى كنند، اختلافى در داخل به وجود آيد و شكافى در صفوف مسلمين ايجاد شود و آنها از آن بهره بگيرند يا خون هاى بى گناهان در اين راه ريخته شود؛ من اين ستم را بر خودم مى پذيرم و از حقّ خود صرف نظر مى كنم، ولى اين تا زمانى است كه ظلم و فساد از ناحيه حكومت وقت، در محيط اسلام ظاهر نشود.
سپس مى افزايد: (من در برابر اين سكوت و مصلحت انديشى [اوّلاً:] اجر و پاداش الهى و فضل او را مى طلبم)؛ «اِلْتِمَاساً لِاَجْرِ ذلِكَ وَ فَضْلِهِ».
([و ثانياً:] مى خواهم در برابر زر و زيورهايى كه شما به خاطر آن با يكديگر رقابت داريد، پارسايى ورزيده باشم)؛ «وَ زُهْداً فِيمَا تَنَافَسْتُمُوهُ(1)مِنْ زُخْرُفِهِ(2)وَ زِبْرِجِهِ(3)».
امام(عليه السلام) در اين عبارت كوتاه حقايق مهمّى را بيان فرموده است؛
نخست اين كه: او از همه افراد براى جانشينى رسول خدا(صلى الله عليه وآله) شايسته تر بود و آنهايى كه به خاطر منافع شخصى يا كينه و حسادت، او را از حقّ خود بازداشتند، هم بر او ستم كردند و هم بر مسلمين؛ چرا كه آنها را از چنين پيشواى شايسته اى، محروم نمودند.
ديگر اين كه: سكوت امام(عليه السلام) و تسليم در برابر شرايط موجود، هرگز بى قيد و شرط نبود؛ بلكه مشروط به اين بوده كه كار مسلمانان سامان يابد و بر كسى [به جز خودش] ظلم و ستمى نشود.
و ديگر اين كه: امام(عليه السلام) در برابر اين سكوت تلخ و بسيار رنج آور، اجر و پاداش الهى را مى طلبيد و در ضمن مى خواست اثبات كند آنچه را آنها از زرق و برق دنيا به خاطر آن بر سر و سينه مى زنند و به اصطلاح «سر و دست مى شكنند» چيز بى ارزشى است كه در ترازوى سنجش فكر بلند امام(عليه السلام) وزنى ندارد.(4)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.